ارمغان زمان فشمی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: معماری هنر است. همان طور که یک شاعر، بخشی از روح خود را در واژهها میریزد و پیش روی ما میگذارد، معمار هم میتواند از راه روح وارد شود. وقتی وارد یک بنای شکوهمند و زیبا میشویم، انرژی آن به ما منتقل میشود و از دیدن هنر معمار لذت میبریم.
هنر، تنها زیبایی نیست، بلکه مفهومی را منتقل میکند که مؤثر و سازنده است. از این روست که در یک بنا احساس آرامش میکنیم و در بنایی دیگر ممکن است حس ناخوشایندی به ما دست بدهد.
در مقیاس بزرگتر، هر سبک معماری ویژگیهای خاص خود را دارد که بیاختیار ما را به یاد مردمی که آن سبک را میپسندند و ویژگیهای رفتاریشان میاندازد.
معماری کلاسیک، باشکوه و زیبا و پر از جزییات است و معماری مدرن، ساده و بدون تزیینات. اینجاست که تصور ما از شهری مانند ونیز در ایتالیا با تصور ما از شهری مانند نیویورک در آمریکا متفاوت است. درحالی که ونیز، تصویری آرام و باوقار و تاریخی به ذهنمان میآورد، نیویورک، تصویری پرهمهمه و پررونق و امروزی در ذهنمان دارد.
معماری به عنوان یک ایده، با ایدئولوژی هم گره میخورد. کمونیسم ما را به یاد ردیف ساختمانهای یکسان خاکستری میاندازد و لیبرالیسم، دیزنیلندها و ساختمانهای دولتی باشکوهی را فرایاد میآورد که در طراحیشان به جنبههای گوناگونی از آسایش، آرامش و فردیت توجه میشود.
معماری در کشور خود ما هم از این قاعده مستثنی نیست. با دیدن کوچههای خنک و سرپوشیده و خانههای تاریخی یزد با ساباطها و بادگیرهایشان، حس رخوت و آرامش به ما دست میدهد و با دیدن خیابانهای شلوغ و پرترافیک تهران، شتاب و هیجان را احساس میکنیم.
بنابراین هر سبک معماری به عنوان یک هنر میتواند هم بیانگر طرز فکر غالب و روحیات مردم آن زمانه باشد و هم بر روحیات نسلهای بعدی یا ملتهای دیگر تاثیرگذار باشد.