صادق زیبا کلام در یادداشتی با عنوان «بازگشت به گذشته» در روزنامه هم میهن نوشت: اساساً یکی از گفتمانهای بسیار اصلی و مهم پیرامون انقلاب اسلامی ایران، این بود که انقلاب اسلامی در حقیقت قصد دارد یک الگوی جدیدی را به جهان ارائه دهد که این الگو برخلاف الگوهای دیگر بوده، که نه غربی و نه شرقی است. انقلاب اسلامی در سالهایی که جهان دوقطبی حاکم بود، آمد و گفت ما میخواهیم یک پارادایم دیگری به وجود بیاوریم که این پارادایم نه غربی و نه متقابلاً متأثر از شرق، سوسیالیسم و آن ادبیات است. بنابراین گفتند که نظامی که از طریق انقلاب اسلامی بهوجود خواهد آمد که این نظام نه شرقی و نه غربی خواهد بود و همین شعار بر سر درِ وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران هم قرار گرفت. اما در واقع تنها وزارت خارجه نبود که قرار بود نه شرقی و نه غربی باشد، در تمام عرصههای دیگر ما به جهانیان گفتیم کنار بروید و ببینید اسلام به مسائل جهان نگاه دیگری دارد که این نگاه متفاوت با نگاهی است که غرب و شرق داشته است. بهعبارت دیگر همه چیز ما قرار بود که نه ملهم و متأثر از غرب و نه ملهم و متأثر از شرق باشد.
برای مثال در آن سالها از اقتصاد اسلامی و توحیدی با نظریهپردازهایی از جمله «شهیدسیدمحمدباقر صدر، ابوالحسن بنیصدر، حسن تواناییانفرد، عزتالله سحابی» حرف زده میشد. اگر در سالهای 1357 و 1358 جلوی دانشگاه میرفتید، با کتابهای زیادی در زمینه اقتصاد اسلامی روبهرو میشدید که خلاصه کتابها این بود که اقتصاد اسلامی یک الگوی جدید است که نه متأثر از اقتصاد سرمایهداری است و نه الهامگرفته از اقتصاد شرقی و مارکسیستی است. اما حاصل اقتصاد مدنظر آنها بعد از 45سال چیزی شده است که در بهمنماه 1402 مشاهده میکنیم. من دوست دارم از افرادی که شعار بومیسازی میدهند، بپرسم اقتصادی که در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، چه نوع اقتصادی است؟ بهره 25درصد بانکی چه نوع بهرهای است؟ شکاف طبقاتی، فاصله طبقاتی و مفاسد اقتصادی که ایجادشده براساس کدام الگو است و آیا همان اقتصاد نه شرقی و نه غربی است؟
در زمینه سیاسی و انتخاباتی هم قرار بود اسلامی شویم اما الان سوال اینجاست که انتخاباتی که در ایران صورت میگیرد، براساس کدام الگو است؟ ما در کدام کشور دیگری که حداقل مبنای دموکراسی در آن وجود دارد، انتخاباتی شبیه انتخابات در ایران را مشاهده میکنیم که یک نهادی شبیه شورای نگهبان بیاید و همه کسانی که نمیخواهد را ردصلاحیت کند و بعد به مردم بگوید از بین این افرادی که من تشخیص دادم انسانهای درستی هستند، رای دهند. نام این نوع برگزاری انتخابات، دموکراسی و مردمسالاری نیست.
در دانشگاهها هم گفتند این کار را قرار است انجام دهیم و اسلامیسازی کنیم. قرار بود انقلاب فرهنگی، دانشگاهی بهوجود بیاورد که این دانشگاه نه براساس الگوی غربی و نه براساس الگوی دانشگاه در کشورهای سوسیالیستی باشد. علوم انسانی قرار بود اسلامی شود و شباهتی به غرب و شرق نداشته باشد اما وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که این دانشگاه و علوم انسانی که قرار بود نه شرقی و نه غربی باشد، طی این سالها نتوانسته است کاری انجام دهد و برای مثال بگوید، «چرا القاعده و داعش بهوجود آمد؟». یا در مسائل داخلی کشور خودمان، در دوم خرداد سال 1376 یک آقایی به نام سیدمحمد خاتمی انتخاب میشود اما 8سال بعد در سال 1384 یک فرد دیگری به نام محمود احمدینژاد انتخاب میشود که این دو نفر هیچ شباهتی به هم ندارند. چه اتفاقی میافتد که آن جامعه در سال 76 به آقای خاتمی رای میدهد و 8سال بعد رای به احمدینژاد داده میشود؟ دانشگاههای ما حتی درباره مسائل ابتدایی و اولیه جامعه خودمان هم نتوانستهاند حتی یک برگ تجزیه و تحلیل صحیح ارائه دهند.
یک مثال دیگر در این زمینه، محیط زیست اسلامی است. چیزی که ما داریم میبینیم این است که اگر در جهان جدولی ایجاد شود و در آن جدول کشورها در زمینه توجه به محیط زیست رتبهبندی شوند، جمهوری اسلامی ایران یکی از آخرین رتبهها را دارد. در همین 45سال گذشته چنددرصد از جنگلهای ایران از بین رفته است؟ چه تعداد از رودخانهها از بین رفته است؟ رودخانه کارون و زایندهرود چه وضعیتی دارند؟ وضعیت دریاچه ارومیه، تالاب انزلی، تالاب گاوخونی و... به کجا رسیده است؟ به عبارت سادهتر وقتی نگاه میکنیم، میبینیم این محیط زیست که قرار بوده با غرب و شرق متفاوت باشد، چقدر فاجعه آفریده است.
به این موارد اشاره شد تا به موضوع اخیر برسیم. اینکه وزیر محترم کشور گفتهاند که باید الگوی متناسب با جمهوری اسلامی در بحث احزاب ترسیم شده و الگوی خاص خودمان را در این زمینه داشته باشیم، در واقع بازتولید ادبیات 45سال پیش است. البته ابتدا باید پرسید که شما در این 45سال چرا چنین ساختاری را درباره احزاب بهوجود نیاوردهاید. در این 45سال فقط 8سال آقای خاتمی مانع از این شده بود که شما ساختار مورد نظرتان را در این زمینه ایجاد کنید؛ بقیه این سالها که قدرت در اختیار همین جریان بوده و مانعی برای ایجاد این ساختار وجود نداشته است.
در مجموع، این حرفها به غیر از کلیگویی و شعار، هیچ محتوای دیگری ندارد. تمام چیزهایی که به اسم اسلامی عرضه شده را نگاه کنیم، میبینیم کلمات و عبارات زیبایی است اما محتوایی ندارد. اینها فقط یک کلیشه و یک نوع باد کردن یک بادکنکهای قشنگ با پسوند اسلامی است. فقط و فقط شعار داده میشود بدون اینکه محتوایی داشته باشد. اینها بازی کردن با لغات است و ما بعد از 45سال این را میدانیم که معنا و مفهومی ندارد.