محمد صالح علا در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: یکی از پرسشهای بامزه و هم فرهنگی این است که من اغلب از دیگرها میپرسم به نظر شما من چه کتابی را بخوانم؟ یا شما لطفاً چند کتاب را برای من فهرست یا انتخاب کنید تا من آنها را مطالعه کنم.
این پرسش مانند این است که بپرسم شما صلاح میدانید من چه گلی را بو کنم؟! لطفاً فهرستی از گلهایی که خودتان دوست دارید را به من هم معرفی کنید، من هم آنها را دوست داشته باشم یا شما دوست دارید من چه خوراکی را دوست داشته باشم، یا کدام شبکه تلویزیون را تماشا کنم؟
پرسش من درست نیست. زیرا هر کسی یک ذائقۀ فرهنگی دارد. هر کسی کتابی را میخواند که مناسب با ذائقۀ فرهنگی خود اوست.
پس شاید بهتر است که از شما نپرسم: چه کتابی را بخوانم یا چه فیلمی را ببینم یا به کدام تئاتر بروم؟.... که این انتخابها بستگی به ذائقۀ زیباشناختی و ذائقۀ ادبی ـ علمی ما دارد. شاید این پرسش متناسب دوران تحصیل در مدرسه و دانشگاه است.
به ویژه در دوران دانشجویی باید از استادم بپرسم که چه کتابی بخوانم. زیرا استادم بر من برتری علمی دارد. اوست که تشخیص میدهد چه کتابهایی در سمت رشد علمی ـ فرهنگی ماست. آنها با ارائۀ فهرستی از کتابها و هم نظارت بر اعتلای علمی ـ فرهنگی ما به وظیفۀ ذاتی خود عمل میکنند.
اما دربارۀ دیگر آثار مانند شعر، داستان، نمایشنامه و مانند اینها، انتخاب هر اثری باید مزهاش مماس با ذائقۀ خودمان باشد. مهمتر این که هر کسی تنها خود میداند چرا کتاب میخواند و چه کتابی را بخواند که هر کسی کتابی را میخواند که کنجکاو موضوع آن است.
در این صورت است که موضوع وارد جسم و جان ما میشود. هر کتاب را باید با چنان کنجکاوی و چنان اشتیاقی خواند که به خوردمان برود، در ما تهنشین شود و در ما بماند.