همشهری آنلاین نوشت: ستاره نیست اما بازیاش در بسیاری از سریالها و فیلمهای سینمایی باعث شده که او را به خوبی بشناسند. امیرحسین هاشمی فارغالتحصیل رشته سینماست، ورودش به عرصه بازی به آشناییاش با مهدویان برمیگردد. نخستین بار برای بازی در مجموعه تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» ساخته محمدحسین مهدویان تست داد ولی پذیرفته نشد. اوایل دهه۹۰ وارد تئاتر شد و چندین نمایش کار کرد و بعدتر در چند فیلم کوتاه مهدویان حضور داشت تا اینکه برای بازی در فیلم «ایستاده در غبار» مهدویان که هنوز خودش هم آن سالها شناخته شده نبود بازی کرد. امیرحسین هاشمی در این فیلم در کنار هادی حجازی فر بازی کرد و بعدتر در «ماجرای نیمروز» نیز با مهدویان همکاری کرد. «لاتاری» فیلم دیگری بود که هاشمی در آن حضور داشت. این فیلم پرمخاطبترین فیلم سی و ششمین دوره جشنواره فجر و تاریخ جشنواره فجر است. این بازیگر جوان با سریال «گیلهوا» حضورش در تلویزیون را بار دیگر تجربه کرد و بعد هم در «ماجرای نیمروز ۲» حاضر شد. سال۱۳۹۸ در ۲سکانس از فیلم سینمایی درخت گردو ساخته محمدحسین مهدویان حضور داشت. در فصل اول مجموعه نمایش خانگی زخم کاری ساخته مهدویان، نقش کریم را ایفا کرد و حضورش در این سریال به دیدهشدنش خیلی کمک کرد. این بازیگر در «مرد بازنده» نیز بازی کرد و بهنظر میرسد بیشترین حضورش در سینما و نمایش خانگی بازی در کارهای مهدویان بوده است.
مهم ترین محورهای این گفت و گو را می خوانید:
*من در بیشتر آثار آقای مهدویان همکاری داشتم و این برایم باعث افتخار است که بازیگر ثابت این کارگردان مستعد و درجهیک باشم. خیلی از بازیگران دنبال این هستند که با کارگردانهای مستعد و کار بلد کار کنند و مهدویان هم یکی از خوبهاست که به همکاری با او افتخار میکنم و فکر میکنم حتما چیزی در وجود من دیده که در همه آثارش نقشی را کم یا زیاد برای من درنظر گرفته و این امتیاز من است که این کارگردان همیشه روی من حساب میکند.
*من هیچ وقت نخواستهام که به هر قیمتی کار کنم. برایم مهم است که در پروژهای کار کنم که حالم خوب باشد و دوستش داشته باشم چه تئاتر باشد، چه تلویزیون یا سینما و نمایش خانگی. این روزها سر یکسریال نمایش خانگی هستم، البته از تلویزیون، سینما و دیگر پلتفرمها هم پیشنهادهایی بوده که خیلی باب میلم نبودهاند.
*کار خوب باشد، همه جا کار میکنم. من هیچ گاردی با جای خاصی ندارم، هرچند که با بعضیها مسئله دارم اما این باعث نمیشود که صفر و صدی نگاه کنم. من در این مملکت کار و زندگی میکنم و به هزار و یکجا هم تندترین و سختترین نقدها را دارم. البته که متأسفانه شنوندهای نداریم. ارگانها و مسئولان اصولا شنونده نیستند و در بهترین حالت، ژست شنونده را میگیرند ولی نه میشنوند و نه میخواهند بشنوند و معمولا براساس معیارها و تصمیمات از پیش تعیین شده خودشان یا برای خوشایند افراد دیگری کارها را پیش میبرند ولی همه این نقدها به این معنی نیست که من جایی را خط میزنم و با جایی کار نمیکنم، چون این رسانهها، همه برای ما مردم است. رسانه ملی، رسانه مردم است هر چند هم که اینطور نشان داده شود که برای قشر خاص و تفکر خاصیاست، اما اینطور نیست. با همه اینها ما اگر تلاش نکنیم و عقب بکشیم، درنهایت اتفاقی میافتد که همان اقلیت بهدنبالش هستند.
*بازی را دوست دارم چون برای لحظاتی من را از مسائل و دل مشغولیهایی که در زندگی وجود دارد، جدا میکند. معمولا در بازی، اهل رقابتم ولی برایم مرگ و زندگی نیست. یعنی اینطور نیست که بهواسطه بازی به کسی توهین کنم یا حرمتی را بشکنم ولی در عین حال اگر به این مرزها نرسد، همیشه دوست دارم بازیها را ببرم.
*اگر بخواهم درباره کلیت بازی مافیا بگویم، خیلی این بازی را دوست دارم و برایم جالب است که در برنامه مافیا حضور داشته باشم. زودیاک هم به واسطه سناریوی جذابی که داشت، بازی جذابی بود و به نسبت همه سری مافیاهایی که دیدهام، با یک نکته سنجی و با ظرافت خاصی تولید شد که کار با کیفیتی درآمد و این کیفیت، هم برای شرکت کنندهها و هم بینندگان برنامه کاملا محسوس بود. آنقدری که از نظر من زودیاک در کیفیت برنامه و رویکرد تبلیغاتی و پرزنت کردن یک بازی مافیای دیگر که توسط همکاران ما در یک پلتفرم دیگر پخش میشد، هم تأثیر گذاشت. یعنی برای تولید و پخش زودیاک، زحمات زیادی کشیده شده بود و تک تک آیتم و جزئیات برنامه، به بهترین شکل ممکن برگذار شده بود که این اتفاق منجر به ایجاد یک فضای رقابتی شد و در نهایت باعث شد که آن برنامه مافیا هم به کیفیتش اضافه شود که از نظر من این اتفاق، ارزشمند است. باید از محمد بحرانی هم یاد و تشکر کنم که به بهترین شکل گردانندگی زودیاک را اجرا کرد و به این پوزیشنی که در آن بود، اضافه کرد و به آن هویت بیشتری داد. محمد بحرانی در زودیاک حضوری بیش از چیزی که مخاطب میبیند داشت، با کمکها و انرژی فوق العادهای که در پشت صحنه به گروه تزریق میکرد.
*من خودم چنین تصوری داشتم که حضور در شوهای مختلف، من را از مسیر بازیگری دور کند اما بهنظرم این تصورات برای سالهای قبل، محتملتر بود. فیلمسازان ما میدانند که نوع حضور و بازی یک بازیگر در رئالیتی شو و گیم شو با شکل رفتار و بازیاش در یک فیلم و سریال متفاوت است و همچنین حضور بازیگران در شوها یک اتفاق رایج در دنیاست که به هیچگونه خطکشی و دستهبندی در بین بازیگران، منجر نمیشود و اصولا مردم و مخاطب برایم اهمیت زیادی دارند و میدانم مخاطب بیشمار این برنامه امروز، دوست دارد من را در این برنامه ببیند، ترجیحم امروز احترام به خواست مخاطب است، الان در دورانی هستیم که تولیدات داستانی و سرگرمی با هم آمیخته شده. ما بازیگرانی را داریم که کارشان را از یک پلتفرمی مثل اینستاگرام شروع کردهاند و الان در تلویزیون یا سینما بازی میکنند. میخواهم بگویم که سلایق و معیارهای انتخاب و معیارهای ارزشگذاری عوض شده، پس بهنظرم آدمها باید به این فکر کنند که آیا ترجیح میدهند براساس اتفاقات روز پیش بروند یا کماکان روی یکسری آرمان یا هر چیزی که برایشان مهم است، باقی بمانند. در نهایت مردم هستند که انتخاب میکنند چه چیزی یا چهکسی را ببینند و مخاطبش باشند. برای شخص من نظر همه محترم است، همانطور که توقع دارم که به تصمیمات من هم احترام گذاشته شود.