اگر کمی عمیقتر نظر اندازیم آمارهای دیگری هم هست که بتواند خواب را از چشمان سیاستگذار و مقامات مسئول برباید... اینکه حدود 800 هزار نفر از مناطق مرکزی و خشک کشور به دلیل تنش آبی به مناطق شمالی مهاجرت کردهاند، آن هم در همین چند سال اخیر، اینکه بدانیم سرانه آب کشور که 50 سال پیش بالای ده هزار مترمکعب بوده، تا سال 1400 به حدود 1200 مترمکعب رسیده که شاید حال حتی کمتر از این هم باشد؛
اینکه دریاچه ارومیه سختترین روزهایش را میگذراند و به حال احتضار دچار آمده و در عین حال و در کمال تأسف همین امروز اگر سری به روستاها و شهرهای منطقه آذربایجان بهویژه همان اطراف حوزه آبریز بزنید با صدها و هزاران تن سیب بدون مشتری و کم مشتری چیده شده و چیده نشده روبرو میشوید که نه گرهی از اقتصاد کشاورزی کشور گشودهاند و نه به کار اقتصاد همان باغداران محرومی آمدهاند که نالهشان به آسمان از بیتدبیریها و بیبرنامهگیها بلند است که چرا قدر رنجشان را ارجی و اجری نیست؛
که این حکایت اکثر کشاورزان کشور است که نصیب چندانی از حاصل دسترنجشان نمیبرند و شگفتا که همچنان وقتی بحث حل بحران آب پیش میآید به جای حل این معضل مهم یعنی حل مشکل هدررفت آب در بخش کشاورزی به خاطر تکیه بر روشهای سنتی کشت و اصلاح نظام ناعادلانه توزیع از تولید تا مصرف و جلوگیری از ضایعات قابل توجه محصولات کشاورزی و ... و به جای برنامهریزیهای بلند مدت و اصلاحات ساختاری، همچنان به رفع موقتی بحرانها و تنشهای آبی و تکیه بر عملیات پرهزینه سازهای روی میآوریم و به پروژههای بزرگ انتقال آب که همه از تبعات زیست محیطی آن آگاهیم چشم داریم.
هر چند میدانیم که پروژههای بزرگ چه پولهای بزرگی و چند پشتوانههای قدرتمندی را در کنار خود دارند که آنرا قابل توجیه کنند که گرچه در درازمدت چندان توسعهای و آبی برای کشور و مملکت ندارند اما نان که برای عدهای دارند؟...
آنهم چه نانهایی که ... آنقدر هست که بتوان با آن سفره سالانه چند شهر بزرگ را پر از نان کرد!
شاید برای صدمین بار باید تکرار کرد که خطر خشکسالی، خطر هولناک فرونشست زمین، خطر خشک شدن نیمی از 298 دشت کشور، خطر مهاجرت داخلی و در هم ریختگی توزیع جمعیتی و بحران آمایش سرزمین، خطر خشکشدن دریاچهها و هورها و تالابها و ... آنقدر مهم و بحرانساز است که اولویت نخست یا یکی از مهمترین اولویتها ی اصلی سیاستگذاریها و برنامهریزیهای اساسی برای اقدامات عاجل و فوری قرار گیرد.
آن هم نه صرفاً برنامههای موقتی و نمایشی و برا ی رفع بحرانهای موردی، بلکه با حرکت در مسیر آسیبشناسی و اصلاحات ساختاری و عالمانه و نه با تصمیم و نظر عدهای معدود در یک جمع محدود و اندیشه معدود اغلب معیوب... بلکه با استفاده بیطرفانه و همهجانبه از تمامی ظرفیت نخبگانی ایرانیان دلسوز که کم هم نیستند. کوتاه سخن آنکه، دوستان و عزیزان و مقامات محترم، شما را به خدا لطفاً کاری بکنید.