سجاد تبریزی خبرنگار اطلاعات نوشت: درآمد ناشی از تجاریسازی بافت تاریخی برای متولیان شهر به قدری است که به راحتی چشم بر داشتههای ملی و سنتی میبندند. این گزاره، مثبتترین تحلیل در عملکرد مدیران شهری است، چرا که بسیاری از فعالان حوزه میراث فرهنگی، اسنادی از نفوذ و خیانت به فرهنگ را در تخریب بافت تاریخی برمیشمارند.
ساکنان بافت تاریخی تهران این هفته با اضطراب از شروع تخریب در بخشهایی از تکیه تاریخی درخوانگاه خبر دادند؛ اتفاقی که با هوشیاری فعالان میراث فرهنگی «فعلا» ناکام ماند. اما نکته اصلی تلاشی است که طی یکی دو سال اخیر برای تخریب این مرکز هویتی منطقه انجام میشود.
ظاهرا ساخت پاساژ در چهارراه گلوبندک و تلاش برای تأمین پارکینگ آن، برخی از صاحبان نفوذ را بر آن داشته تا با بیارزش و «ناکارآمد»(!) خواندن تکیه درخوانگاه، برای تخریب آن اقدام کنند. البته این اقدام مسبوق به سابقه است و حمام بسیار زیبا و باشکوه رضاقلی، درست مقابل تکیه درخوانگاه سالها پیش دچار همین سرنوشت شد، سرنوشتی که سال گذشته برای حمام سرپولک نیز تکرار شد و زخمی کارا و ماندگار در دل تهران ایجاد کرد.
بنای تاریخی
گرچه سالهاست زیبایی ساختمان و بنای تکیه درخوانگاه را ـ احتمالا به تعمد ـ با سیمان سیاه پوشاندهاند، اما این بنا همه ویژگیهای معماری قجری را داراست.
مهدی گوهری، ساکن محله درخوانگاه و عضو انجمن سنگلج در اینباره میگوید: تکیه درخوانگاه یکی از بناهای قاجاری محله سنگلج از موقوفات رضا قلیخان است؛ موقوفاتی که بخشهای دیگری از جمله حمام هم داشت اما متأسفانه اثری از آنها باقی نمانده و در سایه بیتوجهی، تخریب و تبدیل به پاساژ شده است.
وی میافزاید: تکیه درخوانگاه دارای یکی از قدیمیترین نخلهای عزاداری در تهران است که هماکنون نیز در تکیه قرار دارد، نخلی که نیازمند مرمت است و با جابهجایی، احتمال نابودی آن وجود دارد. تاریخچه این نخل و وجود آن در تکیه به زمان ناصرالدینشاه قاجار میرسد که برای پایان یک درگیری بین دو محله به تکیه آورده شد و درب تکیه را برای جلوگیری از خروج آن، کوچکتر کردند.
نشانه و هویت محله
محلات در معماری شهرهای ایرانی دارای مراکز اجتماعی بودند که یکی از آنها تکیه بود. تکیه درخوانگاه هنوز کارکرد هویتی خود را برای ساکنان محله حفظ کرده است.
گوهری توضیح میدهد: تکیه درخوانگاه صرفا یک بنای تاریخی نیست، بلکه بخشی از هویت محله سنگلج به شمار میآید که ارتباط خود را در گذر زمان با اهالی حفظ کرده و هنوز در ایام محرم، محل عزاداری و گردهمایی آنهاست. این بنا همچنان نقطه اتصال اهالی گذشته با محله سنگلج است.
وی به وجود اشیاء تاریخی اشاره میکند و میافزاید: در تکیه درخوانگاه با نمایههای کهنی در این بنا مواجه میشویم، از جمله علامت قدیمی که دورهای زیر خاک پنهان شده بود. همچنین ظروف مسی که نام تکیه درخوانگاه و واقفان آن بر آنها درج شده از دیگر اشیاء با ارزش تاریخی این مرکز فرهنگی است.
تخریب تکیه
همانطور که اشاره شد، چندی است صحبت از تخریب بنا و ساخت پارکینگ بهجای آن بر سر زبانها افتاده و ظاهرا دلالان ملک نیز نقش پررنگی در آن دارند. مهدی گوهری میگوید: سال گذشته خبر تخریب تکیه، اهالی محله سنگلج و تهراندوستان را نگران کرد. ظاهرا متولیان امر با وعده اختصاص بخشی از پارکینگ به محل عزاداری سعی در اقناع افکار عمومی دارند! این بیشتر یک شوخی به نظر میرسد، اما در کمال تأسف باید بگویم خبر کاملا جدی است.
وی میافزاید: سال گذشته با پیگیری اهالی و انجمن سنگلج و همکاری رسانه ملی و روزنامهها تخریب رقم نخورد، اما این روزها این خبر با قدرت بیشتری در جریان است. حتی بخشی از تکیه هم توسط متولی آن تخریب شده که نگرانی اهالی را به همراه داشته است. نهاد متولی این تکیه تاریخی به خاطر کسب در آمد حاضر به تخریب هویت تاریخی و مذهبی یک محله قدیمی تهران شده است.
عضو انجمن سنگلج ادامه میدهد: تخریب حمام رضاقلی و ساخت پاساژ به جای آن تجربه تلخی بود که اصالت محله را در خطر قرار داد و پای کارگاههای طلاسازی را به اینجا باز کرد؛ کارگاههایی که با انتشار گازهای سمی و پسماند شیمیایی باعث آلودگی محله شدهاند.
این تغییر به گونهای است که امروز به جای صدای بازی کودکان و جاری بودن رنگ زندگی، شاهد حضور کارگران و تغییر فضای محله هستیم.
وی تأکید میکند: با تخریب تکیه درخوانگاه، یک میراث ارزشمند محله را از آن خواهیم گرفت و گامی بلند در مسیر از دست دادن زندگی و فرهنگ ایرانی اسلامی در محله سنگلج برخواهیم داشت.
مدیریت بی تدبیر
درآمد ناشی از تجاریسازی بافت تاریخی برای متولیان شهر به قدری است که به راحتی چشم بر داشتههای ملی و سنتی میبندند. این گزاره، مثبتترین تحلیل در عملکرد مدیران شهری است، چرا که بسیاری از فعالان حوزه میراث فرهنگی، اسنادی از نفوذ و خیانت به فرهنگ را در این تخریبها برمیشمارند.
مهدی گوهری در پایان گفتگوی خود میگوید: بازار تهران در سایه مدیریت بیتدبیر بافت تاریخی، باعث کاهش کیفیت زیست در محلههای اطراف خود شده است، زیرا از محلات اطراف خود به عنوان پشتیبان استفاده میکند. انبارها و کارگاهها به جای قرار گرفتن در شهرکهای صنعتی به دلیل قدرت بازاریان و ناآگاهی مدیران شهری و تصمیمگیران، به بافت تاریخی تهران منتقل شده است.
شهر بیروح
حیات اجتماعی، روح یک شهر است و اختلال در آن، شهر را به احتضار میبرد. مهندس شفق متولی، معمار و کنشگر شهری در اینباره توضیح میدهد: شهر بدون حیات اجتماعی، جسمی است که روح ندارد. همانطور که ما میگوییم نفس آدم آبادانی است، حضور و زندگی آدمها و شهروندان، توجهشان به محیط، امکان تعامل آنها، احساس تعلق و داشتن هویت آنهاست که به شهر جان میدهد.
وی میافزاید: درست مثل خانواده که کوچکترین سلول تشکیل دهنده جامعه است، محلات هم به نوعی هستههای اولیه اجتماعی هستند که کنار همدیگر حیات اجتماعی یک شهر را متنوع میکنند و به تکامل میرسانند.
حجم بالای بیخردی!
در مورد فشار بازار برای تصاحب املاک اطراف پیشتر صحبت شده، اما مهندس متولی معتقد است: فشار زیادی از طرف بازار وجود ندارد، به نظرم بیخردی وجود دارد.
شما نمیتوانید لباس بچه دوماهه را به تن بچه دو ساله کنید، به همین نسبت نمیتوانید بازاری را که برای جمعیت چند صدهزار نفری شکل گرفته، برای جمعیت میلیونی به عنوان مرکز تجاری معرفی کنید. موضوع بافت تاریخی و بازار، موضوع تازهای نیست و از دهه 40 برای تخریب آن و ایجاد مرکز تجاری برنامهریزی شد، حالا هم همان برنامهها به نوعی در حال اجراست.
وی میگوید: در شکل سنتی شهرهای ایران، بازار نهفقط بهعنوان شریان اقتصادی، بلکه با کارکرد اجتماعی، اعتباراتی پیدا میکند اما به جای این که به آن اعتبارات ارزشی و هویتی پرداخته شود، همچنان بر کارکرد اقتصادیاش تأکید میشود و این گرفتاری بزرگ شهرهای ماست.
به مدیران حرجی نیست
تلاش برای انجام کارهای هیجانی به نیت ارتقای اداری در کنار کسب درآمد، دلایلی است که عمده مدیران شهری تهران (به جز در موارد محدود) با استمساک به آن دست به عدول از قانون و تخریب گسترده فرهنگ ملی ما زدهاند.
مهندس متولی در این باره میگوید: فکر میکنم قبل از هر چیز باید قید مدیران و مدیریت شهری را زد و به شبکه انسانی کارشناسی ـ مردمی دل بست. این شبکه باید آنقدر تقویت شود که وارد ماجرا شده و با تبلیغات، سرمایهها را به منظور حفظ بافت و استفاده از آن به مرکز شهر بیاورد. مثلا اگر کسی میخواهد خارج از شهر ویلاسازی کند، بهتر است او را ترغیب کنیم از املاک مصفا و زیبای مرکز شهر استفاده کند یا اگر فردی قصد سرمایهگذاری فرهنگی دارد، یکی از خانههای باشکوه تاریخی را برای کسب و کار به او معرفی کنیم.
این کنشگر شهری در پایان گفتگوی خود تأکید میکند: چنین بضاعتی را در طبقه متوسط و سرمایهگذار نمیبینم، نه به دلایل اقتصادی ـ چرا که امکان مالی و نقدینگی زیادی وجود داردـ ولی بقیه شرایط مهیا نیست.