رضا صائمی در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: چند ماه پیش، شخصی به نام شهبازی؛ مجری برنامۀ«پاتوق» شبکه مشخص افق، در یک ویدئوی اعتراضی نسبت به خبر بازگشت احتمالی محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور به تلویزیون (که البته نشان دادند هر دوشان مایل به برگشت هستند و دیگر نمی توانند قمپز مخالفت در کنند!) از خودش واکنش نشان داد.
واکنشی که در شبکه های اجتماعی به اصطلاح وایرال شد. او در جایی از صحبت هایش گفته بود:
«مگر ما اسکل نظام مقدّسیم که من 9 ماه مسخره کنم، بخندم، هجو کنم، حمله کنم به مثلاً یه نوع سبک زندگی، بعد کسی که عقد آریایی خونده رو شبی 500 - 400 میلیون بهش بدین بیاد برنامه اجرا کنه؟ ما رو گذاشتین حزب اللهی ها راضی بشن؟! نمی شود که هم من باشم و هم آنها!»
گرچه اکنون دوباره گلزار به تلویزیون برگشت و شهبازی هم همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد، اما آنچه که در سخنان انتقادی این مجری تلویزیونی نظر مرا جلب کرد و به گمانم نباید ساده از کنار آن گذشت، نگاه و نظری است که در شیوۀ مواجهۀ او با مفهوم «سبک زندگی» وجود داشت.
نگاهی که وقتی از زبان یک مجری تلویزیونی بیان می شود، نسبت آن را با رویکرد صدا و سیما در برنامه سازی ها آشکار ساخته و در واقع افشا می کند.
این که گویی در گفتمان رسانۀ رسمی که مدّعی رسانۀ ملی بودن است، نگاه محفلی و گروهی و جناحی به سبک زندگی وجود دارد و آنها هر شیوۀ زیستن را که نمی پسندند، مورد هجو و هجمه قرار داده و مورد تحقیر و تمسخر قرار می دهند.
اگر بپذیریم که صدا و سیما که عنوان رسانه ملی را یدک می کشد، باید رسانه ای برای همه مخاطبان با انواع سبک زندگی به وسعت جغرافیایی و تنوّع فرهنگی ایران باشد، تمسخر سبک زندگی دیگران نامش برنامه سازی نیست، تخریب مخاطب است.
تلویزیونی که بخواهد از طریق برنامه هایش به تحقیر و تمسخر سبک زندگی دیگران بپردازد، در درجۀ اول دارد به مخاطب خود توهین می کند.
واقعیت این است که سبک زندگی متعدد و متنوع است و یک شمایل و الگوی واحدی نیست که صدا و سیما بخواهد یا بتواند با محور قرار دادن آن به عنوان صراط مستقیم، مدل زیستن دیگران را انحراف و مصداق والضّالین بداند.
این تنها نگاه انحصارطلبانه و خود حقیقت پندار است که سبک زندگی خود یا یک گروه و طیف خاصی را به مثابه حقیقت فرض گرفته و منطبق با منطق هرکس مثل ما نیست، ضدّ ماست، به تحقیر و تخریب آنها دست می زند.
بر این اساس، سخنان محمد رضا شهبازی که به عنوان درددل یک مجری حزب اللهی منتشر شد، نه اعتراض که اعتراف به یک نگاه انحصارطلب و تک بعدی و از بالا در صدا و سیما یا دست کم در بخشی از سیاستگذاران و برنامه سازان تلویزیونی است که خود را مُحق می دانند تا اگر سبک زندگی دیگران را نپسندیدند و برنتافتند، بر آن بتازند.
بی آن که فکر کنند یکی از دلایل مهم ریزش مخاطبان صدا و سیما که موجب شد تا با برگرداندن سلبریتی هایی مثل گلزار و رشیدپور در پی جبران بحران مخاطب باشند؛ همین نگاه های یکطرفه و حق به جانب و انحصارگرایانۀ یک گفتمان یا گروه و جناحی خاص است که هرکس مثل ما نیست، پس لاجرم علیه ماست و او را دشمن می دانند، نه مردم و مخاطبی که سبک زندگی و نگاه شان به زندگی، متعدد و متنوع است.
وقتی یک گفتمان اقلیتی بر سیاست ها و مدیریت ابر رسانه ای مثل صدا و سیما حاکم باشد که اعتراف می کند مدت هاست دارد سبک زندگی گروهی از مردم را که اتفاقاً کم هم نیستند، به سخره می گیرد؛ چه انتظاری است که مخاطب پای برنامه های تلویزیونی بنشیند؟
وقتـی سیاسـت خود یـک رسانـه، طـرد دیگـران و به قـول خود غیرخودی هاست، مخاطب هم آن رسانه را طرد می کند.
حاصل این تفکر، نه جذب حداکثری که دفع حداکثری است. جالب این که خود تلویزیون از چندین شبکه برخوردار است که هر کدام مخاطب خاص خود را داشته و از الگوهای برنامه سازی خود برای جلب رضایت مخاطب استفاده می کند.
نمی توان از تعدّد فرمی به یکدستی محتوایی و مضمونی دست زد. صدا و سیما برای آنکه ملی بودن را در عمل محقق کند، باید به تکثر اندیشه و زبان و سبک زندگی احترام بگذارد و اگر حتی به آنها نقد دارد، فرصت تحلیل و بررسی آن را فراهم کند، نه اینکه به قول و عمل مجری پاورقی، به تمسخر آن دست بزند.
این نه بـا اخـلاق رسانـه ای سازگـار است و نه با اخلاق دینی. حتی بسیاری از فیلسـوفان اخـلاق، این حـدیـث امـام علی(ع) را مبنـای تعریف اخلاق قرار داده اند که:«آنچه بر خود نمی پسندی، بر دیگران نپسند».
این که من و ما سبک زندگی دیگران را نمی پسندیم، دلیل این نیست که آن را به سخره بگیریم و تحقیر کنیم. به قول استاد بهرام بیضایی با کسانی که شبیه ما نیستند، بی رحمانه رفتار نکنیم.