محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا در کانال تلگرامی خود نوشت: دیشب (۸فروردین) که بساط تحصن چندنفره جلوی مجلس برچیده شد،آن چندنمایندهای که رگهای گردنشان برای اجرای قانون حجاب ورم کرده بود، کجا بودند؟
آن ها اگر در سفر تفریحی نبودند در منزل دراز کشیده بودند و احتمالا یا داشتند سریال نقیمعمولی تماشا میکردند یا توی گوشیشان عکس و فیلم دانلود میکردند و حال دنیا را میبردند.
اما آن طفلکیهایی که در برابر مجلس توسط ماموران نیروی انتظامی جمع وجور شدند نمیدانستند دارند از کجا ضربه میخورند. متوجه نبودند که تاریخ مصرفشان تمام شده و باید بقیه ایام تعطیلات نوروز را در افسردگی کامل به سر ببرند.
آنها جیغ و دادشان را بر سر ماموران پلیس کشیدند و عده کم شماری هم در حمایت از متحصنین متفرق شده به قالیباف و دولت ناسزا گفتند و حمله کردند. حال آنکه بازیگردانان و نیز صاحبان دکانهای دو نبش "ارزش فروشی" که از آدمها استفاده ابزاری می کنند،غایب بودند.
آیا تحصنکنندگان یکبار از خود پرسیدند وقتی جمعیت شان آنقدر کم است که دشمنان حجاب، کل مدافعان این حکم الهی را فقط همان چندنفر معرفی می کنند، عملا دارند به میلیونها بانوی محجبه ایرانی اهانت می کنند؟
آیا با قانون تاسفبرانگیز مجلس که اکثریت بزرگ باحجابها آن را قیول ندارند و آن را باعث ایجاد دوقطبی می دانند،حتی یک خانم ، معتقد به حجاب می شود؟ یا همان کم حجابها را هم به لجاجت می کشاند؟ بهتر است چنین قضاوت نکنیم که تدوین کنندگان این قانون ، نفوذی های دشمنند، اما مگر با این حجم از نادانی و ندانمکاری و تعصب بیجا نیازی هم به نفوذ دشمن هست؟
اگر ترویج بی دینی و بی حجابی را کار تهاجم فرهنگی بدانیم، عمله های مفت آنها جز کسانی هستند که می خواهند با خشونت، حجاب را در جامعه نهادینه کنند؟ مگر باور و فرهنگ، با زور به جامعه قابل تزریق است؟
وضع حجاب در جامعه خوب نیست؟سلمنا. اما با قانون مصوب مجلس، وضع اگر بدتر نشود بهتر نخواهد شد.
این نوشته را با یک اشاره تاریخی تمام کنم. اوایل دهه شصت و بعدها در دهه هفتاد هم عدهای وارد بازی های اینچنینی شدند. کتاب های چاپ شده را جمع میکردند؛ پوستر فیلمها را از سر در سینماها پایین میکشیدند؛ به سخنرانیها حمله می کردند؛ حتی جلوی خانه روحانیون صاحب نام فریاد ناسزا و توهین سر می دادند و...
کسانیکه آن روزها سرگرم چنان بازیهایی بودند اکنون به روزگار خود پوزخند تاسفبار میزنند؛ امروزی ها هم چندصباح دیگر به سرنوشت آنها دچار میشوند و خواهند فهمید چگونه سر کار گذاشته شده اند. اما افسوس که عمرشان تباه می شود.