سه‌شنبه ۲۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۴

نگاه طنزآمیز شاعران مسلمان پارسی زبان به «رمضان»: ساقی بیار باده که ماه صیام رفت

شوخی شاعران با رمضان، با هوشمندی و لحاظ ظرافت‌های خاصی بوده است. زیرا همچنان که اشاره شد تعصبات دینی جامعه محدودیت‌هایی را برای شاعران طنز پرداز ایجاد می‌کرده است.

نگاه طنزآمیز شاعران مسلمان پارسی زبان به «رمضان»: ساقی بیار باده که ماه صیام رفت

رضا اسماعیلی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: رگه های طنز در«رمضان - سروده»های شاعران مسلمان پارسی زبان  فراوان است که پرداختن به آنها می تواند موضوع تحقیق  مستقل و گسترده  ای باشد.

حتی شاعران بزرگی چون حافظ و مولانا نیز در مواردی که بیان مسئله ای را به زبان جدّی ملال انگیز می دانسته اند، یا عنوان کردن آن مسئله را به خاطر شرایط سیاسی، اجتماعی حاکم بر جامعه مصلحت نمی دانسته اند، برای طرح مسئله، به جان پناهِ طنز پناه برده و حرف های جدّی خود را در لفافه  ای از طنز پیچیده اند تا از طعن و نیش مُدعیان متعصب زمانه خود در امان بمانند.

البته شوخی شاعران با رمضان، با هوشمندی و لحاظ ظرافت های خاصی بوده است. زیرا همچنان که اشاره شد تعصبات دینی جامعه محدودیت  هایی را برای شاعران طنز پرداز ایجاد می کرده است.

چرا که حفظ حُرمت ماه مبارک رمضان و تقدس این ماه اجازه نمی داده است که به  رمضان به عنوان یک مضمون کاملا طنز نگریسته شود. با این وجود در هر عصر شاعرانی بوده اند که به بهانه فرا رسیدن عید فطر، با رندی شاعرانه و به گونه ای که رگ تعصب متدینین تحریک نشود، در تاریخ ادبیات پارسی «رمضان - سروده»هایی از خود به یادگار گذاشته اند که به اغتنام فرصت، نمونه هایی از این سروده ها را مرور خواهیم کرد.

طنز در رمضان  سروده های حافظ

رگه های ناب طنز در رمضان سروده های حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی از دیگر شاعران متمایزتر و برجسته تر است. طنز در رمضان سروده های حافظ در یک فرایند کاملا طبیعی اتفاق می افتد. به این معنا که حافظ بدون آن که قصد شوخ طبعی و خنداندن خواننده را داشته باشد، به عنوان یک مُصلح اجتماعی و منتقد دینی، شیوه بیانش - خود به خود  - صبغۀ طنز به خود گرفته است.

طنزسروده  های حافظ به معنای مطلق «طنز فاخر» است و به هیچ وجه بوی هزل و لودگی از آنها به مشام نمی  رسد. چرا که هدف حافظ خنداندن مخاطب نیست، بلکه نقد سلوک دینی جامعه است.  «نگاه حافظ به رمضان و روزه نگاهی ست رندانه و دو پهلو. او به رمضان و روزه به طنز نگریسته است، همچنان که به دیگر آداب مقدس! اما این طنز هرگز از سر بی دردی و بی دینی نیست.

او از آنجا که به ایمان خودش شک ندارد، با مقدسات در می افتد، نه از آن رو که لا ابالی است. در شعر شاعرانی مثل فرخی سیستانی، مقدسات ملی و مذهبی تحقیر می شود، ولی در شعر حافظ مقدسات ملی همواره مقدس است و مقدّسات مذهبی هم! این قدر هست که حافظ با نگرشی آمیخته به طنز و با نگاهی اصلاح جویانه همچون یک مُصلح و نقّاد می کوشد تا چهرۀ اصیل و فراموش شدۀ مقدّسات را نمایش دهد. می کوشد تا نسخه بدل هایی را که قلاب صرّاف شهر به عنوان نسخۀ اصل به خلق الله قالب می کند، معرفی کند.»(مرتضی امیری اسفندقه، این شرح شرحه شرحه، سفیر صبح)

در دیوان غزلیات حافظ به شش رمضان سروده بر می خوریم که بدون استثناء در همۀ آنها با رگه هایی از طنز فاخر روبروییم. مطلع یکی از این رمضان سروده ها چنین است :
روزه یکسو شد و عید آمد و دل ها بر خواست
 می ز خُمخانه به جوش آمد و می باید خواست
 نوبۀ زُهد فروشان گرانجان بگذشت
 وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

احساسی که بلافاصله با خواندن این دو بیت رندانه در خوانندۀ معمولی ایجاد می شود، احساسی از جنس رمضان ستیزی است. ولی خوانندۀ بصیری که در منزل صورت متوقف نمی ماند و به باطن این شعر نقب می زند، حرف حافظ را به تمام و کمال در می یابد و به روشن اندیشی و غیرت رشید دینی حافظ آفرین می گوید.

حرف حساب حافظ در این غزل چیزی جز این نیست که دین و آیین، بند و زنجیر و زندان و حصار نیست که مسلمان را در پیله رخوت و رکود اسیر سازد و او را از نشاط و شادکامی و بالندگی باز دارد. 

از منظر حافظ، دین فرصتی برای پویایی و شکوفایی است و تکالیف دینی نیز در این راستا معنا می یابند. او می خواهد بگوید که ما نباید از دین برای خود زندانی با حصارهای بلند بسازیم.

چرا که جوهر دین «اختیار و آزادی» است و دین دعوت کننده به نشاط و شادی. از همین رو انسان روزه  دار برای رسیدن به این جوهره، فرایض دینی را انجام می  دهد تا قابلیت  های خود را برای پروازی معنوی به فعلیت در آورد. بنابر این «زهد فروش» در نگاه حافظ موجود بی  قدری است که با چسبیدن به پوستۀ دین، توانمندی  های شگرف انسانی خویش را احتکار می  کند و با خود سانسوری «خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ» می شود. 

حافظ در رمضان سروده ای دیگر که آمیخته با طنزی تیز و افشاگرانه است، ماه رمضان را برای مسلمانان اسمی و شناسنامه ای فرصتی برای جلوه فروشی می داند و نتیجه می گیرد که این افراد گوهر عمر عزیز خود را با تظاهر به مسلمانی و زهد فروشی به مُفت از چنگ داده اند:
 ساقی بیار بـاده که ماه صیـام رفـت
 در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
 وقـت عزیـز رفـت بیـا تا قضـا کنیم
 عمری که بی حضور صراحی و جام رفت

حضرت لسان الغیب، مسلمان واقعی را مسلمانی می داند که خدا را نه از سر عادت و نه به سودای بهشت و حور و پری، بلکه به واسطه نیازی عاشقانه  و بر مبنای محبت و معرفت،  و برای رسیدن به سرمنزل بلوغ و تکامل انسانی خود می پرستد. بر همین مبنا در ادامه  با جسارت بیشتری می گوید: 
 زاهد غرور داشت سلامت  نبرد راه
 رند از ره نیاز به دارالسـلام رفـت

می بینید که با خواندن این بیت و به خاطر پارادوکسی که در فضای آن موج می زند، بی اختیار خنده بر لبان خواننده نقش می بندد. دینداری حافظ، دینداری مبتنی بر اختیار و اراده و شناخت و آگاهی است. حافظ بندگی را جز عشق نمی داند. از همین رو رابطه او با خدا یک رابطه کاملا عاشقانه است. رابطه  ای که در آن عاشق در معشوق ذوب می  شود و جز جمال حضرت دوست چیزی نمی بیند و نمی  خواهد. در این رابطه عاشقانه، عاشق وجود خودش را حجابی برای رسیدن به مقام «قرب الی الله» می داند و به همین خاطر است که حافظ می گوید:«تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز». 

در مورد روزه نیز حافظ بر این باور است که اگر روزۀ ما صرفاً به خاطر ترس از عذاب الهی و برای رفع تکلیف باشد، چندان ارزشی ندارد. حافظ روزه مقبول را روزه ای بر آمده از عشق و معرفت و نیاز می داند:
 ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
 که خاک میکده عشق را زیارت کرد

طنز حافظ، طنزی برآمده از باورهای اصیل دینی است. از همین رو در دامچالۀ  هزل و لودگی نمی افتد و مخاطب جدی را راضی می کند. به طور کلی برای خالقان آثار ماندگار، هیچگاه خلق اثر هدف غایی و نهایی نبوده است. یعنی بزرگانی مثل عطار، مولانا و حافظ شعر را وسیله ای در خدمت ابلاغ پیام های والای انسانی می دانسته اند و هیچگاه با این هدف که شاعری خود را به رُخ دیگران بکشند، شعری نسروده اند.

یعنی چون حرفی برای گفتن داشته اند، از ابزار شعر برای بیان آن استفاده کرده اند. این حُکم در مورد طنز سروده های حافظ مصداق دارد؛ یعنی حافظ هیچگاه صرفاً به قصد خنداندن، از ابزار طنز استفاده نکرده است. چرا که طنز او طنزی ارجمند و معرفت شناسانه است که ریشه در باورهای اصیل دینی دارد. به همین خاطر است که بر دل خواننده می نشیند و انسان را متحول می کند:
 شب قدری چنین عزیز و شریف 
 با تـو تا روز خفتنـم هوس است!

ای روزه برو، ورنه تو را خواهم خورد!

طنزسروده های دیگر شاعران دربارۀ رمضان  و روزه به استواری و فخامت طنز سروده های رندانه حافظ نیست. گاهی نیز اصلاً نام طنز برازنده این سروده ها نیست. چرا که هدف شاعر، پیش و بیش از آن که بیان یک نکتۀ حکمت آمیز یا کشف یک دقیقۀ شاعرانه باشد، بیشتر شوخ طبعی و لودگی بوده است.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب