سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
نظرات: ۰
۰
-
تصمیمات بزرگ در کشور این پیش شرط را نیاز دارد

اخذ تصمیمات بزرگ و اجرای پروژه‌های ملی، پیش شرط‌هایی دارد. در رأس آن، سپردن کار به کاردان و متخصص مجرب در هر رشته است.

سید مسعود رضوی - اطلاعات: اداره نهادها و سیستم‌های پیچیده، نیازمند اندیشه و اراده‌ای است که متناسب با آن و حتی فراتر از نظام و مناسبات موجود باشد. ورود به پروژه‌ها و بحران‌هایی که از توان و منابع موجود بیشتر و سنگین‌تر است، موجب خسارات انسانی، اسراف منابع و از دست رفتن زمان و فرصت خواهد شد. 

از مشکلات بزرگی که کشورها و نظام‌های مدیریت کلان با آن روبرو هستند، تأثیر تبلیغات بر تصمیمات است. درحقیقت، هر سیستم و حکومتی، مجموعه‌ای از مدیران و ادارات و برنامه‌ها را برای حل و فصل امور و ادارۀ کشور به کار می‌گیرد تا اهداف و منافع دولت و ملت را در داخل و خارج تأمین کند. نظام تدبیرگری باید از یک سو به اقناع افکار عمومی و کسب حمایت مردم بپردازد و از سوی دیگر با اخذ و اجرای تصمیمات مهم و سرنوشت ساز، کشور و جامعه را در بالاترین سطوح توسعه و ثروت و تعالی به پیش براند. 

انعطاف پذیری، نقد مستمر و قدرت درونزای یک نظام مدیریت پیشرو، به حکومت و سیستم جان می‌بخشد و استعداد تغییر و کنش مثبت را در آن تمدید می‌کند. ارتباط ارگانیک و دوسویه حکومت و دولت با طبقات اجتماعی و نمایندگان آنها، بدان انسجام و استحکام می‌بخشد و آن را در هر زمان و شرایطی، مستعد و مهیای اخذ و اجرای تصمیمات بزرگ می‌نماید. به این ترتیب، حکومت‌ها دو دسته هستند؛ برخی با اقلیت وفاداری از منتسبان و منسوبان و حقوق بگیران، یک نظام بسته را برای مدتی محدود اداره می‌کنند تا انسجام محدود و اهداف خاصی را نگاهبانی کنند و دومین جریان، با اتکا به اکثریت و نیروی انسانی بی پایان در متن و بطن جامعه و طبقات و اقوام، منافع ملی و امنیت پایدار را هدفگذاری نموده، در رقابت جهانی منزلت می‌یابند. از گروه اول لیبی و سوریه را می‌توان مثال زد و از گروه دوم ترکیه و کره جنوبی مثال‌های نزدیک و نمونه‌های عبرت آموزی هستند. دو نمونه اول با تبلیغات وسیع، مدتی دوام داشتند و دونمونه بعدی هم به رغم تبلیغات با اتخاذ تصمیمات بزرگ به بازیگران مهم بدل شدند و با ایجاد اقتصادهای شکوفا، ثروت درخور به دست آورده و نظام‌های نسبتاً پایدار ایجاد کرده‌اند.

نمونه لیبی و حکومت خاندان سالاری قذافی، به رغم تبلیغات وسیع و بهره‌گیری از درآمد سرشار نفت، انسان لیبیایی را از هویت و معرفت لازم برای زیستن در جهان قرن بیست و یکم میلادی تهی ساخته بود. قذافی اسیر تبلیغات خود شد و قدرتش را در نمایش‌های پر زرق و برق با محافظان و شعارهای بی‌رمق توأم کرد. وفادارانش کتاب سبز او را یک ایدئولوژی برتر نمایش می‌دادند، اما در حقیقت فرقه‌ای بی‌محتوا بودند و با نخستین تندبادها کشور را به زمین سوخته بدل کردند و به شبه نظامیان مزدور تحویل دادند. 

سیستم سیاسی سوریه و تفکر اقلیت حاکم به رهبری حافظ و بشار اسد نیز گونه‌ای دیگر از الیگارشی خاندانی بود. آنان نیز در پوشش ایدئولوژی حزب بعث، نیم قرن سرکوب و التهاب و شورش را پشت سر نهادند و اکنون کشوری زخم دیده را به چنگال نامعلوم گروه‌های معارض سپردند که هریک درپی یکی از قدرت‌های منطقه یا جهان عمل می‌کند. خروج زندانیان از زندان‌های بزرگ و محبس‌های مخوف زیر زمینی، که برخی بیش از چهل سال در آن مکان‌ها محبوس بودند، برگی از واقعیت نظام حاکم بر سوریه را در تاریخ ثبت کرد و نشان داد تبلیغات بیهوده و ادعاهای ناسیونال سوسیالیستی خاندان بعثی اسد تا چه اندازه از حقیقت و واقعیت فاصله داشته است.

در مقابل این دو نمونه، در طول دهه‌های اخیر نظام‌های جوان‌تر اما نسبتاً مردم سالار، مانند ترکیه و کره جنوبی، به رغم فقدان منابع انرژی و معدنی چشمگیر و تهدیدات منطقه‌ای، نگرش‌های توسعه محور را برگزیده و در نتیجه آشکارا پایدارتر و ثروتمندتر شده‌اند.

در این کشورها، تصمیمات نظام مدیریت کلان، همپیوندی دولت و ملت و پارلمان را بر محور انتفاع ملی اولویت داده و به رغم کودتاها و التهابات فراوان در داخل و مرزهایشان، مردم به خیابان‌ها ریخته و کودتا و حکومت نظامی را خنثی کرده‌اند. آسیب‌پذیری اندک این جوامع و بازسازی و رشد آنها، درست نقطه مقابل فاجعه‌های بزرگ و تباهی دو نمونه دیگر است. 

تبلیغات نباید بر تصمیمات مهم اثر بگذارد و گروه‌ها و پروپاگاندای تولید محتوای تبلیغات و شعارها، کارکردی محدود دارد و به شدت باید دامنه و بردار آن شناخته و محدود شود. اگر دستگاه‌های تبلیغات و تریبون‌ها و نهادهای شعارمحور که در شرایط خاص مثل زمان جنگ اهمیت زیادی پیدا می‌کنند، کنترل نشوند، فراواقعیت را جانشین واقعیات موجود می‌نمایند و به تدریج جانشین رسانه‌های مستقل و منتقدین مشفق می‌شوند. میدانداری این دستگاه‌های شبه رسانه‌ای، با توجه به ماهیت آنها، به سرعت تبدیل به واقعیت‌های غیرقابل حصول ولی مهم و حتی مقدس می‌شود و نقد و اشکال و حتی استدلال بر آن، نوعی بدخواهی و حتی بزه علیه سیستم و نظم موجود خوانده می‌شود. وقتی آرای مستقل و نقدهای اصلاحگرانه جرم انگاری شود، راه برای خیل سازی و پروژه‌ها و اهداف پرهزینه و فراتر از توان واقعی در نظام مدیریت و تصمیم سازی باز می‌شود. 

در چنین وضعی است که باید نظام تصمیم ساز و اجرا بر اساس واقعیت و به نفع امنیت و منافع ملی اقدام کند. نباید اجازه دهیم پندارفروشان میانداری کنند، وگرنه مردم تماشاگر خواهند بود و منابع و فرصت‌ها از بین خواهند رفت. حکومت، نماینده مردم برای حفظ امنیت کشور و تامین منافع ملت است. اخذ تصمیمات بزرگ و اجرای پروژه‌های ملی، پیش شرط‌هایی دارد. در رأس آن، سپردن کار به کاردان و متخصص مجرب در هر رشته است. سپس شفافیت و امکان نقد و بررسی تخصصی از سوی استادان و صاحب‌نظران است و نیز تأمین نظر مردم از طریق رسانه‌های آزاد و همدلی و همراهی اکثریت برای تحقق برنامه‌ها و پیشرفت کشور. 

اکنون و در شرایط حاد خاورمیانه، به ویژه پس از وقایع عجیب سوریه، شرایط تصمیم‌گیری برای مهام امور در کشور ما حساسیتی دوچندان یافته است. ناترازی‌ها و مشکلات پیش روی دولت و مردم، آنقدر خطیر است که جایی برای امور ثانوی و ذوقیات برخی نادره کاران باقی نمی‌ماند. اگر از پس مشکلات جاری برآییم، در منطقه هم با شکیب و قدرت به موفقیت و پیروزی خواهیم رسید.   

سخن را تلطیف کنم. شیخ سعدی در باب نهم گلستان داستان عبرت آموزی دارد که با بحث ما بی‌ارتباط نیست. آخر سر اندرز می‌دهد که:  
چو جنگاوری با کسی برستیز 
که از وی گزیرت بود یا گریز

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی