محمد ماکویی ـ طنزپرداز:عاشقی را در ره عشق به کشتن میبردند. کسی پرسید:«عشق را چگونه یافتی؟»
گفت:«فردا را ببین، پس فردا را ببین و پسین فردا را ببین!»
فردا او را کشتند، پسفردا او را سوزاندند و پسین فردا خاکسترش را بر باد دادند!
ناگفته پیداست که در فرهنگ ایرانی، عشق را باید همراه سوز و گداز دید و عاشقی که باشی، باید بسوزی و بسازی و خیلی که عاشق باشی، باید از شدت سوختن خاکستر شوی!
شاید برای همین است که تمامی عشق و عاشقیهای فیلم زیبای «چهارشنبه سوری»، با کارگردانی فوقالعاده اصغر فرهادی و بازی درخشان ترانه علیدوستی، در بستر چهارشنبه سوری اتفاق میافتند؛ انگار که کارگردان میخواسته است به ببیندگان عزیز و گرامی حالی کند که محال است بساط عشق و عاشقی رو به راه باشد،اما ماجراها در کنار آتشبازی و سوختن جلو نروند!
همه ساله، چهارشنبه سوری، که بهتر است آن را چهارشنبه سوزی نامید، شمار فراوانی از هموطنان ما را به کشتن میدهد و تعداد قابل توجهی از آنها را دچار نقص عضو و جراحت و سوختگی شدید میکند.
اگر بگوییم که قربانیان نشات گرفته از عشق به چهارشنبه سوری هستند و کدام عشق است که قربانی نداشته باشد باید پاسخ بگیریم که یک عاشق واقعی فقط جان خود را بیمقدار یا کم مقدار به حساب میآورد و آن را برای تقدیم به معشوق و معشوقه در طبق اخلاص مینهد و اگر عاشقی حاضر باشد که خار بیدلیل با پای معشوقه فرو برود و یا گزندی به آنهایی که فارغ از دنیای عشق و عاشقی میخواهند کار خود را بکنند و زندگی خویش را داشته باشند و نه از سر عمد که از سر تصادف در کنار آتش بازی و انفجار واقع شدهاند برسد، باید دست کم آنقدر انصاف و شهامت داشته باشد که خود را عاشق به حساب نیاورد و در عوض خویشتن را مردم آزار بداند و بنامد!
شما چه نظری دارید؟