منوچهر دین پرست در یادداشتی درباره زندگی و شخصیت میلان کوندرا نویسنده معروف چک نوشت: میلان کوندرا، اهل چک، از جمله نویسندگان و رمان نویسان برجسته است که آثارش شهرت جهانی یافته و بسیاری از آثار او به فارسی ترجمه شده است. او در میان ایرانیان، اقبال فراوانی دارد و حتی برخی از آثارش چند بار ترجمه شده است. اما باید به این نکته توجه داشت که مثلث وین، بوداپست، پراگ برای شناخت فرهنگ روشنفکری اروپای مرکزی اهمیت فراوانی دارد.
بیشتر شاعران و نویسندگان چک از پراگ برخاستهاند. مخاطبان ادبیات در ایران با آثار کافکا، کوندرا و کلیما آشنایی دارند، ولی از احوال ادبی سالهای اخیر این کشور کمتر اطلاع دارند. در جمهوری چک نیز ایرانشناسی و زبان و ادبیات فارسی، سابقهای طولانی دارد و این کشور، ایرانشناسان مشهوری مانند ریپکا و بچکا دارد. اما متأسفانه ادبیات معاصر فارسی در چک چندان شناختهشده نیست.
پیشتر توجه به ادبیات فارسی در چک، بسیار بیشتر بوده است و کسانی مثل ریپکا یا بچکا با وجود موانع پیش رویشان، آثاردرخوری چون تاریخ ادبیات ایران خلق کردهاند و آثاری درباره شاهنامه، هزار و یک شب، خیام، سعدی، جامی، خاقانی، نظامی، عطار پدید آوردهاند. در مورد ادبیات معاصر، این توجه بسیار کمتر بوده است و فقط آثاری از صادق هدایت یا فروغ به زبان چک ترجمه شده است.
در واقع، ادبیات معاصر فارسی خیلی در چک ناشناخته است. این در حالی است که ادبیات معاصر چک در ایران به خوبی شناخته شده است. ادبیات صد سال اخیر چک به شکل گستردهای به فارسی ترجمه شده است و ما با بسیاری از نویسندگان چک از قبیل بهومیل هرابال، ایوان کلیما، فرانتس کافکا و میلان کوندرا و آثارشان آشناییم. در سه چهار دهه اخیر فقط ترجمه کافکا و کوندرا نزدیک به هفتصدهزار شمارگان در ایران چاپ شده است که عدد جالب توجهی است. همچنین آثار «ایوان کلیما» در این سالها با استقبال فراوانی روبهرو بوده است. همانطور که کتاب کمحجم واتسلاو هاول، «قدرت بیقدرتان» برای مخاطب ایرانی بسیار جذاب بود و با استقبال خوبی مواجه شد.
آثار کوندرا در دهه شصت و بعد از انقلاب، در کنار کافکا و کلیما، مهمترین و شناختهشده ترین نویسنده چک است و ما این را مدیون ترجمه همایونپور از رمان «بار هستی» هستیم که تاکنون ۲۷ بار چاپ شده است. همچنین امروز تقریباً تمام آثار کوندرا از مقالات تا نمایشنامههایش به فارسی ترجمه شده و در دسترس است که بسیار مسرتبخش است.
***
کتاب «میلان کوندرا، اولیس مدرن» شامل رمانهای میلان کوندرا نویسنده اهل جمهوری چک، نوشته عارف دانیالی، اثری است که توسط انتشارات هرمس منتشر شده است. اینکتاب میکوشد تا ایدههایی را که در آثار متعدد میلان کوندرا تکرار شده و انعکاس یافته است، ردیابی کند.
مؤلف کتاب را در پنج فصل ترتیب داده است: تانک ها رفتنی اند، درخت های گلابی ابدی اند؛ تو در خانه خودت نیستی؛ در اسارت سیرن ها؛ خروج از استبداد داستان تو؛ و ناپدید شده در بزرگراه ها.
امروزه بیش از همیشه، زمزمههای پایان عصر رمان به گوش میرسد.
آیا امکانهای داستانگویی به انتها رسیده است؟ رمان در عصر سیطره اینترنت، به چیزی فرسوده تقلیل یافته و دیگر نمیتواند همپای این جهان پرشتاب حرکت کند؟ در جهان پرآشوب ما، در عصر سرعت، رمان، این یادگار آهستگی و لمس زندگی، چه نویدی میتواند برای ما داشته باشد؟
داستانگو از آنها میخواهد دنباله قصهها را شب دیگر انتظار بکشند و همچون شهرزاد قصههای هزار و یک شب میخواهد شبها از پس شبها صبوری کنند. اما جوانان این تعلیق و انتظار را نمیتوانند تاب بیاورند. آنها میخواهند زود به پایان خط برسند. آنها آهستگی را خوش ندارند. عاشق سرعتاند. آهنگ رمان برای آنها بیش از اندازه کند و طولانی است. این آهنگ قدمها را نمیتوانند دوست داشته باشند.
میلان کوندرا از معدود رماننویسانی است که افزون بر نوشتن داستانهایی ناب، در عرصه ایدهپردازی و جستارنویسی، از استمرار زندگی رمان دفاع میکند و همچنان به انعطافها و امکانهای آن امید بسته است. هنوز چیزهایی هست که فقط رمان میتواند آنها را بازگوید. من و تو هنوز به این آهستگی محتاجیم.
نویسنده با پیروی از خودِ کوندرا بر کتابها و شخصیتهای داستان او را برای شناخت این نویسنده بررسی میکند. از اینرو نام کوندرا در کنار شخصیتهای رمانهایش، بر یک سطحِ تجربه ثبت شدهاند: کوندرا، توما، ترزا، سابینا، شانتال و… به اعتقاد نویسنده، این شخصیتها امتداد کوندرا هستند. زندگی کوندرا از طریق ترزا و توما ادامه مییابد یا به تعبیر دقیقتر، بازآفرینی میشود.
بر این اساس، کتاب حاضر بر رمان های کوندرا متمرکز است و می کوشد ایده هایی را که در آثار متعدد او تکرار شده و انعکاس یافته است را ردیابی کند. نگارنده با پیروی از خود کوندرا آگاه است که هیچ چیز برای شناخت نویسنده معتبرتر از کتاب هایش نیست. زندگی نویسنده، کتاب های او هستند.
به این نکته می توان اشاره کرد که کوندرا یکی از معدود نویسندگان معاصر اروپاست که بار تحول مدرنیته و ماحصل واقعی آن بر دوشش سنگینی میکند و سنگینی و سبکی هستی از این منظر را به بهترین و بدیعترین زبان در قالب ادبیات داستانی بیان میکند.
شاید یکی از دلایل موفقیت جهانی وی را هم بتوان همین زاویه دید دانست. چرا که انسان امروز در هر منطقهای از دنیا به هر حال از مدرنیته و چالشهای آن با سنت و دید انتقادی نسبت به آن متأثر است.
برخی از منتقدان ادبی، آثار میلان کوندرا را رمانهای فلسفی و برخی این خصیصه را نقطه ضعف آثار او دانستهاند. اما آنچه مشخص است، این است که کوندرا در آثارش سؤالهایی را مطرح میکند و در پیوند با روند قصه، پاسخهایی را بیان میکند که حوزه فرهنگی اروپا برای آنها یافته است. این پرسشها گاه آنچنان بار معنایی عمیقی مییابند که وارد حوزه پدیدارشناسی فلسفی نیز میشوند.