زهره گردان خبرنگار اطلاعات نوشت: جایگاهی که اکنون در آن قرار داریم، حاصل انتخابهای کوچک و بزرگ ماست. اینکه با چه کسی ازدواج کنیم، چه شغلی را انتخاب کنیم، پسانداز مالیمان را کجا سرمایهگذاری کنیم و دهها و صدها برنامه و کار دیگر، همگی تصمیمهای بزرگی است که بر گوشهگوشۀ زندگیمان سایه میاندازند، اما گاهی ترس غیرمنطقی از اشتباه در تصمیمگیری، چنان افزایش مییابد که قدرت انتخاب را از ما میگیرد و باعث میشود چند گام و شاید بیشتر از زندگی عقب بمانیم. از این رو بایسته است که از علل این ترس و فرآیند تصمیمگیری بیشتر بدانیم.
ریشۀ ترسهای تصمیمگیری
اینکه چرا برخی از انسانها در انتخاب، دچار حجم زیادی از تردید و گاهی پشیمانی میشوند، میتواند دلایل مختلفی داشته باشد.
ملیحه ترابی، روانشناس، در واکاوی این موضوع میگوید: «معمولا چنین افرادی در یک چرخۀ معیوب قرار دارند. آنان به چند دلیل در این چرخه گرفتار میمانند.
نخست آنکه ارزیابی درستی از شرایط و موقعیت خود ندارند، برای همین مردد میشوند یا به نتیجۀ دلخواه نمیرسند.
دوم آنکه هدفشان مشخص و شفاف نیست. روندهای که مقصد و هدف روشنی ندارد، نمیداند به کجا میرود و نمیتواند راه درستی برای رسیدن به مقصد در نظر بگیرد.
برخی از افراد هم بر سر دوراهیها آنقدر تردید پیدا میکنند که در کل از تصمیمشان منصرف میشوند و البته آگاه نیستند که تصمیم نگرفتن، خود نوعی انتخاب است و ممکن است روی زندگیشان آثار منفی داشته باشد.
گاهی تردید در تصمیمگیری به دلیل ضعف در عزت نفس و نداشتن اعتمادبهنفس به وجود میآید. این حالت در خانمها بهویژه در هنگام خرید، بیشتر نمایان میشود. بخشی از این تردید هم به کمالگرایی افراد بازمیگردد که باز هم ریشه در عزت نفس آنان دارد و این موضوع باید ریشهای حل شود.»
از نگاه این روانشناس، داشتن خلاقیت از مسائل مهم و اثرگذار در تصمیمگیری است و لازمۀ خلاقیت، تمرکز روی خواستها و نیازهایمان است. او در توضیح سخنانش میگوید: «خلاقیت را سیستم مغزی ما تعریف میکند.وقتی برای مغزمان مشخص میکنیم که به دنبال چه چیزی هستیم، به آن میاندیشد؛ آنگاه فکر کردن به موضوع، بارش فکری ایجاد میکند. مغز من و سیستم رفتاری من، گزینههای جدید و متنوعی در نظر میگیرد و این خود به تقویت خلاقیت و تصمیمهای درستتر کمک میکند.
قطعا مکتوب کردن گزینههای مختلف، اثرگذاری آن را چند برابر میکند. برای فعال کردن خلاقیت، باید مسائل را تا حد امکان سادهسازی کرد. هیچ محدودیتی برای افکارتان نداشته باشید و حتی به ایدههای نامعقول و احمقانۀ ذهنتان هم گوش بدهید، سپس برنامهای برای اجرایی شدن فکر برگزیده بریزید و بدانید هر مسألهای، هر اندازه که پیچیده و دشوار هم باشد، بیش از دو راه حل دارد.»
یکی از هفت مهارت
به اعتقاد ملیحه ترابی، تصمیمگیری یکی از هفت مهارت اصلی زندگی است و ما میتوانیم مهارتهای خود را در گذر زمان و با تکرار و تمرین، تقویت و برجسته کنیم.
وی توضیح میدهد: «زمانی که شما تصمیمگیری در کاری را به یک نوجوان واگذار میکنید، ممکن است در اوایل کار، مغزش زودتر خسته شود و ایدههای ناکارآمد به ذهنش بیاید و دچار خطا و اشتباه بیشتری شود، ولی رفتهرفته تصمیمهای بهتری خواهد گرفت. به عقیدۀ من فقط این تصمیم درست یا غلط نیست که مغز را خسته میکند و ما را به اشتباه میاندازد، مسأله اصلی، نداشتن مهارت تصمیمگیری است.»
به گفتۀ این روانشناس ـ که کارشناس واقعیتدرمانگری است ـ اگر ما کارکرد و مکانیزم هیجانات خود را بشناسیم و آن را مدیریت کنیم، میتوانیم سهم هیجانات خود بهویژه هیجانات منفی را در تصمیمگیریها به حداقل برسانیم.
او در همین راستا میگوید: «هیجان، یک حالت روانی است که شما در ذهن خود تجربه میکنید. این یک حالت درونی است که وجود خارجی ندارد؛ هرچند نشانه هایش در بیرون نمود پیدا میکند؛ مانند ترس، خشم، حسادت و عشق. هیجانات مثل دوستان وفادار برای ما عمل میکنند.
هیجانات منفی به ما یادآوری میکنند که باید دست به اقدامی بزنیم؛ مثل داشتن حس ترس در رویارویی با یک حیوان وحشی. هر قدر بر شناخت هیجانات و کنترل آنان آگاهتر باشیم، میتوانیم تصمیمهای درستتری بگیریم.»
خطاهای ذهنی رایج
بر پایۀ پژوهشهای انجامگرفته، انسان در طول روز حدود چهل هزار تصمیم میگیرد. هر فکری که از ذهنمان میگذرد، هر کلمهای که از دهان ما بیرون میآید، هر نگاه ما و هر کار و جنبش کوچک ما یک جور تصمیمگیری شمرده میشود. شاید تصمیمات کوچک زندگی از این قبیل که چه چیزی بخوریم و چه چیزی بپوشیم اهمیت چندانی نداشته باشد اما انتخابهای بزرگ، زندگی ما را زیر و رو میکنند.
باقری پور، مدرس حوزۀ عملگرایی، میگوید: «پانزده جور خطای ذهنی در تصمیمگیریهای بزرگ زندگی وجود دارد که دچار شدن به آنها، نشانۀ این است که گرفتار اشتباه در انتخاب شدهایم. اولین خطای ذهنی در تصمیمگیری، تصمیم صفر و یک است؛ به این معنا که فرد فکر میکند برای رسیدن به هدف، فقط یک راه وجود دارد و این محدودیت ذهنی، او را به اشتباه میاندازد.
دومین خطا، تأیید تصمیم و باورهای قبلی زندگیمان است. گاهی پیش میآید که ده سال پیش کاری را انجام داده و موفق شدهاید، اکنون هم تصورتان این است که با شروع همان کار به موفقیت میرسید و به تغییر شرایط و موقعیت فعلی توجهی نمیکنید و در نهایت ممکن است به نتیجه نرسید. باورهای خانوادگی و اجتماعی، تصمیمهای افراد را تحتتأثیر قرار میدهند؛ چنانکه عدهای اعتقاد دارند بعضی کارها را نباید روز جمعه انجام داد یا شنبه روز خوبی برای تصمیمگیری در بارۀ برخی از کارها نیست و به همین بهانه، کارشان را به تعویق میاندازند!
خطای سوم، قضاوت با اطلاعات محدود خانوادگی است؛ مثلا فردی که در خانوادهای با تفکر کارمندی بزرگ شده، در تصمیمگیریهای کاری خود کمتر به کارآفرینی میاندیشد.
خطای چهارم، فشار اجتماعی است. بدینسان که وقتی در جامعه اینگونه القا میشود که مهاجرت خوب است، ممکن است حتی اگر علاقهای به ترک وطن نداشته باشید، تحت فشار اجتماعی تصمیم به مهاجرت بگیرید یا القای اینکه تحصیل در رشتۀ پزشکی، منزلت اجتماعی به دنبال دارد، ممکن است شما را به سمت انتخاب این رشتۀ تحصیلی سوق دهد.
خطای پنجم، نتیجهگیری با آمار خودتان است. اگر یک بار در بورس ضرر کنید، دیگر برای همیشه بازار بورس را زیانده میپندارید و نسخۀ بازار بورس را میپیچید؛ حتی زمانی که بازار رو به رونق است در آن سرمایهگذاری نمیکنید.
خطای مهم بعدی، حفظ شرایط موجود است؛ یعنی برای ماندن در شرایط امن فعلی، تصمیمهایی را یا نمیگیرید یا به اشتباه میگیرید. افراد شاغلی را دیدهام که فرصت شغلی بهتری پیش رویشان قرار گرفته، ولی به خاطر بیم از دست دادن حاشیۀ امن کاری، در شغل قبلی خود مانده و موقعیت جدید را نپذیرفتهاند. آنها با این دودلی، چند گام و شاید بیشتر عقب ماندهاند.»
خستگی در تصمیمگیری
به گفتۀ مسعود باقریپور، مدرس و پژوهشگر حوزۀ عملگرایی، بر پایۀ تحقیقات انجامشده، تصمیمگیری از جنس انرژی است. زمانی که این انرژی به پایان برسد، دچار خستگی ذهنی میشوید و قطعا تصمیمات درستی نخواهید گرفت؛ بنابراین، لازم است تصمیمات روزانه و کوچک خود را کم کنید تا انرژی لازم برای تصمیمات کلان زندگیتان باقی بماند و این نوعی محافظت از مغز است. میتوانید با برنامهریزی روزانه یا هفتگی دربارۀ اینکه چه چیزی بخورید یا چه چیزی بپوشید یا چه خریدی انجام دهید، به نتیجه برسید یا برخی از کارها را به دیگران واگذار کنید.
همچنین مهم است که در شرایط روحی خوب تصمیم بگیرید. هرچه احساس بهتری داشته باشید، انتخابهای درستتری خواهید داشت و هرچه احساساتی آکنده از خشم و ناامیدی در وجودتان شعله بکشد، خطاهایتان در تصمیمگیری بیشتر خواهد شد.
با انجام چند تمرین ساده میتوانید سلولهای مغزیتان را عادت دهید تا فاصلۀ تصمیم تا عمل را کوتاه کنند: اول آنکه زمان انجام کارهای ساده مثل نوشیدن آب، بارها با خود زمزمه کنید که میخواهم آب بنوشم، الان باید یک لیوان آب بنوشم، بروم یک لیوان آب بنوشم یا برای برخاستن از جا و تماشای منظرۀ بیرون خانه، بارها بگویید بلند شوم و فضای بیرون را تماشا کنم. همین طور هر کار دیگر را چند بار تکرار کنید. مغز آدمی تفاوتی بین تصمیمات کوچک و بزرگ قائل نیست و به مرور با انجام این کار، تردید را کنار میگذارد.»
مدیرعامل شرکت آموزشی شهر موفقیت خلیج فارس، معتقد است افزایش اطلاعات عمومی بهویژه در زمینۀ انتخاب شغل و روشهای درآمدزایی، قدرت تصمیمگیری را دو چندان میکنند و میگوید: «باید آگاه باشید اگر فاصلۀ تصمیم تا عمل زیاد شود، بیم آن میرود که دچار ترس از شکست شوید و به کمکاری و سستی روی بیاورید یا ممکن است دچار خطاهای ذهنی شوید. همچنین مهم است که بدانید تصمیمگیری فقط یک مرحله از فرآیند رسیدن به خواستها و آرزوهاست و افراد برای رسیدن به موفقیت، باید قسمتهای دیگر فرآیند، مثل عملگرایی را بالا ببرند تا به نتیجه برسند.»