مقدمه نهم: قرآن و فرقان (5)
آیا واژه‌های «قرآن» و «فرقان» که مکرر در قرآن مجید  ذکر شده اند، با هم مترادف اند یا متفاوت؟ می‌توان واژه قرآن را به عنوان اشاره به همان یگانگی و روح قرآن و یا به روایت صدرالمتألهین « عقل قرآن» و به روایت دکتر غلامحسین دینانی «عقل الله» دانست. البته دینانی با  اقتباس از ابن عربی و صدرالمتالهین گفته است: «قرآن عقل الهی است، یعنی عقل الله است» 1 و از سوی دیگر واژه فرقان را اشاره به ظواهر آیات و صورت بندی سوره‌ها تلقی کنیم؛ چنان که میر سید شریف جرجانی ( ۷۱۶ـ۷۴۰ق) در رسالة تعریفات به این تمایز توجه بلیغ داشته است:
فرقان « علم تفصیلی فارق بین حق و باطل است» و قرآن از دید اهل حق،« علم لدنی اجمالی است که جامع حقائق است».2 قرآن مرتبت بسیط و اجمال است و فرقان منزلت جامع و تفصیل. هر دو تعریف میر سیدشریف جرجانی استاد تفسیر قرآن خواجه حافظ شیرازی به‌رغم اقتصاد کلمه، عمیق و جذاب است. البته این همه آوازها از شه بود! جرجانی این تعریف را از ابن‌عربی اقتباس کرده است. 
ابن‌عربی در تفسیر آیه ۱۸۵ سوره بقره درباره «قرآن» گفته است: «العلم الجامع الإجمالی، المسمّی بالعقل القرآنیّ الموصل إلی مقام الجمع». ترکیب «علم جامع اجمالی» و «مقام جمع» و «عقل قرآنی» در سخن ابن‌عربی لطافت دیگری دارد.
این تمایز را می‌توانیم با توجه به آیه شماره ۱۸۵ سوره بقره که هر دو واژه قرآن و فرقان در این آیه ذکر شده است؛ بهتر دریابیم: «شَهرُ رَمَضانَ الذِی اُنزِلَ فِیهِ القرآن هُدًی للنَّاسِ و بَیِّنَاتٍ منَ الهُدَی و الفُرقان: ماه رمضان [همان ماهی‌] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابی] که مردم را راهبر، و [متضمّن‌] دلایل آشکار هدایت، و [میزان‌] تشخیص حق از باطل است. فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ:پس هر کس از شما این ماه را درک کند، باید آن را روزه بدارد، و مَن کَانَ مَرِیضًا أو عَلَی سَفَرٍ فَعِدۀٌ مِن أیّامٍ اُخَر :و کسی که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن،] تعدادی از روزهای دیگر [را روزه بدارد].  یُرِیدُ الله بکُمُ الیُسرَ و لَا یُرِیدُ بِکُمُ العُسرَ:خدا برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد؛ و لِتُکمِلُوا العِدَّۀَ:تا شماره [مقرر ]را تکمیل کنید؛ و لِتُکَبِّرُوا الله عَلَی مَا هَدَاکُم:و خدا را به پاس آنکه رهنمونتان کرده است، به بزرگی بستایید. و لَعَلَّکُم تَشکُرون:  باشد که شکرگزاری کنید» (البقره،  ١٨٥). 
امام فخر رازی در تفسیر پرنکته و اندیشه برانگیز «مفاتیح الغیب» به دو مقولة نزول دفعی و تدریجی و نیز تفاوت انزال و تنزیل اشاره کرده است. البته شیوه نامگذاری تفسیر او گویی بیان هر دو وجه کلی و تفصیلی قرآن است. «مفاتیح» به ظاهر آیات و سوره‌ها اشاره می‌کند و فهمِ آن. «غیب» به منزلت حقیقت قرآن و مقام غیب قرآن یا عقل الله ناظر است.سخن فخر رازی از این جهت اعتبار ویژه‌ای دارد که منتقدان نظریه دوگانه نزول دفعی و تدریجی این نظریه را به عنوان نظریه مبتنی بر «ذوق و استحسان» علامه طباطبایی تقلیل داده و نقد و رد کرده‌اند.3  افزون بر عدم توجه به نظریه فخر رازی، به تبیین این نظریه در کتاب «اسفار» و تفسیر قرآن، به ویژه به کتاب «اسرارالآیات» صدرالمتألهین نیز توجه نداشته اند. 
فخر رازی در تفسیر آیه شماره ۱۸۵ سوره بقره می‌نویسد: «أن التنزیل مختص بالنزول علی سبیل التدریج، و الإنزال مختص بما یکون النزول فیه دفعۀ واحده، و لهذا قال الله تعالی: [نَزَّلَ عَلَیکَ ٱلکِتَابَ بِٱلحَقّ مُصَدّقاً لمَا بَینَ یَدَیهِ و أنزَلَ ٱلتَّورَاۀَ و ٱلإِنجیل‌] إنّـما أنزل فـی رمضان فـی لـیـلۀ القدر و لـیـلۀ مبـارکۀ جملۀ واحده، ثم أنزل علـی مواقع النـجوم رُسُلاً فـی الشهور و الأیام»:4 تنزیل به نزول در شیوه تدریجی اختصاص دارد. و انزال مراد نزول به شکل دفعی است. نزول قرآن در شب قدر و لیله مبارکه به صورت «جملۀٌ واحده» نازل شده است. سپس قرآن به شکل جداگانه (سوره‌ها و آیات) در طول ماهها و روزها نازل شده است. 
چنان که مشهود است، سه مقوله: 
یکم: نزول دفعی و تدریجی 
 دوم: تمایز بین انزال و تنزیل.
 سوم: تمایز نزول به شکل «جملۀ واحده» و «نجوم» در تفسیر فخر بیان شده است. افزون بر این سه نکته بسیار مهم، نکته دیگری نیز با تأملی که درباره مفهوم «هدایت» در بخش دیگر آیه داشته است می‌توان از نکته چهارمی سخن گفت. «هُدًی لّلنَّاسِ و بَیِّنَاتٍ مِنَ ٱلهُدَی و ٱلفُرقان» از دو گونه هدایت سخن گفته شده است: هدایت نخست به شکل کلی است. هدایت دوم (بیّنات) مبتنی بر هدایت نخست است که «فرقان» روایتی از همین بینات است. به عبارت دیگر: «قرآن» هدایت کلی به سوی حق؛ و «فرقان» هدایت مبتنی بر بینات است. هدایت اول ارائه طریق است و بینات مبتنی بر ارائه طریق و در واقع ایصال الی المطلوب است. بدیهی است که نسبت قرآن و فرقان و نسبت هدایت به حق و هدایت مبتنی بر بینات همانند نسبت روح و عقل انسانی با اعضا و جوارح اوست. نسبت روح با حواس پنجگانه ظاهری و نیز باطنی انسانی. 
در صورت بندی دقیق فخر رازی این تمایز را این‌گونه بیان شده است: «القرآن هُدی فی نفسه، و مع کونه کذلک فهو أیضاً بینات من الهدی والفرقان»: یک جلوه قرآن همان هدایت کلی و فی نفسه است. جلوه دیگر بینات هدایت و فرقان است. خورشید که می‌تابد، نور کلی است؛ اما هر مکانی متناسب با ظرفیت و قابلیت خود از آن نور بهره می‌برد. به روایت جلال‌الدین بلخی:
چون به صورت آمد آن نور سره
شد عدد چون سایه‌های کنگره
از مهمترین و زیباترین نامهای قرآن مجید «نور » است. نام خداوند هم نور است. قرآن در نزول دفعی، همان نور است که بر قلب پیامبر(ص) می‌تابد و وجود او را تسخیر می‌کند. در مرتبه بعدی جلوه‌های همان نور است که در قالب آیات و سوره‌ها و متناسب با زمان و مکان و شأن نزول بر زبان پیامبر روایت می‌شود. در منزلت نور و نزول دفعی دیگر سخن از الفاظ و موارد جزئی مثل مجادله همان فرد با همسرش که در نقد شیخ مفید آمده است، مطرح نیست.
 در تفسیر «النکت و العیون» نوشتة ماوردی به همین تمایز اشاره شده است. ماوردی «هُدًی لِلنَّاس» را به معنای «رَشادً لِلنّاس» و «بَیِّنَاتٍ منَ الهُدَی و الفُرقان» به معنای احکام حلال و حرام و تمایز بین حق و  باطل تفسیر کرده است. «رَشاد» و «رُشد» از کلیدواژه‌های بسیار دقیق قرآن مجید است. گویی تبیین قله‌ای است که قرار است انسان کامل به چنان منزلتی دست یابد. حضرت موسی کلیم الله(ع) هنگامی که با بنده برگزیده خداوند که از علم لدنّی و رحمت الهی بهره مند بود، مواجه شد. از او خواست که وی را به مقام و منزلت «رُشد» برساند: «قال لَهُ موسی هَل أتَّبِعُکَ عَلَی أن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشدا: موسی به او گفت:  آیا تو را ـ به شرط اینکه از بینشی که آموخته شده‌ای به من یاد دهی ـ پیروی کنم؟» (الکهف، ٦٦، ترجمه فولادوند).
موسی(ع) می‌خواست از خضر(ع) بینش بیاموزد و نه دانش! قرآن بینش است و فرقان دانش. «اُحکمت آیاته» بینش است و «تفصیل آیات» دانش. «وصل» بینش است و «فصل» دانش! نزول دفعی القای بینش به رسول‌الله(ص) است و نزول تدریجی آیات همان دانش متکی بر بینش. اصحاب کهف از خداوند بینش طلب کرده بودند. آنان با بر بال بینش خود پرواز کردند( سوره کهف، آیات ۱۰ و ۱۷ و ۲۴). ابراهیم خلیل (صلوات الله علیه) نخست به «رُشد» رسیده بود: «و لَقَد آتَینا ابراهیمَ رُشدَهُ مِن قَبلُ و کُنَّا بِهِ عالِمِین: در حقیقت پیش از آن، به ابراهیم رشد [فکری‌]اش را دادیم و ما به [شایستگی‌] او دانا بودیم» (الأنبیاء: ٥١؛ ترجمه فولادند). بهتر بود در همین آیه نیز «رشد» به بینش ترجمه می‌شد. 
در ترجمه انگلیسی یوسف علی «رشد» به «حقیقت برین» ترجمه شده است. این حقیقت برین وقتی جامه زبان و لفظ می‌پوشد و متناسب با واقعیت جلوه می‌کند، می‌شود آیات و سوره‌ها و فرقان. بر بنیاد دریافت چنین حقیقت برین و چنین بینشی، ملکوت آسمان‌ها و زمین بر ابرهیم مکشوف می‌شود. (رک: الانعام، ۷۵).
قرآن «ملکوت» است و فرقان «مُلک»! خداوند متعال نخست ملکوت کتاب تکوین و کتاب تدوین را بر پیامبر خود آشکار کرد و حقیقت برین را به او نمایاند. به او بینش الهی بخشید. سپس همان بینش و دید ملکوتی به مقتضای زمان و مکان و حوادث جلوه کرد.
مولی محسن فیض کاشانی (درگذشتة ۱۰۹۱ق) در مقدمه نُهم «تفسیر صافی» بر اساس همین نظریه نزول دفعی و تدریجی، آیه را تفسیر کرده است: «ان القرآن نزل کله جملۀ واحدۀ فی لیلۀ ثلاث و عشرین من شهر رمضان الی البیت‌المعمور و کأنّه ارید به نزول معناه عَلی قلب النبی(ص) کما قال الله نزل به الروح الامین علی قلبک ثم نزل فی طول عشرین سنۀ نجوما من باطن قلبه الی ظاهر لسانه»: قرآن به صورت یگانه در شب بیست و سوم ماه رمضان بر بیت معمور نازل شد. به نظر می‌رسد، مراد این است که معنای قرآن بر قلب پیامبر نازل شد، چنان‌که خداوند فرمود: روح‌الامین آن را بر قلب تو نازل کرد. سپس در طول بیست سال قرآن مجید از باطن قلب پیامبر(ص) بر ظاهر زبان او جاری شد.»
 نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی شرح مفصلی درباره بیت‌المعمور و نقد نظریه نزول دفعی نوشته‌اند. نهایتاً بیت‌المعمور را به خانه کعبه تطبیق داده‌اند؛ اما نگفته‌اند که نزول قرآن بر خانه کعبه چه معنای روشن و محصلی می‌تواند داشته باشد؟! بیت‌المعمور (خانة آباد) را «معمور» از حیث حج و طواف حاجیان خانه کعبه تفسیر کرده‌اند؛ اما سخن بر سر وحی و انزال قرآن به بیت‌المعمور است. چنان‌که بیت‌الحرام (خانه محترم) یا بیت العتیق (خانه کهن) معنای روشنی دارد؛ اما تطبیق بیت‌المعمور بر خانه کعبه از حیث نزول وحی، مفهوم نیست. اگر تفسیر فیض کاشانی را بپذیریم که بیت‌المعمور «قلب پیامبر(ص)» است، معنای روشنی می‌یابیم. چنان‌که در روایاتی از قلب پیامبر به «عرش رحمان» و از قلب مؤمن به عنوان «خانه خداوند» تعبیر شده است.                              ادامه دارد
پی‌نوشت‌ها:
1. قرآن عقل الله، گفتگوهایی با استاد دکتر غلامحسین دینانی پیرامون قرآن کریم، کریم فیضی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۶، ص۱۴۱//  2. میر سیدشریف جرجانی، کتاب التعریفات، تصحیح ابراهیم الابیاری ،بیروت، دارالدیان للتراث، بی تا، ص ۲۱۲ و ۲۲۳ // 3. نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، حدیث‌های خیالی در تفسیر مجمع البیان، تهران، انتشارات کویر، ۱۳۹۰، ص۳۴۶// 4. امام فخر رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، سورة البقرة، آیه ۱۸۵ (سایت التفسیر)

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی