ابوالفضل فاتح نوشت: در آخرین یادداشت از «بن بست نظرسنجی ها» سخن به میان آمد و این که با توجه به تعارض و لکنت داده های در دسترس «نباید با هر نتیجه ای در این انتخابات حیرت زده شویم». چرا که نظرسنجی ها سویه های متفاوت داشت و نهایتا داده ها راهگشا نبود. بخشی از خطا ذات نظرسنجی هاست. اما چه بسا «کم انگاری آراء ترامپ» در سه انتخابات پی در پی، ناشی از پدیده ی «آراء شرمگین» و «آراء پنهان» باشد. ترامپ در نزد طیف هایی از جامعه آمریکا به طور مثال دانشگاهیان یا زنان یا رنگین پوستان، شخصیت موجهی محسوب نمی شود. به نظر می رسد، گروه مهمی از این افراد که یا خاکستری و یا پایگاه رای هریس بوده اند، نهایتا رای خود را به ترامپ داده اند، اما چه بسا در نظرسنجی ها از ابراز آن خودداری ورزیده اند. خشم فروخفته، از باخت دوره ی پیش و انتقام از دموکرات ها به همراه هزینه ی سرسام آور ایلان ماسک ها، نیز انگیزه طرفداران ترامپ را که معمولا طبقات غیر دانشگاهی هستند، مضاعف ساخت. ترامپ درباره پیروزی اش گفت: او با توده صحبت می کرد و هریس با سلبریتی ها.
کمپین هریس نیز بیش از آن که به ترامپ ببازد به خود باخت. هریس، وارث و شریک انفعال و بی عملی بایدن در بسیاری از نابسامانی های داخلی و بین الملل بود که پاسخ درستی برای آن نداشت و بسیاری از مردم او را وانهادند. البته، در فضای نژاد پرستانه ی حاکم بر رقابت های انتخاباتی، سیاه بودن و زن بودن و حتی قد کوتاه او نیز مسئله هریس شد. بار دیگر جامعه آمریکا، حتی زنان این کشور برای سپردن رهبری کشورشان به یک زن اعتماد نکردند، چنان که به هیلاری کلینتون هم اعتمادی نکرده بودند و جالب آن که ترامپ هر دو بار بر یک زنان پیروز شد.
در هر صورت، اینک با آمریکای جدیدی مواجه خواهیم بود که ترامپ با شخصیتی که می شناسیم رئیس جمهور و ترامپیسم شاخصه ی آن خواهد بود. برای ترامپ اصول و ارزش ها قابل تجارتند. بیش از هر چیز آمریکای سفید و پوپولیسم راست گرا و ناسیونالیسم افراطی ترجیح دارد و آمریکای جدید با پیروزی ترامپ، پیشران سیاسی – نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود. با پیوند ابر سرمایه دارانی چون ایلان ماسک، و همچنین تجاری شدن سیاست، به نظر می رسد، جهان و «جهانی شدن» شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست ورزی در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبکه ی دانه درشت ها و لشکر خود را پیدا خواهد کرد
ابوالفضل فاتح در یاداشت روزنامه اعتماد با عنوان «ایران را سیاستی دگر باید» اینگونه آورده است:
بسمه تعالی
پدیده ی آراء شرمگین و کم انگاری آراء ترامپ / ترامپیسم، تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت / ایران را سیاستی دگر باید
در ادامه سلسله یادداشت ها درباره انتخابات آمریکا، در آخرین یادداشت از «بن بست نظرسنجی ها» سخن به میان آمد و این که با توجه به تعارض و لکنت داده های در دسترس «نباید با هر نتیجه ای در این انتخابات حیرت زده شویم». چرا که نظرسنجی ها سویه های متفاوت داشت و نهایتا داده ها راهگشا نبود، و در حد حدس و گمان آن هم در دامنه ی خطا باقی ماند. در این فرصت، مناسب است ابتدا به بررسی و نقد نظرسنجی ها به عنوان یک تجربه ی انتخاباتی پرداخته شود.
کم انگاری آراء ترامپ در سه انتخابات پی در پی:
گرچه در بسیاری از ایالت های کلیدی فاصله ی آراء ترامپ نزدیک و حدود یک و نیم تا چهار و نیم درصد است، با این همه ، پیروزی ترامپ با چنین ابعادی در بسیاری از نظرسنجی های معتبر پیش بینی نشده بود. در همان یادداشت آخر از احتمال «کم انگاری آراء ترامپ» سخن به میان آمد. در سال ۲۰۱۶ نیز انتخابات آمریکا با پدیده ی مشابه مواجه شده بود. در حالی که بنگاه های نظرسنجی، «هیلاری کلینتون» را در تمام ایالت های کلیدی پیشتاز می دانستند، نهایتا این ترامپ بود که همه ی ایالت های کلیدی را از آن خود کرد و با ۳۰۴ در برابر ۲۲۷ رای الکترال پیروز شد. در سال ۲۰۲۰ نیز در اغلب پیشبینی ها بایدن بین ۵ تا ۸ درصد در ایالت های کلیدی از ترامپ پیش بود. اما در نتیجه ی نهایی با رایی میلیمتری در هر ایالت و با اختلاف تنها نیم درصد در جورجیا و آریزونا و کمتر از یک درصد در ویسکانسین از ترامپ پیش افتاد.
در پیش بینی رای ملی نیز بایدن بیش از ۸ و نیم درصد از ترامپ پیش بود، اما این رقم در نتیجه ی نهایی تنها به حدود ۴ درصد رسید.
تکرار خطا در انتخابات جاری:
در انتخابات جاری نیز همین پدیده تکرار شد و در اعظم ایالت های کلیدی که نظرسنجی ها با افزون انگاری هریس، هریس را پیروز می دانستند، در نتیجه ی نهایی ترامپ از یک و نیم تا چهار و نیم درصد پیش افتاد. جالب آن که در سطح ملی نیز که تقریبا بین نظرسنجی ها اتفاق نظر بر پیشتازی هریس بود، و ترامپ در دو انتخابات قبلی عقب مانده بود، برای نخستین بار در این انتخابات پیش افتاد. گرچه همه ی موارد به نوعی در دامنه ی بود، اما تمام این خطاها با کم انگاری رای ترامپ یا افزون انگاری رای هریس همراه بود. این خطای بزرگی برای نظرسنجی ها بود.
در سطح انتخابات سنا نیز همین پدیده ی کم انگاری آراء جمهوری خواهان یا افزون انگاری رای دموکرات ها در بسیاری از ایالت ها تکرار شد و نهایتا دموکرات ها اکثریت سنا را از دست دادند.
آری نظرسنجی ها خطا می کنند و دامنه ی خطا دارند، اما انتظار می رفت که پس از دو تجربه ی پیشین، خطای خود را تصحیح کنند. از کنار سه بار خطا، به آسانی نمی توان گذشت. موسسات مهمی چون «اکونومیست»، «یوگاو»،« نیویورک تایمز»، «فایو ترتی ایت»، و پیشگویانی چون «آلن لیچمن»، حتی تا شب آخر در مجموع پیروزی هریس را یپش بینی کرده بودند. «نت سیلور» نیز که پیروزی ترامپ را پیش بینی کرده بود نهایتا از دیدگاه خود به شانس برابر تنزل کرد. «واشینگتن پست»، ۴ ایالت کلیدی را از آن هریس می دانست و حتی «فاکس نیوز» طرفدار ترامپ، در تحلیل نظرسنجی ها، آن را مکفی برای شناخت پیروز انتخابات ندانست. موسسه بسیار معتبر گالوپ نیز، گرچه مستقیما از ترامپ و هریس نپرسیده بود، اما گرایش به دموکرات ها را ۳ درصد بیش از جمهوری خواهان پیش بینی کرده بود. چگونه ممکن است چنین موسساتی آن هم در جامعه آمریکا دچار خطا شوند؟
پدیده ی آراء شرمگین:
بخشی از خطا ذات نظرسنجی هاست. اما چه بسا «کم انگاری آراء ترامپ»، ناشی از پدیده ی «آراء شرمگین» و «آراء پنهان» باشد. ترامپ در نزد طیف هایی از جامعه آمریکا به طور مثال دانشگاهیان یا زنان یا رنگین پوستان، شخصیت موجهی محسوب نمی شود. به نظر می رسد، گروه مهمی از این افراد که یا خاکستری و یا پایگاه رای هریس بوده اند، نهایتا رای خود را به ترامپ داده اند، اما چه بسا در نظرسنجی ها از ابراز آن خودداری ورزیده اند. خشم فروخفته، از باخت دوره ی پیش و انتقام از دموکرات ها به همراه هزینه ی سرسام آور ایلان ماسک ها، نیز انگیزه طرفداران ترامپ را که معمولا طبقات غیر دانشگاهی هستند، مضاعف ساخت. ترامپ درباره پیروزی اش گفت: او با توده صحبت می کرد و هریس با سلبریتی ها.
هریس به خود باخت / ترامپ هر دو بار از یک زن برد
کمپین هریس نیز بیش از آن که به ترامپ ببازد به خود باخت. به رغم حمایت های وسیع رسانه ای و شخصیت هایی چون اوباما و خوش بینی گروهی از نظرسنجی ها، از انرژی کافی برخوردار نبود، شعار و برنامه مشخصی به ویژه در حوزه اقتصادی ارائه نداد و در سیاست خارجی با بازی دو گانه در موضوع غزه و لبنان و حقوق بشر، مسلمانان و طرفداران جنبش های پیشرو را از خود مایوس ساخت، و ائتلاف آنها دچار شکاف شد، تا جایی که دیدیم ترامپ از مسلمانان حامی خود تشکر کرد.
هریس، وارث و شریک انفعال و بی عملی بایدن در بسیاری از نابسامانی های داخلی و بین الملل بود که پاسخ درستی برای آن نداشت و بسیاری از مردم او را وانهادند.
البته، در فضای نژاد پرستانه ی حاکم بر رقابت های انتخاباتی، سیاه بودن و زن بودن و حتی قد کوتاه او نیز مسئله هریس شد. بار دیگر جامعه آمریکا، حتی زنان این کشور برای سپردن رهبری کشورشان به یک زن اعتماد نکردند، چنان که به هیلاری کلینتون هم اعتمادی نکرده بودند و جالب آن که ترامپ هر دو بار بر یک زنان پیروز شد.
امواج داخلی و بین المللی بازگشت ترامپ و ترامپیسم:
در هر صورت، اینک با آمریکای جدیدی مواجه خواهیم بود که ترامپ با شخصیتی که می شناسیم رئیس جمهور و ترامپیسم شاخصه ی آن خواهد بود. قدرت در این کشور یکدست تر است و البته ده ها میلیون مردمی که به چنین افرادی با چنان ویژگی های شخصیتی رای داده اند و در جهان نیز طرفدارانی دارند. امواج داخلی و بین المللی پیروزی ترامپ و ترامپیسم آمریکایی وسیع و برای مخالفان او و بسیاری از ملت های جهان نگران کننده خواهد بود. ترامپ با قدرت عظیم ریاست جمهوری، و با دخالت در ساختارها و چینش دادگاه عالی و … تلاش خواهد کرد مسیر بلندی مدتی را ریل گذاری کند. او مخالفان و منتقدان سیاسی خود را رها نخواهد کرد و در عرصه ی داخلی، دموکرات ها و دانشگاه ها و مهاجران با دوران پر تلاطمی مواجه خواهند شد. با جدا شدن دموکرات ها و چپ ها و لیبرال ها از قدرت، شاید برای آنها نیز فرصتی پدید آید تا به جای توجیه و دو رویی، در رویکردهای خود بازنگری کنند و شاید در این میان برخی از آنها برای ارزش های حقوق بشری و انسانی که مدعی آن بودند و وانهادند، تجدید نظر کنند. در دوران آنها بود که نسل کشی غزه و نابودگری لبنان شکل گرفت. بسیاری می پرسند، اگر ترامپ در قدرت بود، آیا بیش از این غزه و لبنان شاهد جنایت علیه بشریت بود؟
تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت:
برای ترامپ اصول و ارزش ها قابل تجارتند. بیش از هر چیز آمریکای سفید و پوپولیسم راست گرا و ناسیونالیسم افراطی ترجیح دارد و آمریکای جدید با پیروزی ترامپ، پیشران سیاسی – نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود. با پیوند ابر سرمایه دارانی چون ایلان ماسک، و همچنین تجاری شدن سیاست، به نظر می رسد، جهان و «جهانی شدن» شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست ورزی در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبکه ی دانه درشت ها و لشکر خود را پیدا خواهد کرد. در این شبکه، قطب همه چیز حول محور «ابر سرمایه داران جهان» با رهبری سیاسی – نظامی دونالد ترامپ و سلطه ی اقتصاد دیجیتالی ایلان ماسک ها و جف بیزوس ها وبازیگری کارتل ها و تراست هایی نظیر بن سلمان ها و شیخ زائدها و امثال آن خواهد گشت و به نوعی با «فراملی شدن پیوند سرمایه داران» و نقش آفرینی آنها در آینده اقتصاد و سیاست بین الملل در ذیل قدرت آمریکا و در رقابت با قدرتهایی چون چین و روسیه مواجه خواهیم شد. این که تا چه اندازه جهان به آنان اجازه ی پیشروی دهد، نکته ی دیگری است.
دو ماه پر حادثه و چهار سال پر ماجرا:
در منازعه ی روسیه و اکراین و در منطقه ی خاورمیانه، احتمالا ترامپ تمایلی به کشاندن بحران ها به دوران خود ندارد، مگر آن که سریعا پایان یابد. پوتین و زلزنسکی و نتانیاهو فرصتی یافته اند تا زمان شروع ریاست جمهوری جدید برنامه های خود را به پیش ببرند. نتانیاهو، اگر ساقط نشود و بتواند، منطقه را هم به آتش خواهد کشید. ترامپ خود را بهترین دوست تاریخ اسرائیل می داند و نه تنها از حق دفاع اسرائیل که از حق پیروزی اسرائیل سخن می گوید و این پیروزی را سریع هم می خواهد! پیمان ابراهیم و حاتم بخشی های ترامپ از قدس و جولان و چه بسا غزه و لبنان نیازمند تامل است.
ایران و ترامپ:
در رابطه با ایران، اخیرا در همپیمانی با برخی دول عربی، اروپا تهاجم سیاسی بی سابقه ای علیه جزایر ایران به انجام رساند که باید مراقبت داشت، آمریکا و ترامپ با آنان پیوند نخورند و مسئله ی جزائر را پیچیده تر نسازند.
پیشینه ی رابطه ی ایران با دولت ترامپ، پیچیدگی های بسیاری دارد. ترامپ، واضع فشار حداکثری علیه ایران است. در شرایطی که از ترامپ تا نتانیاهو و از هم پیمانان اروپایی تا منطقه ای شان به تناسب جبهه متحدی تشکیل خواهند داد، ایران عزیز برای حفظ منافع و مصالح ملی و عبور از این گردنه خطرناک دوماهه و آن دوران پر ماجرای چهارساله، نیازمند طراحی راهبردی جدیدی است. سیاستی دگر باید.
نکته ی آخر:
امواجی بلند شده، و رخداد اخیر تاملات و تلاطم هایی ایجاد نموده است. جهان، نیازمند باز اندیشی و تامل و عقلانیت و تدبیر است. این گونه نیست که بشریت تسلیم هر آنچه ترامپیسم و راست افراطی، و ابر سرمایه داری آمازونی و ایلان ماسکی دیکته کند خواهد شد و آنها همه کاره ی عالم خواهند بود.شاید آمریکا از درون بیشتر دو قطبی خواهد بود، اما، جهان آینده، چند ضلعی است. در این باره بیشتر خواهم نوشت. ان شاء الله
والسلام
ابوالفضل فاتح
۱۶ آبان ۱۴۰۳