زهره شریفی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت:خانه ای برای کتاب یا همان «کتابخانه»، محلی برای نگهداری از کتابهاست از زمانی که انسان استعداد نوشتن را در خود یافت و نوشتن روی گل، سنگ، چوب، برگهای گیاهان، پوست حیوانات و کاغذ را امتحان کرد. کتابخانه در میان داستان پر فراز و نشیب «کتاب و کتابخوانی» همیشه حضور داشته و تاریخ اختراعش هم برمیگردد به زمانی که کتابها یا بهتر است بگوییم مکتوبات باید در جایی جدا از دیگر وسایل موردنیاز در زندگی انسان نگهداری میشدند، چرا که انسان نگاهی متفاوت به تک تک آنها داشت؛ چه آن زمانی که نوشتهها بر روی الواح گلی ثبت میشد، چه زمانی که روی انواع کاغذهای ابتدایی و چه روی پوست آهو و چرمهای گرانقیمت.
بر این اساس، مکتوبات یا هرآنچه که به صورت نوشتاری یا تصویری بر روی یکی از صفحات گلی یا کاغذی و... ثبت میشد در هر دورهای از تاریخ بشر در مکانی خاص مورد حفاظت و نگهداری قرار میگرفت؛ چنانکه حدود سی هزار لوح مکتوب از دوره پادشاهی هخامنشیان کمتر از صد سال پیش توسط باستانشناسان از محلی مخصوص در منطقه تختجمشید کشف شد.
این الواح گلی با حروف ایلامی و ممهورشده با مهرهایی به خط میخی پارسی که از آسیب زمانه به طرزی معجزهآسا مصون مانده، بیشتر به آماری از دستمزد کارگران و صنعتگرانی اختصاص دارد که در ساخت بنای تختجمشید مشارکت داشتهاند.
به نظر بعضی از پژوهشگران، مجموعه این الواح در محلی که به واقع یک کتابخانه بود، نگهداری میشد و با حمله «اسکندر مقدونی» به سرزمین ایران و به آتش کشیدن مجموعه تختجمشید، این الواح هم در آتش میسوزند که البته این سوختن به نتیجه ای برخلاف تصورمان که نابود شدن است میرسد، چرا که الواح به جهت گلی بودنشان در آتش پخته و تبدیل به آجر شده اند و همین امر باعث حفظ همیشگی آنها میشود.
البته به روایت دیگر مورخان در آن دوره کتابهای علمی و مذهبی هم در دو کتابخانه معروف به «گنج هاپیکان» در تخت سلیمان و «دزی ناپشت» در تختجمشید نگهداری میشد که متأسفانه تمام این کتابها در جریان حمله وحشیانه «اسکندر مقدونی» سوخته و از بین میرود.
به نقل از یکی از اخترشناسان معروف، پادشاهان ایرانی در دوره خلافت عباسی «برای محفوظ ماندن کتابها و آثار دانشمندان از آسیب زمانه و آفات آسمانی و زمینی وسیلهای از سختترین و محکمترین اسباب و لوازم برگزیدند که تاب مقاومت در برابر هرگونه پیشآمدی را داشته باشد و عفونت و پوسیدگی در آن راه نیابد و آن پوست درخت «خدنگ» بود که به آن «توز» میگفتند...».
در پی آن، وقتی ایرانیها بهترین وسیله را برای ثبت و ضبط و نوشتن و نگهداری دانش بهدست آوردند برای یافتن بهترین جا و مکان جهت بنیاد کتابخانه و گنجینه کتاب به جستجو پرداختند، جایی که از آفات طبیعی چون زلزله و سیل و توفان در امان باشد که در نهایت بعد از بررسیهای زیاد، منطقهای را در روستای «جی» در اصفهان که معروف به «کهن دژ» بود انتخاب و بنای کتابخانهای با عنوان «ساوریه» را پایهگذاری کردند.
براساس محتوای بعضی از کتابها و اسناد موجود در این کتابخانه که برخی از تاریخنگاران آن را به تهمورس، سومین شاه از سلسله پیشدادیان و برخی دیگر آن را به گشتاسپ، یکی از شاهان کیانی نسبت میدهند، علت ثبت و نگهداری کتابها در این مکان امن آن بود که: «به تهمورس شاه که دوستدار دانش و دانشپژوهان بود خبر دادند که در اثر یک حادثه آسمانی که در مغرب به ظهور خواهد پیوست به علت ریزش بارانهای پیدر پی جهان را آب فراخواهد گرفت و زمان وقوع آن با گذشتن دویست و سی و یکسال و سیصد روز از آغاز پادشاهی وی خواهد بود.
منجمان تهمورس، شاه را بر آن داشتند که برای پرهیز از زیان و خسارات برآمده از توفان چارهای اندیشد و گفتند زیان و خسران آن تا انتهای خاور کشیده خواهد شد.
تهمورس شاه، مهندسان را فرمان داد در سراسر ایرانشهر کاوش کنند و جویا شوند جایی را که از هر نظر برتری داشته باشد برای ساختمان بنایی برای نگهداری آثارِ دانشِ برگزیدگان برگزینند. وی کتابها را در سارویه اصفهان قرار داد».
اما معروفترین کتابخانه آن دوران، «کتابخانه گندیشاپور» در زمان حکومت ساسانیان است. «جندیشاپور»، بزرگترین مرکز آموزش و پژوهش پزشکی، فلسفه (حکمت) و ادبیات دنیای قدیم بود.
به نقل از «ابن ندیم»، محقق شناختهشده سده چهارم: «اردشیر بابکان، بقایای تمام کتابهای پراکنده باستانی فارسیزبان را از هند و چین جمعآوری کرد و به خزانه افزود. پسر او شاپور اول راه پدر را ادامه داد و تمام کتابهایی را که از زبانهای دیگر به پارسی ترجمه شده بود، گرد آورد...
کتابخانه دیگری که در آن زمان ساخته شد، کتابخانه خسرو اول در گندیشاپور برای دانشگاه آن بود. علاقه خاص او به جمعآوری کتابها از دورترین نقاط جهان مشهور است. گندیشاپور بهترین مرکز تحقیقاتی در دوران ساسانی بود. بسیاری از دانشمندان از ملیتهای مختلف مخصوصا نسطوریها (شاخهای از مسیحیت) در آنجا گرد آمده بودند و بسیاری از کتابها به دستور خسرو اول به فارسی ترجمه شده بود. علاوه بر این دو کتابخانه، کتابخانههای بزرگ و معتبر دیگری هم وجود داشت. همه آتشکدهها و پرستشگاهها مانند همه بیمارستانها و مراکز تحقیقاتی و آموزشی، گنجینه کتابهای خود را داشتند».
تأسیس خانههایی برای کتاب با وجود جنگها و کشمکشها چه داخلی و چه خارجی و حتی ورود اعراب به ایران و هزاران اتفاق دیگر، هیچوقت دچار وقفه نشد و گرچه در دورههایی از تاریخ شاهد سوزاندن بعضی از کتابخانهها و کتابها توسط مهاجمان خارجی و حتی داخلی به بهانه ها و باورهایی خرافی و ظالمانه بودهایم اما به یمن وجود اندیشمندان و فرهیختگانی برجسته در تمام علوم و حمایتهای بعضی از حکمرانان و پادشاهان، شاهد برپایی کتابخانه های زیادی در نقاط مختلف ایران هستیم؛ چنانکه مجموعه کتابخانه هاى خراسان، رى و ماوراءالنهر در قرن چهارم هجرى همزمان با دوره سامانیان، بزرگترین گنجینه علمى را داشتهاند.
در هر گوشه و کنار ایران پهناور آن روز، صدها کتابخانه عمومى و خصوصى وجود داشت که نهتنها محلی برای حضور اندیشمندان بودند و مورداستفاده صدها دانشور اهل کمال و دانش قرار میگرفتند که حتی کتاب را به مراجعهکنندگان امانت میدادند.
ساختمان کتابخانهها داراى حجرههاى متعدد بود و کتابها را برحسب علوم مختلف در حجره ها بر روى هم در تاقچهها یا صندوقها قرار می دادند و فهرست آنها بر سر هر حجره الصاق میشد.
در آغاز، کتابخانهها مستقل نبودند و بخشی از مراکز و مؤسسات دیگر مانند مساجد، مدارس و مراکز علمى به شمار میآمدند. با افزایش کتابخانهها، ساختمانها نیز تغییر و تحول یافت و مؤسسان به شیوههاى طراحى و معمارى کتابخانهها توجه خاصى کردند. از جمله معروفترین این کتابخانهها مربوط به دربار «نوح بن منصور سامانی» است که ابوعلی سینا دربارهاش نوشته: «سپس روزی از او (نوح بن منصور) دستور خواستم که به کتابخانهشان بروم و آنچه که از کتابهای پزشکی در آنجا هست بخوانم و مطالعه کنم، پس مرا دستوری داد و به سرایی اندر شدم که خانههای بسیار داشت و در هر خانهای صندوقهای کتاب بود که روی هم انباشته بودند، در یک خانه، کتابهای تازی و شعر و در دیگری فقه و بدینگونه در هر خانهای کتابهای دانشی، پس بر فهرست کتابهای اوائل نگریستم و هر چه از آنها را که بدان نیاز داشتم خواستم و کتابهایی یافتم که نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود...».
با گذشت زمان و حضور حکومتهای مختلف در ایران از دوره مغولان گرفته تا تیموریان و صفویه و قاجار تا به امروز، در حاشیه تمام اتفاقاتی که گاهی تمام کشورمان را درگیر سختترین و وحشتناکترین شرایط از هر نظر میکرد از جمله حمله مغول، کتابخانهها باز رو به گسترش بود، چرا که همیشه دوستداران دانش و ثبت و گسترش و حفظ آن چه از حاکمان و پادشاهان علاقهمند به این حوزه و چه خود صاحبان علم و دانش، پای این کار ایستاده بودند و با پشتکار و علاقه در هر دوره، کتابخانههایی نامآشنا را با هزاران جلد کتاب راهاندازی کردند و در حفظ و نگهداریشان حتی تا پای جان ایستادند که از جمله معروفترین آنها کتابخانه ربع رشیدی، کتابخانه رصدخانه مراغه، کتابخانه شاهرخ میرزا، کتابخانه الغبیک، کتابخانه شاه اسماعیل صفوی، کتابخانه شاه عباس صفوی و هزاران کتابخانه دیگر است.