جماران نوشت: استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا به جریانشناسی ورود روحانیت به عرصه قدرت پرداخت و گفت: پیش از صفویه، نقش علمای شیعه بسیار محدود بود، اما صفویه امکان رشد روحانیت شیعه را امکان پذیر کرد تا پیش از این علما نقش تعیین کنندهای در مسایل اجتماعی و سیاسی نداشتند و بیشتر به بیان احکام و پاسخ به سوالات شرعی پرداخته و انتظار دریافت پاداش نداشتند چون این کار را وظیفه دینی و شرعی خود میدانستند. این افراد با دسترنج خود زندگی کرده و منبع درآمد دیگری نداشتند.
راغفر در ادامه افزود: بعد از تاسیس حکومت صفویه، تصدی انواع درآمدهای مالی و وجوهات شرعیه و رد مظالم و نذورات و امامت مساجد به علما واگذار شد. از این تاریخ به بعد دارایی و مالکیت در بین این قشر اهمیت زیادی پیدا کرده و این طبقه گسترش پیدا میکند به تدریج هم مشاغل رسمی همچون امامت مساجد. برای اینها ایجاد میشود .
راغفر تصریح کرد: در ابتدا منبع درآمد روحانیت، کمکهای مردمی و وجوه شرعیه بود اما با قوام گرفتن پایههای اجتماعی و تبدیل این جایگاه به شغل اجتماعی سبب شد تا تقسیمبندی جدیدی در سازمان روحانیت شکل بکیرد اما چون هیچ محدودیتی برای ورود به این حوزه وجود نداشت و افراد از طبقات مختلف وارد حوزه علمیه شده و بدون رسیدن به درجات اجتهاد به شهرها و روستاها اعزام میشدند و بستر دخالت در اجتهاد را فراهم کردند.
مقاومت در برابر نوآوری
این استاد دانشگاه ضمن دستهبندی روحانیت گفت: پس از این روحانیت به دو دسته تقسیم شد. یک دسته روحانیتی بودند که ملتزم به اخلاق بودند و تلاش داشتند تا دانش دینی را کشف کنند و بر مسائل دینی تاکید می کردند. اینان در برابر دسته دوم قرار میگرفتند که افرادی بودند که به روحانی بودن به مثابه شغل برای کسب درآمد نگاه میکردند گروه دوم که وارد حوزه علوم دینی شده بودند به ساختار قدرت وابسته شده و مورد حمایت قرار گرفتند. این افراد مسائل شرعی حاکمان را توجیه شرعی میکردند که از آنها به عنوان وعاظ السلاطین نام میبردند.
راغفر در ادامه افزود: ویژگی اصلی آنها این بود که در برابر نوآوری مقاومت می کردند و با عنوان بدعت اجازه شکلگیری نهادهای نوین را نمیدادند همچنانکه این افراد بعد از مشروطیت به بهانه مشروعیت در برابر آن مقاومت کردند، همچنان که شیخ فضل الله نوری خون طرفداران مشروطیت را مباح اعلام کرد. دلیل موفقیت گروه دوم این بود که به نیازهای جامعه سرخورده پاسخ داده و انواع خزعبلات و توسل به ورد و جادو و رمالی را موجه میکردند. به همین دلیل این نوع تفکر نازل، رشد بیشتری یافت.
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا افزود: همزمان در دوره صفویه شاهد ظهور صوفیان هستیم تصوف دستاورد زیادی داشته و از زمان صفویه تا قاجاریه توانسته بود که باقی بماند و میراث صوفیان را به نسل های بعدی منتقل . گروه دوم روحانیت، فرصت حذف صوفیان را فراهم و تلاش کردند تا نوعی صوفی کشی را راه بیاندازند آن زمان صوفیان خیلی قدرتمند بودند و حکومت تن به صوفی کشی نداد. در نهایت صوفیان دچار ابتذال شده و به ورد و جادو متوسل شدند.
چه بلایی سر امیرکبیر میآوردند!
راغفر در ادامه افزود: در نهایت بین اهل شریعت و اهل طریقت رقابت شکل گرفت و اختلافات گسترده ای به وجود آمد و ما شاهد رشد نوعی ابتذال فهم در دین بودیم که از آنها به عنوان اخباریون نام میبرند این گروه، بعد از انقلاب مشروطه توجیه گر استبداد زمان بوده و در برابر نوآوری مقاومت میکند. به گونهای که حتی به تکفیر سید جمالالدین پرداختند به اتهام اینکه اینها روزنامه منتشر میکند.
عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا تصریح کرد: شیخ فضل الله نوری اعلام کرد که آیا می خواهید بچه ها به مدارسی بروند که در آن فیزیک و شیمی تدریس میشود تا دین از بین برود؟ مخالفت اینها با نوآوری در دستور کار بود و قشریگری را ترویج می کردند. اخباری گری در دوره قاجار ادامه داشت و نسبت به امیر کبیر هم موضع گرفتند و حتی با ابلهکوبی مخالفت میکردند که نشانهای از کفر و الحاد و بدعت در دین میدانستند و کار به جایی رسید که مدارس را زیر سوال برده و اهل بدعت را نفرین میکردند و حتی ایجاد مدارس را در مخالفت با دین عنوان کردند. در پاسخ به این سوال که اگر مرحوم امیر کبیر الان زنده بود چه کار میکرد باید گفت که چه کارش میکردند!