اعتماد آنلاین نوشت: بازپرس جنایی دستور ادامه تحقیقات درباره زنی را صادر کرد متهم است خواهرزاده خردسال شوهرش را با خوراندن مشروبات الکی به کام مرگ فرستاده است.
حدود ۲۰ روز پیش پروندهای در دادسرای ناحیه ۳ تهران تشکیل شد که براساس محتویات پرونده زنی در ارتباط با مسمومیت دختر ۴ سالهای متهم بود.
شاکی در تشریح ماجرا گفتند: من کاری داشتیم و لازم بود از یکی از آشنایان کمک بگیریم تا بچه را برای مدتی نگه دارد، وقتی بچه را پیش زن برادرم گذاشتیم صحیح و سالم بود اما وقتی برگشتیم که او را بگیرم حالش بچه بد شده بود و او را در بیمارستان بستری کرده بودند.
مادر دختر خردسال ادامه داد: وقتی از همسرم برادرم در مورد دلیل بدحالی دخترم پرسیدم اول گفت چیزی نمیدانم ولی وقتی اصرار کردیم فهمیدیم مشکلی وجود دارد و تازه آن موقع بود که متوجه شدیم به بچه مشروب خوانده است. زن برادرم وفتی دیده بود بیحالی بچه ادامه دارد او را به بیمارستان برد و در تمام اقدامات پزشکی ممکن برای جان نجات چان بچه انجام شد، اما بچهام که ۲۱ مرداد ماه بستری شده بود، چند روز پیش جانش را از دست داد.
به این ترتیب پرونده مرگ کودک خردسال از دادسرای ناحیه سه با قرار عدم صلاحیت در رسیدگی به دادسرای جنایی تهران ارسال شد تا جلسه رسیدگی پرونده تشکیل شود.
برای رفع دلدرد به کودک، مشروب خوراندم
این درحالی بود که قرار قانونی برای زن دایی کودک صادر شده و او در تحقیقات اولیه گفته بود: قصدی برای کشتن بچه نداشتم، فقط میخواستم به او کمک کنم چون دلدرد داشت به او مشروب دادم، خودم هر وقت دلدرد دارم مقداری مشروب میخورم و خوب میشوم.
روز گذشته هم این زن جوان در دادسرای جنایی تهران حاضر شد تا به سوالات بازپرس جنایی پاسخ دهد. زن ۲۰ ساله در تشریح ماجرای منجر به مرگ کودک به بازپرس جنایی گفت: با شوهرم سه سال قبل ازدواج کردم و او سه سال از من بزرگتر است، خواهر شوهرم هم با یک مرد افغانستانی ازدواج کرده بود و یک دختر چهار ساله داشت که در این ماجرا فوت شده است. اما چون پدر بچه خارجی بود به او شناسنامه نمیدادند و در تمام این چهارسال بچه شناسنامه نداشت. خواهر شوهرم و شوهر افغانستانی او برای اینکه بتوانند برای بچه شناسنامه بگیرند خیلی جاها رفته بودند، نیشابور، سبزوار و چند جای دیگر. اما موفق نشده بودند. آنها در مشهد زندگی میکردند تا این که شوهر خواهر شوهرم را به خاطر خلاف گرفتند و او به همراه مادرش برای زندگی پیش من و شوهرم که در تهران زندگی میکردیم آمدند، چند ماه بود که پیش ما زندگی میکردند و در این دوماه هم خواهر شوهرم خیلی کارها کرد که بتواند برای بچهاش شناسنامه بگیرد اما موفق نشد. این دفعه هم بچه را پیش ما گذاشت و خودش به مشهد فت تا شاید بتواند برایش شناسنامه بگیرد اما این اتفاق افتاد.
این زن متهم ادامه داد: من خودم بچه یکساله دارم. در مدتی که با شوهرم ازوداج کردهام او چند بار به من مشروب داده و یکبار که دلم درد میکرد مشروب خورده بودم و حالم بهتر شده بود. خواهر زاده شوهرم یک مشکل مادرزادی داشت و قبلا جراحی شده بود برای همین گاهی دل درد میگرفت که چیز عجیبی هم نبود. روزی که من به او مشروب دادم، او خیلی بیش از دفعات قبل ناله میکرد و من با خودم گفتم شاید اگر به او مشروب بدهم حالش بهتر شود. من او را مثل بچه خودم دوست داشتم و در تمام مدتی که مادرش نبود من بودم که او را تر و خشک میکردم و اصلا قصد کشتن او را نداشتم. آن بچه برای من عزیز بود حتی دفعه قبل که به خاطر جراحی بیمارستان بود یک شب را من بالای سر او بودم این دفعه هم یکی دو شب من بالای سرش بودم تا مادرش از مشهد برگردد. بعد از اینکه مشروب را به او دادم خوابید اما بعد تشنج کرد و بعد هم که به بیمارستان بردیمش و فوت شد. من قصد قتل نداشتم. او را مثل بچه خودم دوست داشتم و الان عذاب وجدان دارم.