عزت الله فولادوند در یادداشتی در ضمیه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: کارل یاسپرس (Karl Jaspers) روانشناس و فیلسوف آلمانی در میان فارسیزبانان چندان ناشناخته نیست. این آشنایی به ترجمه برخی آثار وی، به قلم تنی چند از مترجمان زبده و کوشا بازمیگردد.
با این همه بیراه نیست اگر با بررسی همین ترجمههای موجود اعلام کنیم که شناخت آراء فلسفی یاسپرس، نه از رهگذر آثار اساسی و مهم او در فلسفه، بلکه محدود به ترجمه مجموعهای از آثار عمومی فلسفه یا تراوش قلم برخی تحلیلگران و فلسفهپژوهان اروپایی است.
نخستین اثری که درباره این فیلسوف اگزیستانسیالیست در زبان فارسی پدید آمد، «اندیشه هستی» اثر ژان وال بود (ترجمه باقر پرهام ـ انتشارات طهوری ـ ۱۳۴۵) ژان وال در این کتاب پس از بررسی آراء کی یرکه گور، به کنکاش در اندیشههای یاسپرس میپردازد و ضمن مقارنه این دو فیلسوف، از دیدگاه خاص خود، فلسفه یاسپرس را به خوانندگان معرفی میکند. پس از این اثر، چند کتاب تحلیلی در فلسفه معاصر و اگزیستانسیالیسم، با ارزشهای متفاوت، در این زمینه به ارائه مطلب پرداختهاند.
این کتابها عبارتند از: «فلسفه معاصر اروپایی» اثر ی. م. بوخنسکی (ترجمه شرفالدین خراسانی ـ دانشگاه ملی ایران ـ ۱۳۵۲)، «فلسفه اگزیستانسیالیسم»، نوشته عبدالعلی دستغیب (بامداد ـ ۱۳۵۴)، «شش متفکر اگزیستانسیالیست، اثر ج. هـ بلاکهام (ترجمه محسن حکیمی ـ نشر مرکز ـ ۱۳۶۸ و بالاخره «نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفههای هست بودن» (ترجمه یحیی مهدوی ـ خوارزمی ـ ۱۳۷۲).
در میان این آثار، البته اثر اخیر، هم به لحاظ تأخر و هم کیفیت ارائه مطلب، علیرغم ایجاز، بسیار خواندنی و مفید است. سایر آثار نیز، هر یک از منظری ویژه ارجمندند، اما همه آنها در سلک آثار عمومی بوده و صرفاً دیدگاهی خاص را درباره حکیم آلمانی عرضه میکنند.
یاسپرس در ۲۳ فوریه ۱۸۸۳ در اولدنبورگ به دنیا آمد. او طی سالهای ۱۹۰۱ و ۱۹۰۲ در هیدلبرگ و مونیخ به تحصیل حقوق اشتغال داشت. سپس به پزشکی روی آورد و در خلال سالهای ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۹ در گوتینگن و هیدلبرگ تحصیل کرد و به اخذ درجه دکترای پزشکی و طی دوره تخصصی روانپزشکی نائل آمد. در سال ۱۹۱۰ با گرترودمایر که نقشی اساسی در زندگیاش بازی کرد ازدواج نمود. در سال ۱۹۱۳ برای تدریس در دانشگاه پذیرفته شد و تا سال ۱۹۲۱ به تدریس روانشناسی در دانشگاه هیدلبرگ اشتغال داشت. در همین سال و در همین دانشگاه به مقام رسمی فلسفه ارتقاء یافت و آثار مهم خود را در همین دوران منتشر کرد. در سال ۱۹۳۷، از کار برکنار شد و تمام دوران جنگ دوم را در رنج و سکوت و تبعید در منزل گذراند.
پس از جنگ، در ۱۹۴۵ مقام سابق خود را بازیافت و در جهت تحقق بنیانهای دموکراسی در آلمان کوشید. یاسپرس در ۱۹۴۸ به شهر بال در سوییس عزیمت کرد و سالهای بسیار را به تدریس و تعلیم و تألیف گذراند. از این پس وی دچار کسالت مزاج شد و تا ۲۶ فوریه سال ۱۹۶۹ که بدرود حیات گفت، اصول و جنبههای فلسفه خود را باز گفت و شرح کرد... بدینترتیب وی بهعنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان مکتب اگزیستانسیالیسم و یکی از فلاسفه مهم قرن بیستم شناخته شد.
آثار و تألیفات اساسی یاسپرس در روانشناسی و فلسفه هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده است و با آنکه برخی نوشتههای او از اقبالی در میان فارسیزبانان بهرهمند است، اما این آثار هیچکدام بیانگر مسائل بنیادین فلسفه یاسپرس نیست. فیالمثل تاکنون بخشهایی از کتاب «فیلسوفان بزرگ» (انتشار یافته در ۱۹۵۷) به دست مترجمان زبده، به فارسی گردانیده شده است، اما این مجموعه فقط بازگوی تلقی یاسپرس از این فیلسوفان میباشد و حداکثر سبک وی را در ارائه نظر دیگر فیلسوفان نشان میدهد. ۱
علاوه بر این، اثر مفید و با ارزشی بهنام «آغاز و انجام تاریخ» نیز به ترجمه دکتر محمدحسن لطفی از یاسپرس به زبان فارسی انتشار یافته است. این اثر که اصل آن در ۱۹۴۹ انتشار یافته، به گفته خود یاسپرس در شرایط ویژهای پدید آمده است: «چون از مشارکت فعال در سیاست ناتوان بودم، فقط میاندیشیدم و مینوشتم و میگفتم. این تأملات مرا به سوی مسأله بنیادی تاریخ سوق داد، یعنی مسأله تاریخ جهان و وضع ما در آن.» ۲
توجه یاسپرس به تاریخ، محصول شرایط دورانی است که او میزیست: «جان کلام این است که هیچ قانونی در طبیعت و هیچ قانونی در تاریخ وجود ندارد که جبراً مسیر کل امور را معین کند. آینده به تصمیمها و کردارهای مسئولانه آدمیان و مالا هر فردی از هزاران میلیون افراد وابسته است.» ۳
یاسپرس اساساً در اثر دگرگونیهای شگرفی که در اروپای دهههای سی و چهل شاهد آن بود، به نگرش تاریخی روی آورد و نسبت به پیامدهای سیاسی فلسفه بسیار حساس شد. به گمان او هیچ فلسفه بزرگی بدون اندیشه سیاسی نیست. او نظامهای سیاسی اقتدارگرا را دشمن میداشت و معتقد بود که آنان نیز فلسفه را بزرگترین دشمن روحی و فکری خود میشمارند.
از یاسپرس دو زندگینامه باقی مانده است. «یکی شرح احوال ظاهری... و دیگری شرح زندگانی فلسفیاش که با عنوان «شرح حال فلسفی من» منتشر شده و بسیار عمیقتر و جالب توجهتر از شرح حال نخستین است...» ۴
شرح احوال یاسپرس به قلم خود او نخست در سال ۱۳۵۸، در ضمن کتاب «سقراط» انتشار یافت. اما زندگینامه دوم یا شرح سلوک عقلی و معنوی روحی یاسپرس در نوشته دیگر وی اخیراً با عنوان «زندگینامه فلسفی من» به ترجمه آقای دکتر عزتالله فولادوند منتشر گردیده است.
«او در این کتاب شرح میدهد که چگونه از مراحل مختلف فکری گذر کرده و چه احوال و دگرگونیها و فراز و نشیبهایی را آزموده و چگونه به اندیشههای اساسی خویش رسیده است که عصاره عمر اوست. وصف این سیر و سلوک درونی دلانگیز و گاهی تکاندهنده و تأثرانگیز است؛ ولی متأسفانه هنگامی که یاسپرس به شرح خود اندیشهها میرسد که از نظر دوستداران حکمت جان مطلب است، آنچنان به اختصار میکوشد که کار به ایجاز مخل میکشد. خوانندهای که سالها فلسفه نخوانده. درمی ماند که معنای این مفاهیم چیست. یاسپرس گاهی خود مانند بسیاری فیلسوفان دیگر اصطلاحهای تازه میسازد، و گاهی معانی یکسره جدید برای واژههای متداول وضع میکند که این به راستی اسباب سرگشتگی خواننده میشود. فیالمثل، لفظ قدیمی «وجود» را میگیرد و آنچنان معنای وسیع و تازهای به آن میدهد که خواننده متحیر میماند که این چه ربطی به آن کلمه مأنوس دارد و فلسفه وجودی یا اگزیستانسیالیسم یاسپرس چه مشترکاتی ممکن است با فلسفه اگزیستانسیالیستهای دیگری همچون هایدگر و سارتر پیدا کند.» ۵
برای رفع این نقیصه، خوانندگان میتوانند از برخی آثار پیشگفته در همین مقاله مدد گیرند و همچنین تمهید مفید مترجم دانشور زندگینامه فلسفی، که اصطلاحات کلیدی در فلسفه یاسپرس را به صورتی موجز و مبین به آن منضم نموده است.
در زندگینامه فلسفی یاسپرس، علیرغم ایجاز و فشردگی برخی فصول یا ابهامات و لغزندگی برخی دیدگاهها نظیر مسائل مطرح شده در فصل «الاهیات و ایمان فلسفی» که به هیچ روی اقناعکننده و شاید حتی جالب نیز نیست!»، نکات و موضوعاتی آموزنده و گاه تکاندهنده وجود دارد.
از جمله آنچه ذیل «تفکر سیاسی» آورده و گرچه صبغه فلسفی آن کمرنگ است، اما ربط آن به شرایط سیاسی و نظامهایی که هر یک از شهروندان جهان در ذیل آن زندگی میکنند، بسیار آموزنده و تأمیل انگیز است.
همچنین فصل مربوط به «هایدگر» که میتواند مقدمهای بر شناخت انتقادی وی قرار داده شود و فهم زندگی و اندیشه غریب او را سهلتر سازد. در این بخش شاید این عبارت «.. او [هایدگر]در واقعیت زندگی و عمل برای من خصمی آشکار شد...» بسیار شگفت بنماید، خاصه آنکه این هر دو را معمولاً ذیل عنوان یک مکتب فلسفی مشترک مطرح مینمایند.
اینک اجمالاً میتوان گفت که این کتاب، نزدیکترین کتاب به فلسفه یاسپرس در زبان فارسی است.۶
هر چند که هنوز بسیار از اصل بدوریم و آثار برجسته این فیلسوف نامدار را در زبان فارسی نمیبینیم. از جمله اثر عظیم سه جلدی یاسپرس با عنوان «فلسفه» همچنین کتابهای «ایمان فلسفی»، «موقع فکری ما»، «منطق فلسفی»، «ایمان فلسفی در برابر وحی» و ...
شاید برخی معترض شوند و در مقابل این نکته بگویند که چنین آثاری را الزاماً باید پس از اخذ و فراگیری زبان مؤلف دریافت و بدان مشغول شد. اما نکته مهمی که در پس بازآفرینی آثار مهم فلسفی و علمی و ... به زبان فارسی وجود دارد، ایجاد رابطه زبانی ـ و به تبع آن فرهنگی ـ با سرچشمههای تفکر اصیل معاصر جهانی است و همچنین وسعت بخشیدن به توان واژگان و ژرفا بخشیدن به محتوای زبانی که ما در آن بالیدهایم و بدان میبالیم.
یادداشتها:
۱ ـ بخشهای کتاب «فیلسوفان بزرگ» که به فارسی ترجمه شده به قرار زیر میباشد:
ـ افلاطون، سقراط، فلوطین و آگوستین، به ترجمه آقای دکتر محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی
ـ کنفسیوس و مسیح، به ترجمه احمد سمیعی، خوارزمی
ـکانت، ترجمه عبدالحسین نقیبزاده، انتشارات طهوری
۲ ـ زندگینامه فلسفی من، کارل یاسپرس، ترجمه عزتالله فولادوند، نشر فرزان، ۱۳۷۴، ص ۱۴۱.
همینجا ناگفته نگذاریم که کتاب از اغلاط مطبعی و بازچاپ برخی مطالب و طرح جلد نامناسب و غیر نیز بیبهره نیست که این همه شایسته مؤسسات معتبر نشر نمیباشد!
۳ ـ همان، ص ۱۴۲،
۴ ـ سقراط، یاسپرس، ترجمه دکتر لطفی، خوارزمی، ص ۹،
۵ ـ زندگینامه فلسفی من، ص ۱۰،
۶ ـ اثر دیگری از یاسپرس با عنوان «رهبردی کوتاه در تفکر فلسفی» توسط آقای دکتر محمود عبادیان انجام گرفته که نشر نشده است. همچنین اخیراً رساله دکترای یکی از دانشجویان دانشگاه تهران نیز به یاسپرس و آثار وی اختصاص یافته است.