انتخاب نوشت: درباره نتایج پاسخ تلافی جویانه نظامی ایران علیه اسرائیل باید تأمل کرد؛ زیرا خروجی آن نه تنها میزانالحراره روابط ایران و غرب است بلکه محکی برای سنجیدن صلاحیت و توانایی تیم دیپلماسی دولت سیزدهم برای نقد کردن دستاوردهای «میدان» در سبد منافع ملی است. موشکهایی که از سوی ایران قلب تل آویو را نشانه گرفت، نخستین نشانه آشکار خود را در نگرانی محافلی نشان داد که تا پیش از این بر آتش منازعه هستهای ایران و غرب میدمیدند و حالا ادعا میکنند که پاسخ بازدارنده تهران به تل آویو، ایران را بیش از همیشه به چشم انداز دستیابی به تسلیحات هستهای نزدیک کرده است؛ ادعایی که به نظر میرسد دولت «جو بایدن» را به تکاپوی بازگشت به مذاکرات هستهای با تهران انداخته و متقابلا دولت سید ابراهیم رئیسی هم فرصت را برای پیگیری این مهم، مناسب دیده است. معنای روشن این گزاره این است که دو طرف پذیرفتهاند که دیپلماسی و گفتگو قابلیت گشودن گره این مناقشه بزرگ و ترمیم کردن شکاف خطرناک بیاعتمادی ایران و غرب را بویژه پس از اوج گیری تنش نظامی میان ایران و اسرائیل دارد. در همین راستا مذاکرات زیرپوستی اخیر علی باقری، معاون سیاسی وزارت امور خارجه با میانجیگران پشت پرده از یک سو و رایزنیهایی که امیرسعید ایروانی، نماینده ایران در سازمان ملل در نیویورک با طرفهای آمریکایی پی گرفته، فضا را برای مذاکراتی مهیا کرده که گفته میشود کمتر از سه هفته دیگر به جریان خواهد افتاد.
فارغ از اینکه ایران برای تغییر در دکترین هستهای خود ذیل فتوای رهبری، چشم اندازی متصور نیست، اما به نظر میرسد که نتیجه فوری اولین تقابل نظامی ایران و اسرائیل بعد از انقلاب، در پررنگ شدن ایده کسانی است که حالا گزینههای بازدارندگی ایران را در زمین میدان پرشمارتر میدانند و «بایدن» را بابت عدم تعیین تکلیف مذاکرات هستهای تحت فشار مضاعفی قرار داده اند. چه ذیل همین فشارهاست که یک منبع آگاه نزدیک به دولت آمریکا با اشاره به اینکه «ایران کاملا روشن کرده است که قصد ندارد دوباره به اسرائیل حمله کند، مگر اینکه اسرائیل در پاسخ به عملیات اخیر آن حمله کند»، خبر داده است که دست یابی به توافق هستهای جدید ایران یکی از استراتژیهای روی میز ایالات متحده است و برای اجرای این استراتژی آستین همت را بالا زده است.
دوراندیشی درباره «مکانیسم ماشه»
تحولات چراغ خاموشی که با چراغ سبز دولت رئیسی به تمایل واشنگتن برای احیای مذاکرات و رفع تحریمها به جریان افتاده است، میتواند یک «دوراندیشی» برای تعیین تکلیف بدون هزینه مذاکرات تا رسیدن پایان موعد «اسنپ بک» نیز باشد؛ مکانیسم حل اختلاف تعبیه شده در برجام که در صورت بالا گرفتن اختلاف میان طرفهای این توافق میتواند به بازگشت بالقوه تحریمها و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل بیانجامد. در چنین شرایطی ادامه مذاکرات با هر فرمولی میتواند بر راه پرفراز و نشیب برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ در مهرماه ۱۴۰۴ یعنی تنها یک سال دیگر نقطه پایان بگذارد. این محدوده زمانی سرنوشت سازی است که دولت «بایدن» را به فکر برداشتن گامی جدی برای تعیین تکلیف پرونده هستهای ایران انداخته است تا کاری را که میبایست در نخستین ماههای ریاست جمهوری اش انجام میداد، بالاجبار در دستور کار قرار دهد. بویژه آنکه این کشور و شرکای اروپایی اش به رغم همسویی با تلآویو نگران ماجراجوییهایی هستند که هر لحظه ممکن است آتش جنگ در گستره خاورمیانه را شعله ور کند؛ بنابراین اقدام بموقع برای احیای مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا که مردادماه سال گذشته به شکل مرحله به مرحله در مسقط کلید خورده بود، میتواند عاملی برای فرونشاندن موج ناامیدی در یکی از دشوارترین مناقشات بینالمللی و منطقهای باشد و در این تجربه تاریخ دیپلماسی، عبور از مناقشه هستهای را به امری ممکن تبدیل کند.
طی هفتهها و روزهای اخیر همه شواهد خبری نشان از آن دارد که ایران و ایالات متحده به دیپلماسی روی خوش نشان داده اند. این یعنی دولت سیزدهم میخواهد به این قول خویش جامه عمل پوشاند که ایران دیگر در تونل تاریکی و تردید راه نخواهد رفت و سیاست رفع تحریمها را همچنان در فهرست اولیه خود در سیاست خارجی حفظ کرده است.