ارمغان زمان فشمی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: مدتهاست که در مسیر خانه و محل کار به زبالهگردها دقت میکنم و تغییرات عجیب و غریبی در آنها میبینم.
دیگر فقط کودکان نیستند که زباله گردی میکنند، بلکه در میانشان از هر گروه سنی که فکرش را بکنید دیده می شود. فقط مردها نیستند، گاهی زنی را هم می بینم که سر در سطل آشغال فرو برده است.
حتی آنها دیگر فقط فقرایی با لباس ژنده و پاره نیستند، بلکه گاهی جوانانی با لباس مرتب و حتی کت و شلوار بینشان پیدا میشود. پیشترها کیسه کوچکی در دست داشتند اما حالا بزرگترین گونیهایی را که در عمرم دیده ام با خودشان به این طرف و آن طرف می کشند. اغلب، گونی را مثل یک وانت بار در گوشه و کناری لابه لای شمشادها یا در کنجی از کوچه پارک می کنند و معلوم نیست خودشان کجا به دنبال پر کردن آن هستند.
یک روز چنان از کثرت زباله گردها تعجب کردم که تصمیم گرفتم مسیر کوتاهی را برگردم و از آن صحنه فیلم بگیرم، زیرا در آن خیابان به ازای هر سطل زباله، یک نفر گونی به دست وجود داشت که محتوایش را زیرو رو کند.
زبالهگردی به واقع به یک صنعت تبدیل شده است. شایعاتی از پولساز بودن آن به گوش میرسد و چنین بازار مفت و مجانی، قاعدتا حساب و کتاب و قواعد خودش را هم پیدا میکند که سوءاستفاده از کودکان و شکل گرفتن مافیا و رانت، تنها گوشه ای از آن است.
وقتی به زباله، «طلای کثیف» می گوییم و اذعان می داریم که بازیافت میتواند صنعت سودآوری باشد، آیا بهتر نیست به این صنعت سروشکلی بدهیم و آن را سازماندهی کنیم؟
دیدن کسانی که از کرامت انسانی خود میگذرند و در میان زباله ها خم می شوند و به دنبال یک لقمه نان می گردند، خوشایند نیست و چهره زشتی به شهرها و محله ها می دهد. اگر درآمد این افراد زیاد است، بهتر است برایشان کاری کرد تا شهر از این صحنه زشت و دردناک، پاک شود و این افراد هم در یک سیستم درست و تمیز به کار بپردازند و روزیشان را به دست بیاورند.