خبرآنلاین نوشت: حجتالاسلام هادی صادقی که با لیست جامعه روحانیت وارد عرصه تبلیغات شده، یکی از 5 کاندیدایی است که مورد حمایت جامعه مدرسین قرار نگرفته است، او در بیان دلایل این اختلاف «کارآمدی» را امتیاز فهرست جامعه روحانیت برای انتخابات مجلس خبرگان می داند و می گوید؛«جامعه روحانیت متوجه شد که باید افراد کارآمدتری را برای ورود به این مجلس معرفی کنند، از این رو آمدهاند سراغ کسانی که تجربیات مدیریتی بیشتر و توان تحول آفرینی دارند ضمن داشتن فقاهت.»
او که هفت سال شاگردی رهبر انقلاب در دروس خارج فقه را در کارنامه خود ثبت کرده است به عنوان کاندیدای ورود به مجلس خبرگان از ضرورت اصلاح قانون انتخابات مجلس خبرگان، شفافیت عملکرد فقهای شورای نگهبان و ایجاد تحول در مجلس خبرگان آینده سخن می گوید.
صادقی در این گفتگو گریزی نیز به عملکرد دولت رئیسی نیز زد و با اینکه از برخی اقدامات دولت دفاع می کند اما عملکرد دولت در حوزه اقتصاد را انتقادبرانگیز می داند. صادقی یارانه ها را مانند غل و زنجیری که بر پای دولت است توصیف می کند و بدون تعارف می گوید که «اقتصاد کشور رانتی شده است.»
مشروح گفت و گوی حجتالاسلام هادی صادقی را در ادامه بخوانید.
***********
*آقای صادقی! شخص شما و چهار نفر دیگر وارد لیست جامعه مدرسین نشدید، در ادوار گذشته جامعتین همیشه همراه بودند و اگر اختلاف بود در این حد نبوده، در این دوره چه اتفاقی افتاده که بر روی اسم ۵ نفر اختلاف نظر پیش آمد؟
این سوال را باید خودِ جامعتین جواب دهند، اما تا آنجا که من مطلع شدهام جامعه روحانیت مبارز تهران متوجه نقیصه در کارهای گذشته مجلس خبرگان رهبری شده است، و اینکه چندان روی مسئله کارآمدی خود کار نکرده و بعد متوجه شدهاند که باید افراد کارآمدتری را برای ورود به این مجلس معرفی کنند، از این رو آمدهاند سراغ کسانی که تجربیات مدیریتی بیشتر و توان تحول آفرینی دارند ضمن داشتن فقاهت.
به نظر بنده این خیلی نکته مهمی است و مجلس خبرگان رهبری خیلی نیازمند فعالتر شدن است. البته این مجلس درجای خود کارش را به خوبی انجام داده به این معنا که در مقام انتخاب رهبری در همان دورههای اولیه، یک انتخاب عالی داشته. درست است اولش یک اشتباه کردند، اما بعد جبران کردند و یک انتخاب عالی داشتند که الحمدالله ما برکات آن را در این ۳۰ و چند سال میبینیم.
مجلس خبرگان باید واسطه بین مردم و رهبری باشد
این درست انتخاب کردن در موقعیت حساس کار اصلی مجلس خبرگان است و این کار به خوبی انجام شده است، اما تنها کار مجلس خبرگان این نیست. مجلس خبرگان رهبری بر رهبری نظام هم نظارت دارد و عالیترین مرجعیت نظام است و باید این کار را قویتر انجام دهد، این یک نکته است و نکته دوم اینکه من وقتی به همین مناسبت فرمایشات ایشان را به مجلس خبرگان رهبری مشاهده میکردم، متوجه شدم در دیدارهایی که داشتند بارها تکرار کردند که مجلس خبرگان میتواند مانند واسطه بین مردم و رهبری کار کند.
علاوه بر اینها، وظایف مصرح قانونی و آنچه در قانون آمده، این است که میتواند مشاور امینی برای رهبر باشد. این نقش مشارکتی به شکل نهادینه شده مقصود است والّا حضرت آقا در بعد نظامی و سیاسی و... مشاوران متعدد دارند، اما به شکل نهادینه شده هیچ نهادی برای مشورت دادن به رهبری و ترسیم خطوط کلی نظام وجود ندارد.
خودِ ایشان این مسئولیت را به مجلس خبرگان رهبری سپردهاند، اما تاکنون این کار به خوبی انجام نشده است. برای اینکه این اتفاق بیفتد نیاز است که نیروهایی فعالتر وارد این مجلس شوند که تجربههای مدیریتی تحولگرایی داشته باشند و بتوانند واقعا این مجلس را از این حد عملکرد به یک حد بالاتر انشاالله برسانند.
«کارآمدی» امتیاز فهرست جامعه روحانیت نسبت به لیست جامعه مدرسین است
شاید این موضوع دلیل مهمی بوده است که موجب شده جامعه روحانیت مبارز تهران به سمت این گرایش بیاید که افرادی که با مدیریت بیشتری هستند به مجلس آینده بیایند، البته جامعه محترم مدرسین حوزه علیمه قم هم افرادی را معرفی کردهاند که همه افراد شایستهای هستند و ما آنها را میشناسیم ولی این جنبه کارآمدی امتیازی است که در فهرست جامعه روحانیت مبارز تهران وجود دارد.
*همیشه در انتخابات مجلس خبرگان رقابت بین چهرههای اصلاحطلب و اصولگرا بوده اما در حال حاضر این رقابت به درون روحانیت جریان اصولگرا راه پیدا کردهاست؟ این موضوع به دلیل تغییرات در رئوس و شورای مرکزی جامعتین است یا ...
اکنون ۱۷ مورد اختلافی بین جامعتین در کل کشور داریم. دلیل این تفاوت دیدگاهها چند چیز است؛ یکی آمدن افراد جدید در هر دو جامعه. در جامعه مدرسین هم افراد جدیدتری وارد شدهاند و گرایشات دیگری دارند و همین طور در جامعه روحانیت مبارز تهران، پس این یکی از دلایل تحولات است.
هم افراد جامعتین تغییر کرده هم نگرشها
دلیل دوم هم تغییر نگرشهاست؛ یعنی همان افراد قدیمی براساس تجربه گذشته به دیدگاه جدید میرسند و مثلا متوجه میشوند ما باید کارآمدی را افزایش دهیم، بنابراین اینچنین نیست که بگوییم فقط با تغییر افراد تفاوت دیدگاه حاصل شده است.
نکته سوم این که این امر هم تابع شرایط عمومی کشور است و اینطور نیست که فقط در جامعتین این اتفاق افتاده باشد. شما ببینید در طیف گرایشهای به اصطلاح اصولگرا قبلا یکپارچهتر بودند اما اینک با یکدیگر اختلافات متعددتری پیدا کردهاند. این موضوع طبیعی است و شما هر قشر دیگری را هم جای اینها بگذارید یک مدت که با هم کار کنند و جلو بروند، یک مدتی میتوانند دوام بیاورند و ممکن است بعد از مدتی نگاههای عوض شود، تغییر سلایق بهوجود بیاید و افراد جدید وارد شوند و اختلاف نظر پدید آید.
اختلاف دیدگاه یک امر طبیعی است. مطلب چهارم هم اینکه این امر مبارکی است، زیرا نشان میدهد که اینجور نیست که ما یک فهرست از پیش تعیین شده داشته باشیم و جامعتین و همه دارند تلاش میکنند فقط فلان افراد به مجلس خبرگان رهبری راه پیدا کنند، اینطور نیست و واقعا افراد براساس بررسیهایشان به این نتایج رسیدهاند. اتفاقا موجب میشود که اختیار و انتخاب مردم گستره وسیعتری پیدا کند و مردم باقدرت انتخابهای بیشتری مواجه باشند و بعد خودشان انتخاب کنند.
برخی علما و مجتهدین برای نامزد شدن در انتخابات مجلس خبرگان احتیاط میکنند
*موضوع دیگری که قابل توجه بوده و هست، تعداد کم افرادی است که برای ورود به مجلس خبرگان رهبری نامزد میشوند، ثبتنام میکنند و خودشان را در معرض بررسی شورای نگهبان قرار میدهند، در حالی که طلاب و روحانیون بسیاری در حوزههای علمیه مشغول به تحصیل هستند و علمای بزرگی در حوزه حضور دارند، به نظر شما دلیل این عدم حضور چیست؟
این موضوع چند علت و دلیل دارد. من نمیتوانم همه را عنوان کنم چون وقت میگیرد اما کوتاه چند مورد را عرض میکنم. نخست احتیاط برخی افراد است در اینکه در اینگونه میدانها وارد شوند. ما به حمدالله مجتهد زیادی در حوزههای علمیه و سراسر کشور داریم، ولی افراد احتیاط میکنند، بهخصوص این مورد در مجتهدین زیاد است و آنها احتیاط میکنند، این دلیل اول است.
دوم اینکه معمولا سیره علما این است که خودشان پیشقدم نمیشوند در این امور و باید ازشان دعوت شود و اگر هم دعوتی صورت میگیرد از طرف جامعتین است که آنها هم افراد محدودی را دعوت میکنند و کسانی را دعوت میکنند که هم رای خودشان هستند و همین موضوع سبب میشود که تعداد محدود شود.
افراد میگویند چرا آبروی خود را در کف طبق اخلاص بگذارم!
سومین دلیل این است که تجربه نوع بررسیهای گذشته نشان میدهد که افراد نمیدانند قرار است به چه فضایی وارد شوند و چگونه ارزیابی شوند این کار را خیلی مشکل میکند و شاید عامل خیلی مهمی است و این برمیگردد به میزان شفافیت عملکرد ارزیابی ها و کسانیکه میخواهند صلاحیت داوطلبان را تعیین کنند.
تا وقتی این امر به شفافیت خیلی زیادی نرسد و عمومی نشود و خرد جمعی نتواند قضاوت کند که میتوان براساس این معیارها و این شاخصها افراد را سنجش کند، افراد به خودشان اجازه نمیدهند وارد شوند چون با خود میگویند:«اگر من وارد شوم، معلوم نیست او میخواهد مرا با چه شاخصهایی ارزیابی کند و بعد آیا مرا قبول کند یا نه و من چرا آبروی خود را در کف طبق اخلاص بگذارم و بعد هم آبرویم برود» چون پنهان هم نمیماند این چیزها و تا داوطلبان ثبتنام میکنند اخبارش پخش میشود
عملکرد فقهای شورای نگهبان باید شفاف شود
*پس به نوعی حاضر نیستند از خودشان هزینه کنند؟
خب خودشان را برای چه هزینه کنند؟ برای چیزی که نمیدانند! یک زمانی راه معلوم است. اگر راه مشخص باشد، افراد هزینهاش را هم راحتتر میپذیرند. یکی از دلایل اینکه افراد پرهیز میکنند همین است. هم از آبروی خودشان نگرانند و به نظر من حق هم دارند و هم اینکه نمیدانند چطور قرار است ارزیابی شوند. این خوب است که هم عملکرد فقهای شورای نگهبان در این جهت شفافتر تبیین شود، هم اصل قانون انتخابات مجلس خبرگان تغییر کند و اصلاحاتی در آن انجام گیرد تا موجب شفافیت بیشتر شود.
قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبری باید اصلاح شود
میدانید که تنها نهادی که قانونِ خودش را خودش تصویب میکند و قرار نیست هیچجای دیگری ارزیابی شود، مجلس خبرگان رهبری است. قانون انتخاب و شرایط خبرگان در دست خودش است و میتواند آن را اصلاح کند. انشاالله باید اصلاحات حتما در آن صورت بگیرد در جهت هرچه شفافتر کردن و دوم باید اصلاحاتی در جهت توسعه دادن به افرادی که میتوانند وارد شوند و سازوکارهایی را ببینند که به وسیله آن سازوکارها، امکان ورود افراد بیشتری فراهم باشد، انجام شود.
بعضی روحانیون حاضر نیستند امتحان بدهند
*در این دوره شاهد رد صلاحیت یا به عبارت دیگر عدم احراز صلاحیت چهرههایی همچون آقایان حسن روحانی، علوی و پورمحمدی بودیم که البته آفای پورمحمدی بعد تایید شدند. به نظرشما چه اتفاقی میافتد که چنین شرایطی برای افرادی که در انقلاب اسلامی و پیش از آن پیشینهای دارند، پیش میآید و ارزیابیها چطور است که کار به اینجا میرسد؟
برای هرکدام از آنها ممکن است یک عامل اثر گذاشته باشد و مختلف است و یکسان نیست، مثلا ما در دوره قبلی افرادی را داشتیم که بسیار معروف و مشهور و شناخته شده بودند که حاضر نشدند آزمون بدهند و چون حاضر نشدند آزمون بدهند و میگفتند ما را همینطور قبول کنید و فقهای محترم شورای نگهبان هم قبول نداشتند و میگفتند که ما نمیدانیم شما واقعا مجتهد هستید یا خیر و باید تشریف بیاورید و آزمون بدهید و فقط دعوا سرهمین یک بخش بود.
بعضیها میگویند:«بیایید آثار، کارها و تدریس مرا ببینید و همینطور با قضاوت درباره این موارد مرا قبول کنید.» ولی شورای نگهبان میگویند:« ملاک ارزیابی ما جور دیگری است و شما باید در آزمون شفاهی و کتبی شرکت کنید.» چون این آزمون هم بخش شفاهی دارد و هم بخش کتبی و جدی دارد و من چون این دورهها را گذراندم و با آزمون جلو آمدهام، میدانم این شیوه چه مراحلی را طی میکند.
عملکرد بعضی افراد ممکن است در صلاحیتشان خدشه وارد کند
این مسئله باعث میشود بعضی افراد حاضر نشوند که به این فضا بیایند و به همین دلیل گفتم که اگر قانون اصلاح شود و شفافتر شود، افراد بیشتری را برای ورود به این عرصه حاضر میکند، این یکی از عوامل است. عامل دیگر این که ممکن است افرادی به دلایل بعضی عملکردهایشان مورد انتقاد قرار گرفته باشند و همین انتقادات سبب شود در نظر فقهای محترم شورای نگهبان در صلاحیت آن افراد خدشه وارد شود و این هم یکی از عواملی است که ممکن است باعث حذف برخی افراد شود، به عنوان مثال ممکن است عوامل سیاسی، اجرایی یا مسئله التزام به اسلام و ولایت فقیه و یا چیزهای دیگری از این قبیل باشد. پس یک بخش علمی دارد و یک بخش هم امور این چنینی هستند و همه اینها میتوانند اثرگذار باشند.
*ردصلاحیت چنین شخصیتهایی در جامعه، فضای کشور و افکار عمومی چه آثاری خواهد داشت؟
البته همه اثرش را میدانند و معلوم است وقتی هر فرد مشهوری حذف شود طبیعتا کسانی که به او علاقمند هستند، یک خرده ناراحت میشوند یا زیاد ناراحت میشوند و بعضیهایشان هم ممکن است بگویند: «ما دیگر شرکت نمیکنیم» و این طبیعی است و اتفاق میافتد، اما به هر حال باید اول بدانیم که شورای نگهبان نمیگوید ما رد صلاحیت میکنیم، معمولا میگویند ما عدم احراز داریم و احراز نمیکنیم که این فرد صلاحیت دارد و این یک پله پایینتر از رد صلاحیت است، البته بعضا ممکن است رد صلاحیت باشد اما در اکثر موارد عدم احراز است.
نکته بعد اینکه ببینید طرفداران این آقا یا آن آقا چیزهایی طلب میکنند و مخالفینش هم چیزهایی طلب میکنند و شورای نگهبان هم سر دوراهی اینها قرار میگیرد و افکار عمومی دو جهت دارد و فقط یک جهت نیست.
خیلیها مطالبه دارند که چرا این آقای الف را شما تایید کردید و مخالفت میکنند و اشکال میگیرند و ناراحت میشوند، پس صرف خوشایند یا بدآیند بعضی افراد نباید موجب شود در تصمیمگیری شورای نگهبان خدشه وارد شود و آنها باید براساس موازینی که دارند عمل کنند، ولی باید توجه کنند که حتما نوع عملکردشان در افکار عمومی اثر خواهد داشت.
فقهای شورای نگهبان برای حذف رقیب خود عمل نمیکنند
*موضوع قابل توجه دیگر کاندیداتوری ۴ فقیه شورای نگهبان است و شبههها درباره نظارت خودشان بر خودشان. نظر شما در این باره چیست؟
این فقها چون عادلند ما خیلی نگران این اشکال نیستیم اما این یک نوع نگاه هست. نوع نگاه دومی با توجه به ساختارهاست که می گویند چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی، وقتی ما میتوانیم به شیوه دیگر عمل کنیم و ساختاری را درست کنیم که این شبهه اصلا دیگر در ذهن کسی نیاید، چرا آن کار را نکنیم؟ پس دو مرحله وجود دارد. اولا اینکه آنها عادلند و بر اساس موازین عدل عمل میکنند و میدانیم برای حذف رقیب خودشان هیچوقت عمل کنند و اینکه بخواهند کسی را چون رقیب است حذف کنند و حتما باید این مورد را کنار بگذاریم.
بررسی صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان به حوزه علمیه قم سپرده شود
اگر کسی یک مقدار آشنا باشد با روحیات این عزیزان، مثل من که از نزدیک آشنایی دارم و شهادت میدهم، متوجه میشود که آنها اینطور نیستند، اما بهتر است که در قانون اصلاحاتی ایجاد شود که این شبهه پدید نیاید و اگر مثلا قرار است صلاحیتها سنجیده شود کسانی نباشند که خودشان جزو نامزدها باشند و به جای آن درون حاکمیت این کار را انجام دهیم یا به حوزه علمیه قم بسپاریم.
چه اشکالی دارد تایید یک فرد را به یک نهاد عالی مثل حوزه علمیه قم بسپاریم که نهادی غیرحکومتیِ اسلامیِ مدنی است و میتوان به آن اعتماد کرد و مردم هم قبولش دارند، هیچکس هم به آن شبهه نمیکند. تحت نظر مراجع عظام هیئتهایی شکل بگیرد و اگر قرار است آزمون گرفته شود، آنها آزمون بگیرند.
تنوع دیدگاه در مجلس خبرگان آینده بیشتر میشود
*اکنون با توجه به اسامی مطرح و اعلام شده، به نظر میرسد نوعی یکدستی در مجلس خبرگان آینده وجود دارد، پیشبینی و تحلیل شما در این باره چیست؟
یک دستی به آن معنا که فکر کنید، وجود ندارد. در همین مجلس خبرگان فعلی هم همه یکدست نیستند، منتهی بدی این است که اخبارش منتشر نمیشود. مباحثات درونی آنها اکثرا محرمانه است و منتشر نمیشود، ولی من با توجه به آشنایی که با این افراد دارم میدانم که یکدست نیستند و خیلی تنوع دیدگاه در آنها بالفعل وجود دارد، انشاالله برای آینده اینهم مقداری بیشتر خواهد شد با این انتخابهای جدید و افراد تازهای که وارد میشوند حتما این یکدستی کاهش پیدا میکند و تنوع افزایش پیدا میکند چون چهرههای جدیدی به این مجلس وارد میشوند.
نظارت بر رهبری یا انتخاب گزینههای محتمل رهبری باید خیلی محرمانه بماند
*با توجه به این که میفرمایید مباحث درون مجلسخبرگان مطرح نمیشود، شما طرفدار این هستید که این اخبار منتشر شود؟
ذات بحثهایی که در مجلس خبرگان صورت میگیرد، نوعی محرمانگی دارد و این محرمانگی اقتضا دارد، ولی اینچنین نیست که تا این اندازه بسته باشد و میتواند مقداری از آن منتشر شود. موضوع نظارت بر رهبری یا انتخاب گزینههای محتمل رهبری باید خیلی محرمانه بماند، اما همه موارد این طور نیست و میتواند وارد بحث شود.
مجلس خبرگان اینطور نیست که صمٌ بکمٌ بنشینند و یکدیگر را نگاه کنند
افکار عمومی هم بداند که مجلس خبرگان اینطور نیست که صمٌ بکمٌ بنشینند و یکدیگر را نگاه کنند یا فقط بروند فرمایشات مقام معظم رهبری را بشنوند و تمام شود. واقعا اینطور نیست، آنها درون خودشان درباره مسائلی که گاهی مطرح میشود بحث میکنند، منتهی همانطور که عرض کردم انتشار رسانهای پیدا نمیکند.
دیگر اینکه آن جنبه مشورتی که میخواهند برای مقام معظم رهبری داشته باشند، اگر فعال و راه اندازی شود میتواند عمومی باشد و لزومی ندارد که آنها هم محرمانه بماند، میتواند بحثهای بسیار عالمانهای شکل بگیرد و بیایند بحث کنند و از متفکران مختلف با تنوع دیدگاهها دعوت کنند و کمسیونها و کارگروههایی را شکل دهند و مرکز پژوهشکدهای که مجلس خبرگان رهبری دارد، باید فعالتر شود و در آنجا کرسیهای آزاداندیشی راهاندازی کنند و آن کرسیها باید در اختیار عالیترین متخصصان قرار گیرد که بیایند صحبت کنند، درباره اصل نظام، جهتگیریهای نظام، سیاستهای کلان نظام و آنچه مربوط به رهبری میشود.
این کار خیلی بزرگی است که میتواند انجام بگیرد اما در حال حاضر فعال نیست اما باید به اطلاع مردم هم برسد و طبیعتا این موضوع باعث افزایش دلگرمی مردم میشود در انتخابات بیشتر شرکت میکنند و داوطلبانش هم بیشتر خواهند شد.
نمایندگان خبرگان باید بحثهای آزاد انجام دهند
*این موضوع که اشاره کردید، سوال بسیاری از مردم است و آنها میگویند:«مجلس خبرگان علنی نیست و کشمکشهایی که دارد به صورت تریبون آزاد ارائه نمیشود و تصمیماتشان تقریبا غیرعلنی است» آیا در این برنامه تحولی که شما فرمودید یا در مجموع فعالیتهایی که امروز مجلس خبرگان دارد، میشود بخشهایی را عملی کرد؟
حتما میشود. بخشیاش را گفتم؛ مواردی که ناظر به سیاستهای کلان و پژوهشی است و آن بخشهایی که باید بیایند بحثهای آزاد کنند. خود نمایندگان خبرگان باید بحث کنند و از دیگران هم دعوت کنند، آنها هم بیایند و بحث کنند و این بحثها باید به گوش مردم هم برسد. علاوه بر اینها درباره بعضی از جنبههای نظارتی که دارند هم میتوانند بحث کنند و حتی موضوع را گزارش کنند.
خود مقام معظم رهبری از خبرگان مطالبه کردهاند و گفتهاند که اگر بحثی هست، اعلام کنید، اشکالی ندارد، به عنوان مثال ممکن است چیزی را فراموش کند این طبیعت انسانی است و ما نباید طوری وانمود کنیم اگر رهبری چیزی را فراموش کند این برای او عیبی حساب میشود، اتفاقا اصلا عیب نیست و طبیعت انسانی ماست، گاهی اوقات معصومان هم مریض میشدند و مریضی طبیعی است بنابراین با توجه به این شرایط انسانی، کاری که خبرگان میتواند انجام دهد این است که جنبههای نظارتیش قوی باشد و اگر رهبری یک زمانی بیماری پیدا کرد، باید جنبه نظارتی را قوی کند تا سازوکار رهبری جامعه خدشهای پیدا نکند و این موضوع را باید اطلاع مردم هم برسانند تا اولا برای مردم اطمینان بهوجود بیاید و ثانیا باعث قوت رهبری هم بشود، وقتی افرادی حاضرند و مراقبند و کمک کارند وهم اگر لازم باشد چیزی را در جایی بیان کنند، بیان میکنند و انتقادی باشد خودشان به رهبری بگویند و در این صورت اصلاح روش هم صورت میگیرد.
اصلاح امور به قدسیت رهبری لطمهای وارد نمیکند
اگر جایی را داریم اشتباه میرویم، میتوانیم اصلاح کنیم و این باعث تقویت شخص رهبر میشود و این کار به قدسیت رهبری لطمهای وارد نمیکند. بعضیها فکر میکنند چون این نظام مقدس است و رهبری قداستی در نظر ما دارد یعنی نباید از او نقدی شود. من در یکی از کتابهایم درباره این موضوع نوشتهام و بحث کردهام که قداست قابل جمع با نقادی و بحث و گفتوگوی آزاد است، برخلاف نظر برخی روشنفکران که فکر میکنند اگر چیزی مقدس شد یعنی نقدناپذیر است درباره این موضوع در کتاب «کلام جدید» آوردهام و اعتقادم از سالهای قبل این بوده است. فکر میکنم با وجود اینکه رهبری قداستی دارد و محترم است و نباید به راحتی او و جایگاهش را در معرض خدشهدار شدن قرار دهیم و باید از این جایگاه مراقبت کنیم، اما چنانچه خود ایشان هم بارها فرمودهاند:«من از نقد استقبال میکنم» و این هیچ ضربهای به قداست رهبری وارد نمیکند.
ما قداست ایشان را در حد خدا و حتی در حد معصومان هم نمیبریم و معنای آن این است که میتوانیم بحث کنیم و ایشان هم جواب میدهد و زمانیکه جواب دادند و روشنگری شد، یا ما قانع میشویم یا ایشان قانع میشود و بالاخره اصلاح روش صورت میگیرد.
*اگر بخواهیم مجلس خبرگانِ تحولخواه یا تحولگرا داشته باشیم، آیا این صرفا یک موضوع فقهی است یا به بحثهای مربوط به حوزههایی که ایشان نظارت میکند، ارتباط دارد؟ یعنی مربوط به زیر مجموعه تحت نظارت ایشان، سازمانها، موسسات و نهادهاست؟ اگر نکتهای درباره تحولخواهی دارید بفرمایید؟
این مربوط به مسائل فقهی نمیشود، فقه یک اصول مهمی را ارائه میدهد و ما باید در آن چهارچوب کار کنیم. خطوات کلی حد مجاز و غیر مجاز را تعیین میکند، اما اینکه ما چگونه در این حد مجاز بازی کنیم دست خودمان است، مثلا فرض کنید فقه قوانین فوتبال را میدهد و داور را هم میگذارد اما بازی را چه کسی میکند؟ نه داور، نه قانونگذار، بلکه مدیربازی یعنی مربیان با خود بازیگران بازی میکنند و این مربوط به مدیریت است.
اگر بخواهیم در تیم فوتبال تحول دهیم باید مدیریتمان را اصلاح کنیم. اولا باید دست رانت خواران و ویژه خواران و فسادها را کم کنیم، دوما یک مدیر توانمند و باتجربه بگذاریم که بتواند خوب تربیت کند، رشد دهد و تکنیکها را آموزش دهد و افراد شایسته را انتخاب کند تا بتوانند خوب بازی کنند. این مسئله مدیریتی است و اصلا ربطی به فقه ندارد. من میتوانم آنچه را عمل کردهام بهعنوان یک تجربه تحولگرایانه بگویم. من هرجا رفتهام تحولات بزرگی ایجاد کردهام از جمله در معاونت فرهنگی که بودم کاری کردیم، شاخصسازی و معیارسازی کردیم براساس مدل کیفیت و تعالی مدل(EFQM) که یک مدل اروپایی است از انواع مدلهای کیفیت که پیشرفته است و ما آنرا بومی کردیم و هم به لحاظ فرهنگ اسلامی و هم به لحاظ قوه قضاییه آن بومی سازی و اجرایی کردیم و بیش از ۱۰۰ شاخص درآوردیم. شاخص سازی در امر فرهنگ کار سختی است، امر کاملا معنوی را قرار بود عینی و قابل سنجش کنیم که بسیار کار سختی است، این یعنی تحول بزرگ که شما بتوانید امر ناملموس را به صورت ملموس بسنجید.
باید اول مدیریت را درست کرد بعد انتظار تحول معنادار داشت
شما باید اول مدیریت را درست کنید مدیریت که درست، هوشمند ، علمی و براساس روشهای علمی باشد آن گاه انتظار تحول معنادار است، ولی با مدیریت غیر علمی نمیتوان تحول درستی ایجاد کرد. ممکن است تحول متعالی نباشد و تحول خراب کننده و مخرب باشد ولی اگر علمی باشد انشاالله میتوان تحول متعالی داشته باشید اگر بخواهید من چند نمونه برای این که ادعای خالی نباشد، دستاورد تحولیام را بگویم. ما وقتی شروع کردیم سالانه ۳میلیون و ۷۰۰هزار پرونده در شورای حل اختلاف رسیدگی میشد با ۳۲هزار همکار در حال حاضر به ۲۷ هزار و ۵۰۰ همکار رسیده و خودشان رفتهاند آنهایی که استخدام شدهاند جای دیگر رفتهاند ولی ورودی را ما بستیم؛ یعنی با نیروی کمتر، میزان رسیدگیمان رسیده به بالای ۵ میلیون پرونده در سال، یعنی ۱میلیون و۳۰۰هزار پرونده بیشتر را داریم بررسی میکنیم با تعداد آدمهای کمتر این یعنی بهرهوری و نتیجه همان الگوی تعالی است که گفتم.
میانگین زمان رسیدگی ما قبلا ۳۹ روز بود حالا ۲۹ روز شده کاهش زمان هم یک جهت دیگر بهره وری است. اینها کمّی بود، اما به لحاظ کیفی میزان صلح و سازش ما آن زمان که من شروع کردم حدود ۳۰ درصد بود امروز به حدود ۴۵ درصد رسیده؛ یعنی ۵۰ درصد ارتقا یافته این یعنی جهش در آن امر کیفی که هدف ماست. از این موارد زیاد است. در این ۳ سال و نیم ۱۰۰ هزار نفر را از زندان آزاد کردیم و این شوخی و آسان نیست البته روشش همان تحول در حکمرانی مردم پایه است وقتی حکمرانی را مردم پایه کنیم خیلی از این تحولات قابل جهش میشود.
امروز خیلی جاها حکمرانی ما دولتی و از بالا به پایین است و ما این را کمی متحول کردیم و تحول را در اصل روش حکمرانی قرار دادیم، هنوز هم داریم به شیوههای جدید ادامه میدهیم و داوری و میانجیگری را توسعه میدهیم و این تازه شروع شده است. این موارد اگر یکی دوسال دیگر ادامه پیدا کند میبینیم که چهقدر کار مردم آسانتر خواهد شد و سرعت رسیدگی بیشتر میشود و هزینه مردم کاهش پیدا میکند و رضایت خاطرشان به شدت افزایش پیدا میکند. امروز الحمدالله براساس سنجشی که یکی از مراکز بیرونی قوه انجام داده در بین نهادهایی که کار قضاوت میکنند، اعم از دادسرا،دادگاه ها دیوان عالی کشور دیوان عدالت و خود شورای حل اختلاف، شورای حل اختلاف در صدر رضایت مردم با ۶۹ درصد رضایت است که اینها نتیجه همان مدیریت تحولگرای علمی است.
نباید همه نهادها را نادیده بگیریم و بگوییم رهبر باید برای همه چیز پاسخگو باشد
*همانطور که فرمودید مجلس خبرگان دو وظیفه دارد؛ یکی مشورت و یکی نظارت. در سالهای اخیر یکی از نکات خیلی مهم فشار سیاسی به رهبری بوده است. من فکر میکنم یکی از هنرهای تحول خواهیهایی که مجلس خبرگان میتواند با نقش آفرینیهای متعدد انجام دهد، این است که باید مقداری این موضوع را مدیریت کند. در راستای تحولخواهی مدنظر جنابعالی یا لیستی که از نسل جدید و افرادی که نوخواه هستند یا با تفکرات جدید آمدهاند، چگونه و با چه ابزار و متدهایی میشود این فشار را از رهبر معظم انقلاب کم کرد یا از ایشان برداشت؟
بعضی از این انتقادات واقعا حق است اما درصدش کم است. اگر انتقادی مربوط به خط کلی نظام بوده مربوط به ایشان است، اما آیا اکثر انتقادات مربوط به این قسم است؟ ما نباید همه نهادها را نادیده بگیریم و بگوییم رهبر باید همه چیز را پاسخگو باشد، حتی آنی که خود ما بهعنوان رییس جمهور انتخاب کردیم، مثلا به جای اینکه خودمان پاسخ دهیم که چرا این رییس جمهور را انتخاب کردیم؟ میگوییم آقای رهبر شما چرا اینطور میکنید که این رییس جمهور مثلا چه و چه و... میکند؟ این منصفانه و عاقلانه نیست.
هرکس باید پاسخگوی کار خودش باشد. بنده در شورای حل اختلاف باید پاسخگوی این حوزه باشم و نگویم چون من زیر مجموعه آقای اژهای هستم پس آقای اژهای باید جای من پاسخ بدهد. کاری که آقای اژهای انجام داده ، این است که مرا برای این کار انتخاب کرده و حالا دیگر من باید پاسخگو باشم. اگر کل خط کاری من غلط باشد و اختیارش دست آن مدیر باشد او باید پاسخ دهد که چرا این فرد را هنوز نگه داشته و باید بر دارد، ولی در جاهایی که کلیت کار من خوب است اما در جاهایی اشتباه می کنم پاسخ اشتباهاتم را باید خودم بدهم. اگر رییس جمهور را ما انتخاب کردیم و او دو دوره ۸ سال آمد و بعد امور را تعطیل کرد، اقتصاد را خواباند وهمه چیز را گره زد به امور دیگری که ربطی به ما ندارد، آیا آن وقت باید رهبری جوایش را دهد؟ کجای عالم این را از ما میپذیرد.
مجلس خبرگان میتواند از جایگاه رهبری صیانت کند
میدانیم فضای دشمنیها زیاد است اما اینکه خبرگان رهبری چه کاری میتواند در این عرصه بکند؟ شما پیشنهاد خیلی خوبی دادید و درست هم هست. من به عبارتی میخواهم یک نقش دیگری برای خبرگان رهبری بگویم که میتواند از جایگاه رهبری صیانت کند. این دو نقش اخیر؛ یعنی مشورت یا این صیانت امر فرعی است و نقش اصلی خبرگان نیست، اما مهمند ولو فرعیاند اما میتواند بسیار اثرگذار باشد. آنها صیانت کنند، پاسخ دهند، تبیین کنند و جهاد تبیین برای خودشان بنویسند و روشنگری کنند.
*شما بهعنوان کسی که سالها در قوه قضاییه مسئولیت داشته و دارید، فکر میکنید عملکرد مجلس یازدهم و دولت سیزدهم چقدر در راستای حل مسائل و مشکلات بوده و هست؟
ما در شوراهای حل اختلاف سراسر کشور قانونی داشتیم که این از جمله قوانینی بود که موقت بوده و زمانش تمام شده بود و میبایست دوباره یا همان تمدید میشد یا از اساس قانون جدیدی جایگزین آن میشد تا به عنوان یک قانون دائم تصویب شود. ما در سالهای قبل نتوانسته بودیم آن را نهایی کنیم و بحمدالله در مجلس یازدهم نهایی شد. این همکاری مجلس دراین بخش خیلی خوب بود و گرهای از کار ما و شورای حل اختلاف گشود. اینکه بعضی همکاران ما در شورای حل اختلاف ۲۱-۲۰ سال یا ۱۷ سال سابقه دارند، بدون این که استخدام شوند و حقوق خوبی دریافت کنند و حقشان این بود که ساماندهی شوند. در این مجلس خدمت بزرگی برای این عزیزان انجام شد. قانونش دائمی و تصویب شد، برای ساماندهی این عزیزان پیشبینی شد و اجازه استخدام داده شد که این کاربزرگی بود.
رهبری فرمودند راه واردات باز شود اما مافیا نگذاشتند
من این را بهعنوان نمونه عرض کردم که نمایندگان محترم مجلس برای حل مشکل واقعا اقدام کردند. من نمیخواهم یک نمونه را تعمیم دهم و این عالمانه نیست، اما نمونههای از این دست باز هم وجود دارد که واقعا حل مشکل کردند و لااقل اراده حل مشکل را داشتند، ولو این که خطا کرده باشند؛ یعنی مثلا ممکن است قانونی را خوب تنظیم نکرده باشند. بعضی مصادیق را در ذهنم دارم که میتوانست خوب تنظیم شود ولی قصدشان خیر بوده و میخواستند خوب عمل کنند. قوانین دیگری هم بوده که خیلی خوب تنظیم و تصویب شد و واقعا هم میتواند گرهگشا باشد اگر درست اجرا شود، مثال همین قانون واردات خودرو قانون خوبی است، برای اینکه ایجاد رقابت کند و این انحصار خودروهای داخلی را بشکند.
واقعا این یکی از دردهای خیلی بد اقتصاد ماست و میدانید خودرو صنعت مادر است و زیرشاخه زیادی دارد و افراد زیادی را تحت پوشش قرار میدهد. افراد زیادی با آن سرو کار دارند و حقشان نیست که به دلیل این انحصار این خودروهای بی کیفیت و پرآزار به دست مردم برسد و حتما باید گشودگی حاصل شود و رهبری معظم انقلاب هم فرمودند باید راه واردات باز شود، اما نمی دانم مافیا نگذاشتند یا چه اتفاقی افتاده که هنوز که هنوز است آن قانون واردات خودرو درست اجرا نشده است.
*شما بهعنوان کسیکه در قوه قضاییه با آقای رئیسی کار کردهاید، او را در قوه مجریه چطور دیدید؟
خیلی با اخلاص دلشان میخواهد کارهایی کنند و خیلی کارها هم انجام شده و شما کارنامه دولت را از زبانشان شنیدهاید و واقعا باید انصاف داشت، زحمت زیادی کشیدهاند در بحث مهار کرونا، حل مشکلات ما در بعضی نقاط دنیا، بریکس را دیدید که چه شد و پیمان شانگهای الحاق شد. اینها اقدامات کمی نیست، اما اینکه نتوانستند در جاهای دیگر دستاوردهایی داشته باشند باعث میشود اینها کم دیده شود و کم اهمیت جلوه داده شوند، متاسفانه بیانصافی هم شده دربارهشان.
رئیسی در مهار گرانی و حل مشکلات اقتصادی ناموفق بوده است
یک جاهایی موفق بودهاند و یک جاهایی موفق نبودهاند و همه هم لمس میکنند، مثلا در مهار گرانی ناموفق بودند، در حل مشکلات اقتصادی، بیکاری و مسکن هنوز ناموفقند و اول راهند و جهش نشده است. کارهایی کردهاند و باید ازشان تشکر شود. کارهایی کردهاند اما هنوز جا دارد کارهای بیشتری شود. عمده مشکلاتش هم مشکلات ساختارها و قوانین ماست. این قوانین فقط ربطی به این دولت ندارد و هر دولت دیگری هم چپ یا راست سرکار بود هنوز هم با این مشکلات سرو کار داشت. من فقط یک نمونه میگویم اگر کسی بخواهد فضای کسب و کار کشور را اصلاح کند، باید یک نهضت حذف قوانین مزاحم راه بیندازد و این کار سختی است.
دستشان هم درد نکند اما هنوز اول راهیم
یکی دیگر از اقدامات مورد نیاز حذف امضاهای طلایی است. یک وقتی حدود ۲۰ سال پیش ترکیه میخواست صادراتش را ارتقا دهد بررسی کردند دیدند ۹۳ امضا لازم است برای یک صادرات و تصمیم گرفتند آن را به سه امضا برسانند و یک باره جهش صادراتی رخ داد. بعضی کشورهای دیگر مثل سنگاپور، یا بعضی ایالتهای هند و گرجستان روشی دارند به عنوان خدمات تک ایستگاهی و موفق شد و جهش کرد. دولت ما هم شروع کرده، اینکه میگویند مجوزها در سامانهها و به شکل برخط انجام شود و امضاها کم شود در آن مسیر است و دستشان هم درد نکند اما هنوز اول راهیم من اگر جای دولت بودم کاری میکردم این کارها جهشی انجام شود چون با حرکت آهسته خیلی طول میکشد تا کار اصلاحی انجام شود.
اقتصاد کشور خیلی رانتی است، در این اقتصاد ویژه خوارانه فساد تولید می شود
دولتهایمان تمام میشود و باید جهش کنیم و چارهای نداریم. اقتصاد کشور خیلی رانتی است ببخشید که گفتم رانتی چون این برای مردم آشناتر است ولی اگر میگفتم ویژه خوارانه است، شاید متوجه نمیشدند، ولی ویژه خوارانه است. در این اقتصاد ویژه خوارانه فساد تولید می شود. دلایل زیادی هم دارد. برای حمایت از مردم و ضعفا و .. این روش دادن یارانه به کالاها و .. واقعا غلط است و هیچ اقتصاددانی آن را تایید نمیکند. دولت ما باید زودتر از این دست برمیداشت و اینگونه بنزین را سرکوب نمیکرد تا اگر میخواهد آزاد بکند شورش بشود.
این روش غلط است وهمین حالا هم دارند سرکوب میکنند و این روش غلط است و جواب نمیدهد. تبعات گرانی را باید به شکل دیگری درمان کنند نه با سرکوب قیمت. سرکوب قیمت بدترین روش برای اداره اقتصاد کشور است.
دولت خودش را از شر غل و زنجیرهایی که به پای اقتصاد بسته شده آزاد کند
چرا امروز هواپیمای نو نمیآورند؟ من اطلاع دارم بعضی از این خطوط هواپیمایی میتوانند هواپیمای نو وارد کنند اما برایشان به صرفه نیست چون قیمت بلیط طوری است که پاسخگوی آن سرمایه گذاری نیست و آنها متضرر میشوند. مگر مردم نمیخواهند هواپیمای بهتر و ایمنتر و نوتر سوار شوند و با تعداد بالاتر و اینقدر در صف بلیط نایستند، پس یک مقدار قیمت بلیط را آزاد کنید ببینید چه قدراین جریان وفور پیدا میکند.
قطارهای بسیار پیشرفته راه افتاده بود و بسیار هم عالی بود. باید باریک الله میگفتیم ولی انقدر قیمتهایشان را سرکوب کردند، آنها هم مجبور شدند خدماتشان را کم کنند. این چه روشی است؟ باید آزادتر بگذاریم، تا همه بتوانند کار کنند و نباید بگوییم همه باید یکسان از هواپیما استفاده کنند. این عملی نیست. واقعا جواب نمیدهد از این نمونههاست که دولت باید هرچه زودتر خودش را از شر این غل و زنجیرهایی که به پای اقتصاد بسته شده است آزاد کند.