ارمغان زمان فشمی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: نفس ایران خانم به شماره افتاده است. زیباییاش زیر هالهای از دود و گردوغبار پنهان شده و دیگر دل و دماغ سرخاب و سفیداب کردن را هم ندارد.
چقدر کنار نقش و نگارهایش ژست لبخند بگیریم و هشتگ بزنیم «ایران زیبا»، درحالی که نفسمان از شدت آلودگی هوایش بالا نمیآید؟ چقدر کنار پلهای تاریخیاش عکس بگیریم و هشتگ بزنیم «ایران من»، درحالی که آبی زیر آنها جریان ندارد؟ چقدر برای دریاچه ها و تالابها و جنگلهایش که برخی ها دیگر وجود خارجی ندارند، ابراز دلتنگی کنیم و عکسهای قدیمیشان را به اشتراک بگذاریم؟ بابت این همه دلهره و دلتنگی، یقه چه کسی را باید بگیریم و محاکمهاش کنیم؟
انجام اقدام اساسی که هیچ... با وجود این همه مشکل زیستمحیطی، به نظر نمیرسد هیچ مسئولی حتی کوچکترین ایدهای برای بهبود بخشیدن به اوضاع داشته باشد، همه فقط بلدند پشت تریبون بروند و رقبایشان را محکوم کنند و تقصیر را به گردن دیگران بیندازند. برخی هم پرمدعاتر از این حرفها هستند و معتقدند که وظایفشان را به بهترین نحو انجام دادهاند! کسی نیست بپرسد متر و معیار شما برای انجام شدن یک وظیفه چیست؟ اگر کارتان این قدر درست بوده، پس چرا هیچکس راضی نیست؟
چندسال است که در فصل زمستان و هنگام وقوع پدیده وارونگی هوا، مسئولان، مؤدب و دست به سینه مینشینند و منتظر ابر و باد و مه و خورشید و فلک میمانند تا یک روز پاک را در کلانشهرها و شهرهای صنعتی تجربه کنیم.
آی مسئولان! این دیگر گوشت و مرغ نیست که بگویید «به جایش اشکنه بخورید»، آب نیست که بگویید «کم مصرف کنید». این هواست! همان که اگر سه دقیقه تنفسش نکنید میمیرید! نمیتوانید که به مردم بگویید نفس هم نکشند، اگرچه با زبان بیزبانی دارید همین مفهوم را میرسانید.
این روزها که جان شیرین خیلی از هموطنانمان زیر لایههای چرب و غلیظ و سیاه دوده دفن میشود، یک نفر، فقط یک نفرتان بیاید و اعلام کند که دارد کاری برای این معضل انجام میدهد!
ای مقام مسئول! اصلا لازم هم نیست هوا را تمیز کنی و دریاچهها را احیا کنی و ابرها را بارور کنی!
«یک کاری برای من بکن... چه میدانم، مثلا ساعتت را دربیاور بگذار روی میز بگو برای تو کردم! یک کاری کن که فقط برای من باشد! مثلا روز کاریات بیا اینجا بگو آمدم تو را ببینم. سر راهت گل دیدی عکس بگیر، بگو یاد تو افتادم. یک جا شعر شاعر موردعلاقهام را دیدی برایم بفرست، ولی دروغی نباش. یعنی اگر دیدی هیچکاری نیست که دلت بخواهد به خاطر من انجامش بدهی من را حذف کن از زندگیات.»*
* بخشی از دیالوگ لیلا حاتمی در فیلم «قایقهای من»