سید محمد کاظم سجاد پور: چگونگی درک آنچه در سطح بینالمللی میگذرد، پیوسته موضوعی مهم و جذاب برای پژوهشگران و همچنین دستاندرکاران امور سیاست خارجی و مردم عادی بوده است.
حضور افغانستانیها در ایران فرصت یا تهدید؟
یکی از مباحث و چارچوبهایی که در بیش از دو دهه گذشته، برای درک امور بینالمللی مطرح شد و نشیب و فراز فراوانی داشت، جهانی شدن(Globalizatian) بود. تقریباً از اوایل دهه 80 قرن بیستم میلادی، این واژه و مفهوم بکار برده شد و در دهه 90 به اوج رسید و در دهه گذشته، روند مخالفی مطرح گردید که از آن با عنوان جهانی شدنزدایی (Deglobalization) نام میبرند، واژه دوم، در این ایام بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و چگونه میتوان نسبت جهانی شدن و جهانی شدنزدایی را با روابط بینالمللی مورد سنجش و تجزیه و تحلیل قرار داد؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید مبانی و مباحث مربوط به جهانی شدن را مد توجه قرار داد، سپس به جهانی شدنزدایی پرداخت و سرانجام باید برآیند دوگانه جهانی شدن و جهانی شدنزدایی، را مورد مداقه قرار داد.
جهانی شدن، از یک سو پدیدهای کهن در زندگی بشری است مسائل مربوط به زندگی اجتماعی، تقریباً هیچگاه در محدودههای محلی و بومی محصور نبوده و در پیوند با جوامع دیگر قرار میگرفتهاند. تجارت یکی از بزرگترین نمادهای کهن بودگی ارتباطات جهانی بشر است، در بعد آزار دهنده و دردناک، بیماریهای واگیردار، از مرزهای محلی عبور کرده و بارها زندگی بشر را در سراسر جهان مورد تهدید قرار دادهاند.
اما در کنار کهنبودگی این پدیده، آنچه در سدهها و دهههای اخیر برجسته میباشد، اثر عمیق تکنولوژی بر جهانی شدن زندگی است. از ابتدای انقلاب صنعتی تاکنون، چندین موج جهانی شدن بوجود آمده است که هرکدام، ابعادی از زندگی بشر را جهانی کردهاند. اما این هیچگاه مانند دو و یا سه دهه اخیر، جهان را به هم نزدیک نکرده است. تکنولوژی ارتباطات در بطن و محور جهانی شدن قرار داشته و انقلاب دیجیتال، جهانی شدهترین زیست جهانی را بوجود آورده است.
این تحولات تکنولوژیک، به افزایش تجارت، رفت و آمد انسانها و ایدهها انجامید و میانجامد. در دهه 90 میلادی، این پدیده تکنولوژیک با پدیدهای استراتژیک پیوند خورد و آن سقوط شوروی و پیآمدهای آن بود. در چنین فضایی، نفس بهکارگیری واژه جهانی شدن در ادبیات روابط بینالمللی، خود مناقشه انگیز گردید. ع
دهای آن را پروژه جهانی شدن دیدند که غرب و مخصوصاً ایالات متحده، عامدانه سهمی در ایجاد جهانی دارد که با توجه به برتری تکنولوژیک خود، به تسلط در سایر حوزهها دست یابد.
برخی آن را روند یا پروسهای دیدند که هیچ کنشگری بر آن کنترل نداشته و هدایتپذیر نیست. گروهی دیگر آن را روند و پروسهای دیدند که در مراحل تحولی خود به پروژه تبدیل شد. بدون ورود به صحت و یا نادرستی هرکدام دیدگاهها، واقعیت آن است که تکنولوژی ارتباطات و تحولات دیجیتال و ورود فضای مجازی به زندگی، همه ابعاد اجتماعی را دگرگون ساختند و کمتر حوزهای از مناسبات انسانی است که در حال حاضر، پیوند و پیوست دیجیتالی نداشته باشد.
در این میان، مخصوصا در عرصه اقتصادی، جهانی شدن اقتصاد، برخی از کشورها را در زنجیره مناسبات تجاری بینالمللی ارتقاء تاریخی بخشید. چین، تقریباً برجستهترین نمونه در این زمینه است، اما این پدیده انحصاری به آن کشور ندارد.
جهانی شدن، مخصوصاً جهانی شدن اقتصاد، برندگان و بازندگانی داشت که بسیار در خور توجهاند. جهانی شدن فرهنگ و هنجار که عمدتاً توسط غرب دنبال میشد، به واکنشهایی در توجه به هویتهای محلی و بومی منجر شد. ترکیب تسلط تکنولوژیک و درک آن و خوانشهای هویتی همراه با نابرابریهای عمیق اقتصادی و عدم تقارنهای استراتژیک، به زایش پدیدههایی چون تروریسم جهانی شده، شبکههای جهانی قاچاق انسان و مواد مخدر انجامید.
مخصوصاً از نظر اقتصادی، چه در بین مجموعههای متصل شده به هم در سطح جهانی، و چه در بین طیفهای محلی و بومی، جهانی شدن به شکافهای عمیقی شکل داد که اثرات آنها هنوز ادامه دارد. در این میان کرونا، که جهانی شدهترین بیماری دوران معاصر است، نه فقط موضوعی بهداشتی و درمانی، بلکه به پدیدهای سیاسی و اجتماعی تبدیل گردید و از درون آن، شکافهایی سر باز کرد و ماهیت و چگونگی مدیریت جهانی شدن را زیر سؤال برد. پدیده جهانی شدنزدایی، محصول این دگرگونیهاست ولی خود دگرگونزا گردید.
جهانی شدن اقتصاد و پیآمدهای غیرقابل مدیریت آن، به اهمیت اقتصادهای ملی انجامید. برگزیت یا خروج انگلیس از اتحادیه اروپایی، نمونهای از این ملیگرایی اقتصادی است. در ایالات متحده، مهار اقتصاد جهانی شده چین، مخصوصاً برای سه دولت اوباما، ترامپ و بایدن، تبدیل به موضوعی شد که در نتیجه آن، معیارهای اقتصاد ملی برجسته شد. از نظر هویتی و اجتماعی، گروههای راست در جوامع غربی، محصول شکافهای ایجاد شده توسط جهانی شدن هستند.این شکافهای اقتصادی و اجتماعی، با شکافهای استراتژیک در دنیا همراه شد.
شکافهای استراتژیک و ژئوپلتیک که مظهر آنها، بحران اوکراین و بحران غزه میباشد، در پی کرونا، بزرگترین چالشها برای روند جهانی شدن محسوب میشوند.اما در کشمکش و تنش بین جهانی شدن و جهانی شدنزدایی، این واقعیتها را نمیتوان نادیده گرفت که هر دو پدیده در زندگی بینالمللی حاضر و مؤثرند. انقلاب دیجیتالی در حال شکلگیری است.
همین بههم پیوستگی ارتباطی است که احساسات یکپارچه جهانی در مورد جنایتهای رژیم صهیونیستی در مورد ساکنین غزه را بهوجود آورده است. اما از طرف دیگر نابرابریهای گوناگونی، این جهان بههم پیوسته را با شکافهای عمیق روبرو کردهاند. جهان امروز، جهان جهانی شده و جهان شکافهای جهانی است .