مینا حیدری خبرنگار اطلاعات نوشت: صمدالله فیروزی، مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی دربارۀ کارهای سخت و زیانآور میگوید: «مشاغل به دو گروه عادی و سخت و زیانآور تقسیم میشوند. برخی از کسبوکارها به دلیل وجود بعضی از خصوصیات مانند محیط کاری سخت نظیر فعالیت در مکانهای پرسروصدا، کار با مواد سمی و غیره که به سلامتی فرد آسیب جدی وارد میکنند در مشاغل سخت و زیانآور قرار میگیرند. این مشاغل خود به دو دستۀ مشاغل سخت و زیانآور گروه الف و مشاغل سخت و زیانآور گروه ب دستهبندی میشوند.
گروه اول مشاغلی را در خود جای داده است که سختی و زیانآور بودن شغل با ماهیت شغل ارتباط نزدیکی دارد، اما کارگر با رعایت شرایط ایمنی و بهداشتی استاندارد، میتواند سختی این مشاغل را حذف کند.
گروه دوم مشاغلی را در خود جای داده که سختی و زیانآور بودن شغل به ماهیت شغل وابسته است و کارگر با رعایت شرایط بهداشتی و ایمنی تنها میتواند حدودی از سختی آن را کاهش دهد، اما این سختی بهطور کامل حذف نمیشود.
من طی این سالها ندیدهام که شغلی از این لیست حذف شود و این لیست هر روز طولانیتر میشود؛ مثلا در موسسۀ اطلاعات قدیم، حروفچینی سربی واقعا دشوار بود و این افراد صبح تا شب مینشستند تا صفحات روزنامه را کامل کنند، اما امروز این فضا تغییر کرده است و کارفرمایان باید تلاش کنند تا زیانآوری مشاغل را برطرف کرده و فضا را برای خروج از لیست سخت و زیانآور مهیا سازند.»
صمدالله فیروزی میگوید: «تعاریف گوناگون در زمینههای تأمین اجتماعی، نیازمند بازنگری هستند؛ زیرا تعاریف فعلی در آینده آسیبزا خواهند شد. فرض کنید اکنون جمعیت بازنشستۀ سازمان تأمین اجتماعی چهار میلیون و 300 هزار تن و با مجموع بیمهشدگانش بیش از 16 میلیون تن هستند و در ده سال آینده این چهار میلیون بازنشسته تبدیل به شش میلیون تن میشوند. به همین دلیل ما نیازمند آنیم تا تعاریفمان را از بازنشستگی، سن بازنشستگی، مشاغل سخت و زیانآور و بسیاری امور دیگر بازنگری کنیم.»
ماجرای طلاقهای صوری
مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی دربارۀ طلاقهای صوری میگوید: «در صورتی که پدر دختر فوت شده باشد و زن پس از طلاق شاغل نباشد، این امکان برای او در نظر گرفته شده که از حقوق مستمری پدرش استفاده کند. در صورتی که زن مطلقه برای دریافت این حقوق اقدام کرده باشد، تأمین اجتماعی با انجام بازرسی، واقعی یا صوری بودن طلاق را صحتسنجی میکند.
متأسفانه طلاقهای صوری رخ میدهد و نمیتوان به هیچ وجه آن را توجیه کرد که فرد برای ایجاد منفعتی دست به این اقدام بزند، اما سازمان تأمین اجتماعی هم نمیتواند برای هر فرد یک مأمور بگمارد تا موارد را راستیآزمایی کند. در نتیجه ما با دفاتر ثبت ارتباط برقرار کردهایم که ببینیم چه اتفاقی در حال وقوع است و با سازمان ثبت احوال هم این ارتباط برقرار شده است، ولی به هرحال آدم خطاکار سعی دارد به هر شکلی برای خودش توجیهی بتراشد. ما در حد توانمان در تلاشیم مانع وقوع این قبیل اقدامات شویم، ولی به هرحال گاهی این اتفاقات رخ میدهد.
سازمان برای مقابله با این ترفندها دو روش دارد: روش اول مجاری و مجامع قانونی است و روش دوم بازرسیهای محیطی و منطقهای. مشکل اینجاست که نمیشود هر روز کوچه به کوچه دنبال افراد باشیم تا اطلاعات آنها را صحتسنجی کنیم، اما تا جایی که همکارانمان توانش را داشته باشند بررسی میکنیم که در نتیجۀ همین بررسیها، موارد فراوانی شناسایی و مستمریشان هم قطع شده است.»
راهکار غلط بیمۀ تکمیلی
صمدالله فیروزی، دربارۀ ایجاد بیمۀ تکمیلی سازمان تأمین اجتماعی میگوید: «مطرح کردن موضوع بیمۀ تکمیلی، بیانگر آن است که در بخشی از کار ایراداتی وجود دارد که این راهکار را مطرح کردهایم. من معتقدم باید مشکل بیمهها را حل کنیم. خدمات پزشکی در حوزۀ درد و درمان تعریف شدهاند و بیمه باید آنها را پوشش دهد؛ مثلا وقتی فردی دچار بیماری قلبی است باید درمان شود و درد را برطرف کند و این که بیمه، دو بخش پایه و تکمیلی داشته باشد اشتباه است که باید آن را اصلاح کرد.
مهمترین وظیفۀ سازمان تأمین اجتماعی، ارائۀ درمان برای بیمهشدگان است. بر پایۀ این وظیفه، ممکن است اقدامات درمانی کنونی کافی نباشد، اما من به عنوان کارشناس این عرصه نمیتوانم خودم را متقاعد کنم که راه حل جبران ناکافی بودن اقدامات درمانی ما بیمۀ تکمیلی است، بلکه راهکار، اصلاح تعهدات است. در سیاستهای کلی آمده است که ما باید کفایت خدمات را ارائه دهیم؛ درحالیکه بیمۀ تکمیلی، راهکاری برای کفایت خدمات نیست؛ پس باید مشکل را به صورت ریشهای حل کرد.»
شستا چه میکند؟
مشاور ارشد مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی دربارۀ نحوۀ نظارت بر شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی (شستا) میافزاید: «در باب شستا و رفتار با آن، عوامل متعددی دخیل هستند. نمیتوان شستا را از بیرون قضاوت کرد و گفت کدام رفتار آنها درست و کدام نادرست است؛ زیرا اتفاقاتی در حوزههای اقتصادی میافتد که بخشی از آن مشهود و بخشی نیز نامشهود است، شستا هم از برخی اتفاقات تأثیر میپذیرد که هیچ ارادهای در آنها ندارد.
مسائل مختلف اقتصادی پیش میآید که در شوراهای مختلف اقتصادی در باب آن تصمیمگیری میشود؛ در حالی که شما به عنوان ناظر بیرونی، فقط اتفاقات نهایی را میبینید و بدون اطلاع از پشت صحنۀ وقایع، فقط شاهد شروع یک مسأله و پایان آن هستید.
مثلا سالهاست قرار است شستا شرکتهایش را در سه گروه کمبازده، زیانده و پربازده طبقهبندی کند و مدتهاست درصدد آنیم تا سازمان تأمین اجتماعی از بنگاهداری خارج شود، اما بخشی از این بنگاهها بدهیهای دولت به سازمان تأمین اجتماعی بوده که بهعنوان رد دین به تأمین اجتماعی واگذار کرده است.
برای واگذاری اینها باید فرایند دشواری طی شود. موضوعات پیرامونی شستا نیازمند بحثهای اختصاصی و تخصصی است که مسئولانش باید به صورت اختصاصی در باب آن گفتگو کنند.»
دورۀ دوم بیمهپردازی
فیروزی در پایان میافزاید: «پیشنهاد ما این است که اشتغال افراد بازنشسته به عنوان دورۀ دوم بیمهپردازی منظور شود و حقوق و مزایای آنان مشمول کسر حق بیمه شود و در نهایت بعد از مدتی مثلا تا پانزده سال به صورت پارهوقت به عنوان مستمری دوم به میزان مستمری اول اضافه و پرداخت شود. این رفتار در دورۀ بازنشستگی میتواند به عنوان یک گزینه مورد توجه قرار گیرد.
با تحقق این مسأله، اولا افراد بازنشسته به عنوان نیروی غیرفعال تلقی نخواهند شد؛ ثانیا کمبود نیروی کار جبران شده و عضویت در بیمهپردازی صندوقها استمرار مییابد؛ در نتیجه منابع پرداخت حق بیمه و نسبت پشتیبان صندوقها نیز ترمیم خواهد شد.
با اشتغال دورۀ دوم بعد از بازنشستگی و برقراری مستمری دوم، از فشار مطالبهگری از صندوقها تحت عنوان کفایت مستمری برای امرار معاش بازنشستگان نیز کاسته خواهد شد.»