چهارشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۲
نظرات: ۰
۰
-
سوار تاکسی شدم شیرخشک بگیرم راننده پسرم را دزدید و فرار کرد

ساعت یک بامداد سه‌شنبه گزارش یک کودک‌ربایی به پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد. کودکی که ربوده شده بود آراد نام داشت و ۲ ساله بود.

همشهری نوشت: آن شب مادر آراد به همراه پسرش سوار بر خودروی پژویی شده بود تا برای خرید شیرخشک مخصوصش به داروخانه برود اما زمانی که مادر از ماشین پیاده شد تا وارد داروخانه شود، راننده پژو آراد را ربود و رفت.

با توجه به حساسیت ماجرا، اکیپی از مأموران اداره یازدهم پلیس‌آگاهی تهران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. آنها در ابتدا راهی محل ربوده شدن آراد شدند و به تحقیقات میدانی پرداختند. هرچند راننده پژو پلاکش را مخدوش کرده بود اما مأموران با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی، توانستند شماره پلاک ماشین را به‌دست آورند.

صاحب ماشین مدعی بود که آن را کنار خیابان پارک کرده و احتمالا از سوی سارقان به سرقت رفته است. با این حال مأموران در ادامه تحقیقات به مردی رسیدند که از آشنایان صاحب خودرو بود و اعتیاد شدید به شیشه داشت. سرنخ‌ها نشان می‌داد که این مرد احتمالا در ماجرای ربوده شدن آراد کوچولو نقش دارد و تحقیقات برای دستگیری وی ادامه داشت تا اینکه حدود ساعت 7صبح دیروز و ‌ کمتر از 8ساعت پس از آدم‌ربایی، مأموران اداره یازدهم آگاهی تهران توانستند، کودک‌ربوده شده را در حوالی مولوی پیدا کنند.

او در یکی از خیابان‌ها رها شده بود و درحالی‌که گریه می‌کرد، توسط مأموران پیدا شد و نجات یافت. حالا پلیس احتمال می‌دهد مرد شیشه‌ای که مأموران در تعقیبش بودند، آراد را ربوده اما وقتی فهمیده پلیس وی را شناسایی کرده، کودک را رها کرده و متواری شده است. سرهنگ مرتضی نثاری، معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر به همشهری گفت: خوشبختانه با تلاش گسترده پلیس کودک‌ربوده شده به آغوش خانواده‌اش بازگشت و تحقیقات برای دستگیری عامل کودک‌ربایی ادامه دارد.


غافلگیری در حیاط اداره آگاهی تهران
پدر و مادر آراد کوچولو در حیاط پلیس‌آگاهی ایستاده‌اند. برای پیگیری پرونده ربوده شدن کودک‌شان آمده‌اند و دل توی دلشان نیست؛ مادر گریه و بی‌تابی می‌کند و پدر مدام از مأموران می‌پرسد که ممکن است پسرش پیدا شود؟ مأموران آنها را به آرامش دعوت می‌کنند و مادر آراد می‌گوید: «پسرم شیر خشک مخصوص می‌خورد؛ الان حتما گرسنه است.»

او با گریه ادامه می‌دهد: آراد باید هر دو ساعت پوشکش عوض شود، بچه‌ام خیلی به من وابسته است و بدون من خوابش نمی‌برد...

در همین لحظه در حیاط پلیس آگاهی تهران باز می‌شود، خودرویی که داخل آن پسر بچه ربوده شده قرار دارد، وارد حیاط می‌شود. یکی از مأموران درحالی‌که آراد کوچولو را در آغوش دارد از ماشین پیاده می‌شود و پدر و مادر آراد آنچه را می‌بینند باورشان نمی‌شود. تا چند ثانیه کسی حرفی نمی‌زند، ناگهان مادر جیغ می‌کشد و به سمت آراد می‌دود. به‌دنبال او پدر و مادربزرگ آراد هم به سمت کودک می‌دوند. اشک به چشم همه حاضران در حیاط اداره آگاهی می‌نشیند. مادر بچه‌اش را در آغوش می‌گیرد و هق‌هق‌کنان گریه می‌کند و می‌گوید:« مادر باورم نمی‌شود اینجایی، من داشتم دیوانه می‌شدم، کجا بودی....»‌

بامداد تلخ
مادر و پدر آراد کوچولو، پس از تحویل‌گرفتن فرزندشان در اتاقی در اداره آگاهی با کمک یکدیگر پوشک کودک‌شان را عوض می‌کنند. آراد از کنار آنها تکان نمی‌خورد و فقط می‌خندد.

چه ‌کسی، پسرتان را ربود؟
راننده خودروی پژو 405.
او را می‌شناختی؟
نه اصلا.
چه اتفاقی افتاد و راننده‌ای که نمی‌شناختی چطور کودکت را ربود؟
آن شب حدود ساعت 10ونیم از خانه زدم بیرون. یعنی دوشنبه شب. می‌خواستم بروم برای پسرم شیر خشک بخرم. چون پسرم رفلاکس معده دارد و شیرخشک مخصوص می‌خورد. شیرخشک او در هر داروخانه‌ای پیدا نمی‌شود. به همین دلیل ابتدا از خانه‌ام که حوالی صالح‌آباد است، خودروی اینترنتی اجاره کردم به سمت میدان خراسان. در آنجا داروخانه‌ای می‌شناختم که شیرخشک پسرم را داشت. رفتم آنجا اما متأسفانه شیرخشک را تمام کرده بود. بعد به همراه پسرم رفتم چند داروخانه‌ای که در آن محدوده است اما هیچ کجا نداشت. بعد یادم افتاد یک داروخانه دیگر در حوالی شوش بوده که آنجا شیرخشک را داشت. می‌خواستم ماشین اجاره کنم اما دیدم گوشی موبایلم شارژ ندارد. همان لحظه یک خودروی405 مقابل پایم توقف کرد و بوق زد. گفتم شوش و راننده گفت بیا بالا. من هم سوار شدم و وقتی رسیدم به داروخانه مورد نظر از راننده خواستم توقف کند. به او گفتم می‌خواهم بروم یک شیرخشک بخرم و سپس برگردم. به همین دلیل از راننده خواستم تا منتظرم بماند. آراد هم در آغوشم بود که پیاده شدم. بعد او را مقابل داروخانه روی زمین گذاشتم چون دستانم خسته شده بود. از راننده خواستم تا حواسش به بچه‌ام باشد. می‌خواستم بروم داخل و سریع شیرخشک را بخرم و برگردم خانه. به محض اینکه وارد داروخانه شدم دیدم راننده که ماشین را خاموش کرده بود از ماشین پیاده شده آراد را بغل کرد و بعد سوار ماشینش شد و فرار کرد.
چطور به راننده‌ای که نمی‌شناختی اعتماد کردی؟
اشتباه کردم. خیلی خسته بودم و اصلا فکرش را نمی‌کردم که او فکر ربودن پسرم به سرش بزند.
آن شب چرا پدرش همراه شما نبود؟
همسرم در کار فروش لوازم تولد است و چند شبی بود که نخوابیده و استراحت نکرده بود. آن شب در خانه خواب بود. کمی حالت‌های سرماخوردگی هم داشت به همین دلیل قرص خورده بود. من هم فکر نمی‌کردم که این همه وقت طول بکشد. بچه را برداشتم تا شیرخشک را بخرم و برگردم اما از شانس بدم داروخانه، شیرخشک مخصوص پسرم را تمام کرده بود.
بعد از اینکه متوجه شدی پسرت را ربوده چه کردی؟
دودستی کوبیدم بر سرم. جیغ کشیدم و مردم جمع شدند. بعد زنگ زدم به همسرم و بعد پلیس110. تا چند ساعت با گریه و جیغ در آن محدوده می‌چرخیدم و خدا را صدا می‌زدم. قلبم درد گرفته بود و آرزوی مرگ می‌کردم. مدام به این فکر می‌کردم که پسرم گرسنه است و جایش را باید عوض کنم. او بدون من نمی‌توانست بخوابد و من فقط خدا را صدا می‌زدم تا پسرم زودتر به آغوشم برگردد.
فکرش را می‌کردی به این سرعت پیدا شود؟
نه اصلا. هنوز باورم نمی‌شود که به این سرعت پسرم را پیدا کرده‌اند. من مدیون زحمات مأموران پلیس آگاهی تهران هستم که با تلاش بی‌وقفه دل مرا شاد کردند. دیگر یک لحظه هم پسرم را از خودم جدا نمی‌کنم و امیدوارم هرچه زودتر کودک‌ربا را دستگیر و مجازاتش کنند.

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی