بهزاد نبوی در گفت وگویی با شرق درباره ماجرای آزادی گروگان های آمریکایی در ایران در سال 1359 گفت: شهید رجایی در مرداد ۱۳۵۹ نخستوزیر شد. مجلس آبان ۱۳۵۹ در مصوبهای در مورد آزادی گروگانها که بعد از نامه امام (ره) به مجلس تصویب کرد، چهار شرط پیشنهادی امام (ره) را تصویب کرد. بعد از این مصوبه، شهید رجایی و من دیداری با امام داشتیم و ایشان مسئولیت اجرای مصوبه مجلس را به عهده دولت گذاشتند. تصور میکنم چند روز بعد، شهید رجایی و من برای شرکت در اجلاس شورای امنیت سازمان ملل به نیویورک رفتیم و در همان سفر با نماینده الجزایر در سازمان ملل و سفیر الجزایر در آمریکا مذاکره کردیم و پیشنهاد دادیم که الجزایر نقش میانجیگری را در مورد مسئله گروگانها ایفا کند، چراکه ما ارتباطی با آمریکا نداشتیم و مجبور بودیم از طریق واسطه مذاکره کنیم.
الجزایریها بعد از مذاکره با مقامات بلندپایهشان اعلام موافقت کردند. بعد از سفر نیویورک، سفری هم به الجزایر داشتیم و در آنجا هم با مقامات بلندپایهشان در این زمینه صحبت کردیم و الجزایریها دوباره اعلام آمادگی کردند و بلافاصله پس از بازگشت به کشور، کار را شروع کردیم (تقریباً اواخر آبان)، ولی اواخر دی ۱۳۵۹ خاتمه دوران کارتر بود و قرار بود ریگان رئیسجمهور شود. از اواسط آبان تا اواخر دی یعنی حدود دو ماه، زمانی طولانی برای چنین مذاکره مهم، پیچیده و پرحاشیهای نبود. ما عجله داشتیم زودتر به توافق برسیم. نظر امام و شهید رجایی و دولت این بود که، در زمان کارتر ماجرای گروگانها حلوفصل شود، اما مسائل زیادی در پیشرو داشتیم. یکی از مشکلات اساسی ما این بود که دقیقاً نمیدانستیم حتی چقدر پول در آمریکا داریم؟! از آمریکاییها با واسطهگریِ الجزایر خواستیم صورت وجوه ما در آمریکا را بدهند. الجزایریها میگفتند، مگر خودتان ندارید؟
در جواب میگفتیم، چرا داریم اما میخواهیم ببینیم آمریکاییها در این زمینه صداقت دارند یا نه؟! و درواقع میزان دقیق موجودیمان در بانکهای آمریکایی را از طریق الجزایر فهمیدیم. بعد از انقلاب اوضاع بههمریخته بود. به هر حال در چنین شرایطی به محض بازگشت از الجزایر به ایران، دولت مرا بهعنوان نماینده دولت برای حلوفصل مسئلۀ گروگانها مأمور کرد.
بلافاصله کمیسیونی تشکیل دادیم و از الجزایریها دعوت کردیم تا به ایران بیایند و مذاکره را شروع کنیم، و خیلی سریع هم مذاکره را شروع کردیم. مورد دیگر میزان اموال و داراییهای ایران در آمریکا بود، که اطلاعات دقیقی از آن نداشتیم. بر اساس تخمین ما، میزان ثروت شاه و وجوه و داراییهای ایران در آمریکا حدود ۲۳ میلیارد دلار بود: تخمین میزدیم ۱۰ میلیارد دلار اموال شاه و بستگانش در آمریکا، ۴ میلیارد دلار دارایی ایران و ۹ میلیارد دلار وجوه ما در بانکهای آمریکا، که جمعا ۲۳ میلیارد دلار میشد. بهواسطه الجزایریها به آمریکاییها پیشنهاد کردیم مبلغ فوق را به حساب الجزایر در بانک لندن واریز کنند تا ما فوری گروگانها را آزاد کنیم و بعد بنشینیم در مورد موضوع بهطور مفصل بحث کنیم.
در واکنش به پیشنهاد ما که صرفا به خاطر تسریع در آزادی گروگانها بود، عدهای در داخل جوسازی کرده و عدهای هم در آمریکا، و گفتند ایران برای آزادی هر گروگان حدود ۴۴۰ میلیون دلار پول میخواهد؟! این فضاسازیها سبب شد آمریکا حدوداً یک ماه از مذاکرات خارج شود. در این فاصله دولت الجزایر پیشنهاد جدیدی به ما داد که بهجای پیشنهاد قبلی، طرفین به بیانیهای بینالمللی ملحق شوند. بدین معنی که، دولت الجزایر بیانیهای صادر کند، و ایران و آمریکا به آن بپیوندند. هر دو طرف با این پیشنهاد موافقت کردند و بعد از آن وقفه نسبتاً طولانی، مذاکرات دوباره شروع شد.
حتی آمریکاییها برای اینکه کار زودتر پیش برود، وارن کریستوفر معاون وقت وزیر امور خارجه آمریکا را به الجزایر فرستادند و او با تیم مذاکرهکنندگان آمریکایی در الجزایر مستقر شدند و ما هم در تهران مذاکرات مفصل و طولانی و حتی شبانهروزی داشتیم تا بتوانیم در مورد بیانیههای الجزایر به تفاهم برسیم. دو سه روز آخر امضای بیانیهها، ما حتی شبها نخوابیدیم. من و آقای احمد عزیزی همکار عزیزم و همه دوستان در دولت، بانک مرکزی و وزارت امور خارجه شبانهروز کار کردیم تا بیانیهها به امضا برسند. بهطوری که ملاحظه میفرمایید، طرفین تمام تلاش خود را کردند، تا آزادی اتباع آمریکایی در دوره ریاستجمهوری کارتر انجام شود.
نبوی درباره ماجرای تماس تلفنی دفتر کارتر با وی گفت: ظهر روزی که من بیانیهها را از طرف دولت ایران امضا کردم، به منزل رفتم تا کمی استراحت کنم، چون سه چهار شب نخوابیده بودم. خواب و بیدار بودم که تلفن منزل زنگ زد و گفتند از طرف آقای کارتر تماس گرفتهاند. به من گفتند آقای کارتر پیشنهاد میکند اگر شما آمادگی داشته باشید گروگانها را تا زمانی که دوره ریاستجمهوری من تمام نشده و کاخ سفید را ترک نکردهام آزاد کنید، ما هم پولهای شما در حساب الجزایر را آزاد میکنیم.
ماجرا از این قرار بود که، کارتر باید یک فرمان اجرایی میداد تا پولهای ما در حساب الجزایر، در بانک لندن آزاد شده و در اختیار دولت ایران قرار گیرد. من هم بلافاصله اعلام موافقت کردم. آن روز روزی بود که گروگانها را برای اعزام به فرودگاه میبردند. آنقدر این مسئله برای ما اهمیت داشت که بلافاصله لباس پوشیدم و به سمت فرودگاه رفتم تا مبادا در راه مشکلاتی پیش بیاید. خودم بالاسر کار بودم، تا اینکه گروگانها سوار هواپیما شدند و فرودگاه مهرآباد را ترک کردند.
خوشبختانه وقتی کارتر هنوز در کاخ سفید بود، گروگانها ایران را ترک کردند و حتی گویا وقتی به آلمان رسیدند هنوز کارتر در کاخ سفید بود، اما متأسفانه وقتی گروگانها به واشنگتن رسیدند، دوره کارتر تمام شده بود و ریگان از گروگانها استقبال کرد. این ماجرای آن تلفن بود که معنی مذاکرات مستقیم ما با آمریکا را نمیداد. کارتر کاملاً طبق قول و قرار تلفنی عمل کرد. گروگانها که از ایران خارج شدند، او هم همزمان فرمان پرداخت وجوه ما را صادر کرد و ما توانستیم پول را از حساب الجزایر برداریم.