سید مسعود رضوی: هر واژه و عبارتی که به کار میبریم، الزاماً در همان معنای ساده و روزمره به کار نمیرود. گاهی، دلالت ضمنی دارد که ممکن است حتی متضاد با اصل سخن باشد و مفهومی متفاوت بر معنای روشن و سادهای که گوینده میگوید، غلبه میکند.
برای آنکه اهمیت بنیادین و سطح ارزش این موضوع را بدانیم یک توضیح دیگر هم به عنوان مقدمه در این موضوع بیان میکنم و سپس به سراغ اصل موضوع میروم.
بحث درباره الفاظ و دلالتهای آن، در چهار شاخه از دانشهای مرسوم رایج است: اول علم اصول. دوم منطق، سوم زبان شناسی و برخی علوم مرتبط مانند معنی شناسی (Semantics) و آخرسر در فلسفه تحلیلی یا به اصطلاح «فلسفه تحلیل زبان».
در این میان، باید نقل قول کنم از فقها و حکمای بزرگ ایرانی و فرنگی، که از چند قرن پیش، بحثهای عمیق و دقیق در باره الفاظ و دلالات و صدق و کذب گزاره ها، یا دلالت صریح و ضمنی و ایهام و ابهام و مسائل دیگر، همیشه فقها و طلاب علوم دینی را به دقت در علم و قوت در بحث سوق میداد. یعنی هم در برهان قوی و سخنشان متکی به منطق و عقلانیت بودند، و هم در جدل و خطابه، خوب سخن گفته و مخاطب را راضی و اقناع می کردند.
اما شاید دچار شگفتی و حیرت شوید اگر بگویم ازجمله مهمترین نتايج این منطق و بحث در صورت و معنای الفاظ و دلالتهای آن، برای کسانی که این روش علمی و بحثی را میآموختند، «احتیاط» بود. یعنی همیشه احتمالات و دلالتهای متوازی و حتی متضاد را در نظر داشته و امکان بالقوه برای تفسیر متضاد و جایگزینی پارادوکسیکال را هم در نظر میگرفتهاند.
از نظر این علما و دانشوران، مخاطره در سخن سریع و صریح آفت به بار و خلاف در کار میآورد. عواقب حرفهای تند و شعارگونه، روشن است و اگر مثل امروز، رسانه و مخاطب فراوان هم در کار باشد، این اندرز را آویزه گوش فرمایید و بدانید که بیشتر باید احتیاط کرد. این احتیاط شرط عقل و از لوازم معرفت عمیق است.
دو سه نمونه از خسارات سخنان عامه پسند و هیجانی، در دو سطح بینالمللی و داخلی، که بازتاب عظیم رسانه ای یافته است و تصادم وسیع در شبکه های اجتماعی و افکار عمومی یافته را ذکر میکنم و تفصیل بحث و تطویل نتیجه گیری را به خوانندگان عالیمقام وامیگذارم.
ابتدا بحث اخیر سخنگویان سپاه پاسداران و دولت را باید مورد دقت و نقد قرار داد تا از تبعات آن، هم آگاه شویم و هم اجتناب کنیم. سردار رمضان شریف در سخنانی سرشار از هیجان در واکنش به تروریسم و جنایات رژیم صهیونیستی، که در منظر و مرآی عام، جنایتی بزرگ و ناجوانمردانه مرتکب شدند، و مستشار اعظم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نماینده قانونی حکومت ایران، سردار سیدرضی موسوی را به شهادت رساندند، سخنانی گفت که بی شک منظور دیگری در کار بود.
اما از سخنان سردار رمضان شریف، معنا و دلالت حقیقی که محکوم کردن و توجه دادن به جنایات صهیونیستی در شهادت سردار سلیمانی بود، حذف شد و یک نوع تحریف صورت گرفت. دشمنان رسانهای و سیاسی، بارِ معنایی ظاهری خود در این عبارت را برگزیدند و نتیجه آن شد که از حماس تا فتح، به تناسب سیاست خود، بیانیه دادند و موضوع را پررنگ تر کردند. رسانه های معاند نیز، در راستای اهداف و منافع خود در دود و دم قضیه دمیدند. هرچه حماس در اعلان خود صادقانه سخن گفت، گروه محمود عباس فرصت طلبانه سفسطه کرد و شعارتفرقه افکن گفت و در شیپور عناد و خصومت دمید.
از این موضوع بگذریم، مورد دیگر را بررسی کنیم. اخیرا، یعنی چهارشنبه هفته گذشته، سخنگوی دولت، آقای بهادری جهرمی در منظر و میکروفن خبرگزاریها و رسانههای زیاد، از عبارت «هلال شیعی» در مورد جغرافیای ژئوپولیتیکی مقاومت استفاده کردند.
این اصطلاح البته مورد مناقشه است ولی با تحقیقات صاحب نظران سیاسی، بیشتر مورد علاقه و توجه مستشرقین متمایل به نومحافظه کاران غربی و حتی سلفیون ضد شیعه بوده و از آن جانب مورد استناد قرار می گیرد. حتی ملک عبدالله، پادشاه سابق سعودی سالها قبل از آن به عنوان خطری ضمنی یاد کرده و نوعی تقابل تاریخی را برجسته کرده بود. اما اصل عبارت در آثار برنارد لویس و مایکل کلاوسون در اواخر قرن بیست و بر مبنای القای آن بر بستر نزاع سنی و شیعه خلق شده بود.
دلالت ضمنی این مسأله در رسانه های جهان اسلام باید به دقت رصد شود و در راستای منافع و امنیت ملی با ادبیات و اصطلاحات سیاسی مناسب ترکیب شود تا تراکم منافع بیشتر شود و با عدم تزاحم و رفع خصومت و زیان بتوانیم سیاست خود را در افکار عمومی و رسانه های جهان اسلام پیش ببریم.
مورد دیگر، سخنان آقای عیسی کلانتری، وزیر اسبق جهاد و کشاورزی درمورد فرسایش محیط زیست و فرونشست زمین و کم آبی، بلکه بی آبی است. وی در کلیپی که میلیونها بار بازدید شد و به سرعت در رسانه های اجتماعی و ماهوارهای، بازخورد یافت، میگوید: بچههایتان را بگذارید بروند یک جای بهتر برای زندگی پیدا کنند. اینجا آب نیست. تهران دارد سالی فلان سانتيمتر فرونشست میکند و فلان و بهمان و غیره.
کسی نیست به این استاد دلسوز بگوید چگونه هیروشیما و ناکازاکی به سعی و انگیزه ملت بلند همت ژاپن، دوباره ساخته شدند و اکنون یک مرجع و مقصد مهم گردشگری به حساب میآیند اما ایران پهناور و بی همتا در تاریخ را باید رها کرد عجب!
از قضای روزگار، مدتی پیش هم خانمی در سیما و صدای رسمی، از موضع دیگری، با لحنی طلبکار گفت:« بقیه جمع کنند بروند. مملکت مال حزب اللهی هاست. تعارف که نداریم! ما خودمان کافی و صاحب منصب و دارای منفعتیم، نیازی به بقیه نیست» و از این دست سخنان که یک سال و خُردهای پیشتر هم یک نفر خانم دیگر مشابه ایشان، در همین رسانه، به مردمی که حقوق و هزینه رسانه دیوانسالار و سالاردیوان، از جیب و حقوق و مالیات و منافعشان تامین می شود، خطاب به بینندگان فرمود: اگر راضی نیستید، خوب جمع کنید بروید جای دیگر...
نمی خواهم به این پوپولیسم بی ریشه و زیاده خواه، که نودولتان و تازه از گرد راه رسیدگان مبدع آن هستند بیش از این بها دهم.
این بانوان قطعا نهج البلاغه نخوانده اند که امیرالمومنین (ع) چگونه از مالک اشتر می خواهد به مردم و تاریخ و سنتهای مصر فراعنه احترام بگذارد و چگونه از دگراندیشانی چون طلحه و زبیر با حرمت یاد میفرماید؛ ولی احتمالا سخنان امام خمینی (ره) را هم نشنیدهاند که حق مردم، در حکومت و امور دیگر، ولو اختلاف نظر داشته باشند چقدر است و قطعا سواد خواندن کتابهای شهید مطهری را هم ندارند که حقوق مسلمان شیعه اثنی عشری به کنار، اهل ذمه و غیره هم احوال و امورات و امنیت و رضایتشان بر عهده زمامدار و مرزبان حکومت اسلامی است. خداوند مردم را متفاوت آفرید و اختلافات میان آحاد امت رحمت است: انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، اِنَّ اکرمکم عندالله اتقیکم...،
نتیجه بی احتیاطیها و تندگوییها همین است، هم دشمن و رسانه اش ما را منفعل می کند و بهتان خویش را به سخن ما مستند می نماید؛ هم دوستان دیرینه در بحبوحه نبرد، رنجش می یابند و هم جماعتی زیاده طلب و تازه از راه رسیده، به جای حقگزاری و احترام به ملت و میهن، طلبکار شدهاند و مردم و افکار عمومی را می رنجانند. ای کاش ضرورت نداشت تا این سخنان را بیان کنیم و خواجه حافظ خوش گفت:
زاهد ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز میگویم نه غیبت میکنم
بدبختانه، کار ظاهرگرایی و پوپولیسم خاصه در رسانه های اجتماعی به جایی رسیده که هرکس شعار تند و تیزتر بدهد در این بزم مقربتر است، اما مخربتر است. محافظه کاری را یک صفت ناپسند و بلکه ناسزا دانسته و عقلانیت و اصلاحگری را دشمن انقلابی بودن معرفی میکنند. غافل از آنکه اصلاح و بهبود امور، با برنامه و درنگ و اندیشه و بهره وری از تجارب عالی میسر است، ارجوزه و قیل و قال، حتی اگر با نیت خیر بیان شود، نتیجه عکس خواهد داشت و زیانش بر سود میچربد.
ای کاش دوستان سیاسی و مدیران و وزرا و وکلا و همه ارکان حکومت، به یاد داشته باشند که منافع ملی خط قرمز است و محافظه کاری و توجه به تمامی احتمالات و تأنی و تأمل در شرایط حساس کنونی، برای بزرگان و مجتهدان سرلوحه علم و عقل باشد، همچنان که همواره فقها و علمای برجسته، در باره سادهترین مسائل شخصی، در طهارت و عبادت هم میگفتند: احوط است.