علی شاپوران در یادداشتی ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت: پایان تدوین شاهنامه در سال ۴۰۰ (هفتادویکسالگی فردوسی) مثل تقدیم آن به محمود در ۳۹۴ (در شصتوپنجسالگی شاعر) قطعی است. ولی پیشتر (نک. «جهاندار کیست» در همین کانال) دیدیم که بیت ستایش محمود در پایان شاهنامه الحاقی است و تمام آن ابیات ستایشآمیز را باید در حقّ حییّ قتیب دانست که حامی محلّی فردوسی بودهاست و درواقع هیچ دلیلی نداریم که فردوسی پس از سال ۳۹۴ موفق به ارتباط دوباره با دربار غزنین شدهباشد.
دلیل محقّقان برای پایان تدوین نخست شاهنامه در سال ۳۸۴ بیتی است که در پایان برخی نسخهها (سنژوزف، استانبول ۷۸۳، قاهره ۷۹۶ و ترجمۀ بنداری) حفظ شده و به آن بازخواهیمگشت. امّا تاریخ آغاز سرایش شاهنامه از همه مبهمتر است. قرائنی که محقّقان در پژوهشهای پیشین از آنها بهره بردهاند تا به این تاریخ برسند اینهاست:
- اشارۀ فردوسی به شروع نظم شاهنامه قدری پس از درگذشت دقیقی (که سال ۳۶۵ یا ۳۶۷ روایت شده)
- بیت «سیوپنج سال از سرای سپنج / بسی رنج بردم به امّید گنج» (که آغاز کار را به ۳۶۵ میبرد)
- بیت «بسی رنج بردم بدین/درین سال سی..» (که با احتساب آن باید آغاز سرایش شاهنامه را ۳۷۰ دانست)
- بیت «سخن را نگه داشتم سال بیست / بدان تا سزاوار این گنج کیست» در کنار این که خود او میگوید با شروع پادشاهی محمود (۳۸۷) تصمیم به اهدای اثرش به او گرفته (که ما را به سال ۳۶۷ میبرد).
معمولاً پژوهشگران نتیجه گرفتهاند که تمام اینها با هم سازگار است و باعث میشود بتوان گفت اگرچه سال دقیق شروع سرایش شاهنامه را نمیدانیم، بتوانیم حدوداً ۳۶۵ تا ۳۷۰ را بپذیریم، ولی در این نتیجهگیری اشکالاتی هست: جز این که تاریخ دقیق مرگ دقیقی را نمیدانیم، فاصلۀ بین درگذشت او و شروع شاهنامهسرایی فردوسی هم معلوم نیست (دستکم مدتی طول کشیده تا خبر مرگ دقیقی به طوس برسد و فردوسی مدتی مردّد بوده و مدتی طول کشیده تا منبع منثورش به دستش برسد و حامیای پیدا کند)؛ هر دو بیت «سی و پنج سال...» و «بسی رنج...» الحاقی است و ضمناً روایت معروفتر -که در منابع دیگر هم بیشتر تکرار شده- این است که فردوسی ۲۵ سال صرف سرایش شاهنامه کرد و نه ۳۰ و ۳۵ سال.
برخی پژوهشگران معتقدند که این ابیات اصیل است ولی فردوسی آنها را سالهایی پس از پایان سرودن شاهنامه به آن افزوده. جز قرائن قوی نسخهشناختی، آنچه درستی این فرض را زیر سؤال میبرد تأکید شاعر بر «رنج بردن در راه سرودن شاهنامه» است که قاعدتاً باید شامل دورۀ سرودن آن باشد.
ناگفته نماند که روایت معروفتر -که در بیشتر منابع آمده- بر صرف ۲۵ سال دلالت دارد که دو بیت هم در نسخههای شاهنامه با آنها همسو است: «دو ده سال و پنج اندرین شد مرا...» و «چنین سال بگذاشتم بیستوپنج...». از این ابیات یکی الحاقی است و دیگری فاسد.
دربارۀ بیت «سخن را نگه داشتم سال بیست» هم برخی محقّقان به مشکل خوردهاند. مثلاً شادروان ریاحی گمان کرده که این عدد تقریبی است و یا گردشدۀ ۲۴ است (از ۳۷۰ -که سرودن شاهنامه نبایست دیرتر از آن شروع شدهباشد تا ۳۹۴) یا گردشدۀ ۱۷-۱۶ (از ۳۸۴ تا ۴۰۰ یا ۴۰۱) (عمداً به نوشتههای محقّقانی که کارشان جز ارجاع به پیشینیان و موافقت یا مخالفت با ایشان نیست اشاره نمیکنم و هرگز نخواهمکرد).
ولی از همهجای شاهنامه معلوم است که اشارات تقویمی فردوسی دقیق است و هرگز اعداد را گرد نمیکند، وگرنه دلیلی نداشت به ۵۸ و ۶۰ و ۶۱ و ۶۳ و ۶۵ و ۶۶ و ۶۷ و ۷۱ سالگی خود اشاره کند و میتوانست با ۶۰ و ۶۵ و ۷۰ سروته قضیّه را به هم بیاورد. این «سالِ بیست» جز ۲۰ سال درست و تمام نیست و منظور فردوسی از آن یا ۲۰ سال بین آغاز کارش و مرگ سبکتگین و نشستن محمود بر جای اوست (که ما را به همان ۳۶۷ میرساند) یا همین فاصله تا زمان سروده شدن بیت (یعنی سال ۳۹۴) که باعث میشود به سال ۳۷۴ برسیم.
ظاهراً هیچ محقّقی این فرض اخیر را جدی نگرفته ولی دلایلی داریم که باید آن را جدّی و بلکه فرضیۀ اصلی گرفت. جز این که طبیعیتر است که این بیست سال، بیست سالِ منتهی به زمان سروده و خوانده شدن بیت باشد، یک نکتۀ دیگر هم هست که باید به آن توجّه کرد: فردوسی زمانی که به مرگ دقیقی و عزم خود برای سفر به تختگاه شاه جهان -که یعنی بخارای سامانیان و نه غزنه- اشاره میکند، میافزاید که «زمانه سراسر پر از جنگ بود / به جویندگان بر جهان تنگ بود»، که یعنی مملکت ناامن بود و سفر آسان نبود. چنین ناامنی و آشوبی نه در سالهای ۳۶۵ تا ۷۰، بلکه در سالهای ۳۷۱ و ۷۲ رخ دادهاست.
طبیعی است که فرض کنیم مدّتی طول کشیده تا خبر مرگ دقیقی برسد و بعد مدتی طول کشیده تا فردوسی عزم ادامۀ کار او بکند و باز مدتی لازم داشته تا ساز سفری چنین طولانی و مهم کند و در این زمان آشوب مملکت سامانی را فراگرفته و سفر متعذّر شده، تا یکی از دوستان فردوسی نسخۀ کتاب را در همان طوس به او رساندهاست و سفر لازم نشده. با این حساب، بعید نیست که فردوسی قدری پس از ۳۷۲، یعنی در همان ۳۷۴ شاهنامهسرایی را آغاز کردهباشد و بیست سال بعد، هنگام تقدیم آن به محمود با تأکید بر این که ۲۰ سال کسی را درخور نام اثرش نمیدانسته مدحی از محمود کند (اگرچه بعید نیست محمود -اگر اصلاً این را شنیدهباشد- به منت نهادن شاعر بر خود حمل کردهباشد).
با این حساب مشکل روایت غالب «۲۵ سال» حل میشود: این روایت عامیانه است و برخلاف فردوسی، عوام النّاس راحت اعداد را گرد و تقریبی میکنند. فردوسی ۲۶ سال صرف سرودن شاهنامه کرده و این عدد گرد شدهاست.
این فرض همینطور ممکن است معضل تدوین نخست شاهنامه را هم حل کند. فردوسی هرگز نه به سن خود پیش از سال ۳۸۷ اشاره کرده و نه به صرف کمتر از بیست سال بر سر سرودن آن. بیتی که سال ۳۸۴ را در بر دارد (و البته در دو صورت کاملا متفاوت در نسخهها پیدا میشود) همیشه موضوع سؤال بوده: اگر فردوسی حدوداً نیمی از شاهنامه را پس از حدود ۳۸۴ سروده پس چه چیزی را در آن سال «تمام» کردهاست؟ نمیتوان گفت نیمۀ نخست را، چون دستکم داستان سیاوش و جنگ بزرگ را ظاهراً پس از ۳۸۴ سروده، همچنین نمیتوان گفت بخشهای جذابتر را، چون رستم و اسفندیار و رستم و شغاد و مانند آن نیز ظاهراً پس از ۳۸۴ سروده شدهاست. ضمناً هیچ اشارهای در شاهنامه نیست که به فاصلۀ بین شروع نظم آن و سال ۳۸۴ یا به فاصلۀ بین ۳۸۴ و مقاطع مهم دیگر پس از آن اشاره کند.
من خیال میکنم این را بتوان با یک تصحیح ساده حل کرد: احتمالاً این بیت در صورت اصلی آن حاوی تاریخ ۳۷۴ بودهاست. تحریف «هشتاد» به «هفتاد» و برعکس در نسخههای شاهنامه فراوان است (مثلاً «کنون عمر نزدیک هشتاد/هفتاد شد»). همین بیت هم دستکم در دو نسخه به شکل «سه صد سال و هفتاد و چار» آمده (ازجمله در نسخۀ لایدن، «لی» تصحیح استاد خالقی). حدس من این است که در نسخۀ اصلی، این بیت پیش از بیت «ز هجرت شده پنج هشتاد بار / به نام جهانداور کردگار» آمدهبوده و نحو غریبی داشته («ز» در «ز هجرت» درواقع باید دو بار معنی شود، یعنی «از «ز هجرت سه صد سال و هفتاد و چار» تا حالا که سال چهارصد است») و کاتبان این را نفهمیدهاند و دو بیت را در هم آمیختهاند (یک نشانه این که مصرع «به نام جهانداور کردگار» در نسخهها در جای مصرع دوم هر دو تاریخ دیده میشود).
اگر این فرض درست باشد فردوسی پس از باخبر شدن از مرگ دقیقی عزم کرده که به بخارا برود ولی تا نیت خود را عملی کند با جنگ داخلی و ناامنی راهها مواجه شده و قصد خود را بدل کرده تا آن که نسخۀ شاهنامۀ ابومنصوری به لطف دوستی به دستش رسیده و با حمایت دوست دیگری که ظاهراً فرزند ابومنصورِ عبدالرّزّاق بوده سرودن شاهنامه را در ۳۷۴ آغاز کرده. از حوالی سال ۳۹۰ پیری و مشکلات مالی و روحی او را به فکر یافتن حامی جدیدی انداخته و تصمیم قطعی را در ۳۹۴ گرفته و این همان «سالِ بیست» است که بر آن تأکید میکند.