سید محمدکاظم سجادپور:برگزاری اجلاس سران چین و آفریقا در روزهای 4 تا 6 سپتامبر 2024 (14ـ16 شهریورماه 1403) با شرکت رهبران و تصمیمسازان پنجاه و سه کشور آفریقایی در پکن، بیتردید تحولی قابل توجه در مناسبات خارجی چین و در مناسبات بینالمللی آفریقاست. از مجموعه 54 کشور آفریقایی، فقط کشور اِسواتینی (سوزایلند سابق) در این اجلاس حضور نداشت، البته استواتینی، کشور محصور در خشکی و کوچک میباشد و تنها کشوری است که با چین رابطه ندارد و تایوان را به رسمیت میشناسد، حضور تقریباً یکپارچه آفریقا در این اجلاس پر زرق و برق، گویای اهمیت دوسویه چین و آفریقا در مناسبات جهانی است. حضور دبیرکل ملل متحد و سخنرانی وی در اجلاس نیز حائز اهمیت بود.
چگونه میتوان این اجلاس را در شرایط کنونی بینالمللی مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرارداد، در پاسخ باید «دیپلماسی قارهای آفریقا»، «نهاد سازی چین در مناسبات آفریقایی» و «محوریت توسعه در روابط پکن و آفریقا» توجه کرد.آفریقا، قارهای عمیقاً پویا و در حال دگرگونی است. رنگارنگی و تنوع آفریقا و کثرت کنشگران در این قاره پهناور، با شرایط تاریخی سخت، مانع نوعی وحدت و همگرائی نشده است.
آفریقا از معدود مکانهای جهانی است و تنها قارهای از جنوب جهانی میباشد که توانسته در دوران پسا جنگ سرد، به سمت همگرائی حرکت جدی و اساسی انجام داده و به وحدتی در کثرت برسد. همگرائی و وحدتبخشی به پراکندگیهای آفریقایی، علیرغم چالشها و بعضاً ناآرامیها، به نحوی تکلیف آفریقا با خودش را روشن کرده است.
آفریقا تصمیم گرفته که به صورت قارهای حرکت کند و لذا به دیپلماسی بهطور عام و دیپلماسی چندجانبه بهصورت خاص بها داده و میدهد و مهمتر، در تعیین تکلیف با خودش، عزم به توسعه کرده و در مناسبات فرا آفریقایی، در پی آن است که از امکانات و ارتباطات بینالمللی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی خود بهره گیری کند و جالب آنکه به نظر میرسد نسل جدید رهبران آفریقایی، با کسب اعتماد به نفس بینالمللی، از برخی از گذرگاه عبور کرده و از تمامی جهان برای توسعه اقتصادی، اجتماعی خود استفاده میکنند.
برگزاری اجلاس اتحادیه اروپایی و رهبران آفریقایی، اجلاس روسیه و آفریقا، برگزاری مجمع اقتصادی آمریکا و آفریقا و گردهمایی ترکیه با کشورهای آفریقایی، همگی بازتاب اراده جمعی آفریقا برای پیشبرد اهداف توسعه محور است و البته در این میان از برداشتها و کشمکشهای استراتژیک قدرتهای فرا آفریقایی هم استفاده میکنند و قدرتهای فرا آفریقایی نیز میخواهند از رقبا عقب نیافتد ولی آنچه که برجسته است اولویت دادن به اقتصاد و توسعه اقتصادهای توسط رهبران آفریقایی و فراهم آوردن بستر لازم دیپلماتیک در این راستا میباشد. در چنین بستری چین و آفریقا، مهمتر از سایر کنش و واکنشهای قارهای مطرح میباشند.
واقعیت آن است که چین و آفریقا، در قالب مناسبات قارهای، نسبت به سایر کنشگران بینالمللی، گستردهترین رابطه را داشتهاند این روابط بهقدری جا افتاده شده که میتوان از آن با عبارت «نهادینه شده» یاد کرد. چین از سال 2000 میلادی، شروع به سازماندهی روابط قارهای خود با آفریقا نمود و فراتر از روابط دوجانبه پیشرفته که با تکتک کشورهای آفریقایی، با مجموعه آنها، سرکار جمعی تأکید نمود و اجلاس سران آفریقا و چین را شکل و چین شکل داد و تقریباً، هر سه سال یکبار، البته با در نظر گرفتن وقفه همهگیری کویر، را برقرار نموده و در هرکدام از این اجلاسها، گامبهگام به آفریقا نزدیکتر شده است. دولت چین، مجموعهای اداری را برای پیگیری مصوبات و امور مربوط به روابط خود با قاره آفریقا را شکل داده است.
جالب است که عنوان اصلی گردهمایی «مجمع همکاری چین و آفریقا» و سازمان دنبالکننده مصوبات «کمیته پیگیری مجمع همکاری چین و آفریقا» نام دارد. جالبتر آنکه در فاصله بیش از دو دهه، چین زنجیرهای از نهادها را در زیرمجموعه مجمع همکاری چین و آفریقا شدهاند از سرکرده است که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: «مجمع تماسهای مردی چین و آفریقا»، «مجمع رهبران جوان چین و آفریقا»، «مجمع رسانهای چین و آفریقا» و «مجمع همکاری بهداشتی چین و آفریقا»، «مجمع حقوقی چین و آفریقا»، «مجمع همکاری دولتهای محلی چین و آفریقا»، «مجمع چین و آفریقا برای ریشهکن کردن فقر و همکاری توسعهای» و «مجمع موسسات تحقیقاتی چین و آفریقا».
هرکدام از این مجمعها، اجلاسها، مصوبات و پروژههای خاص خود را داشته و به تنیدگی و رابط چین و آفریقا کمک میکنند.اما آنچه که در این نهادسازی قابل عنایت میباشد، محوریت توسعه اقتصادی است.
چین خود را کشوری در حال توسعه میداند و دو سه دهه گذشته، اصلیترین مسأله خود را توسعه تعریف کرده و شاید اغراق نباشد اگر گفته شود که تمامی حرکتهای داخلی و خارجی چین توسعه محور است.
چین توانسته، از مرزهای عقبماندگی اقتصادی عبور کند و به سطحی از توسعه یافتگی دست یابد که کمنظیر است. تا سال 1993 ارزاق عمومی در چین کوپنی بود، به عبارت دیگر تأمین غذایی چین به راحتی صورت نمیگرفت ولی در طی سه دهه، با تمرکز بر توسعه اقتصادی، نه فقط سطح اقتصادی مردم چین افزایش یافتند، بلکه آژانس توسعه چین مهمترین کنشگر توسعهای در آفریقا تبدیل شده است. چین از طریق تمرکز بر گذشته مشترک استثماری با آفریقا و چالشهای مشترک پیشین، نوعی هم پیوندی با آفریقا ایجاد کرده که دیگران کنشگران نتوانسته به آن دست یابند.
البته مناسبات چین و آفریقا، بدون چالش هم نبوده و نیست، حساسیت مخصوصاً به وامهای چینی، مداخلات سیاسی چین در کشورهایی که چین سرمایهگذاری اقتصادی دارد، تخریبهای محیط زیستی ناشی از پروژههای اقتصادی چین و در مواردی حتی تظاهرات ضد چین، به عنوان نمونه در کنیا، را میتوان در زمره این چالشها دانست. اما اینها هیچکدام کار منظم و سیستماتیک چین در آفریقا از یک سو و تمرکز دیپلماسی قارهای در آفریقا بر توسعه اقتصادی از سوی دیگر را کم نمیکند. هر چه هست مناسبات قارهای چین و آفریقا، فصل نوینی در مناسبات بینالمللی است .