جمیله کدیور: یک سال از رخدادهای سال ۱۴۰۱که جرقه آن با درگذشت تلخ و مظلومانه مهسا امینی در ۲۵شهریور زده شد، می گذرد. تحولات پیرو این اتفاق را می توان از جنبه های مختلف بررسی و آسیب شناسی کرد و درس های مختلفی از آنچه رخ داد، گرفت. از بعد دیگری هم می توان به موضوع نگریست و آن درس هایی است که از این اعتراضات گرفته نشد؛ چه توسط اپوزیسیون برانداز و اتاق فکر پشت صحنه، چه زرادخانه رسانه ای حامی اپوزیسیون و چه نهادهای مستقر قدرت در ایران.
اول؛ از معضلات اصلی خیزش های اعتراضی در ایران، اپوزیسیون برانداز است که به رغم گسترش عددی و کمی، از عقب ماندگی جدی رنج می برد و با گذشت زمان به لحاظ کیفی افول جدی داشته و به رغم بی نتیجه بودن اقدامات آن در مقاطع مختلف از جمله طی اعتراضات، از عملکردهای غلط گذشته خود درس نگرفته است.
اپوزیسیون برانداز با علم به عدم مقبولیت داخلی، با سوار شدن بر امواج هر اقدام اعتراضی داخل کشور، آن را از مسیر خود منحرف و از اعتراضات مرسوم که در هر کشوری وجود دارد، به عنوان محلی برای کسب درآمد و دریافت بودجه و بیشتر دیده شدن استفاده کرده است. اتفاق جدیدی که در سال گذشته رخ داد، برآمدن چهره هایی کم وزن بود که به یمن رسانه های فارسی زبان خارج کشور و رسانه های جریان اصلی غربی مطرح و به عنوان رهبران خیزش اعتراضی مردم معرفی شدند و تا امروز معلوم نشده است شاخصه و مبنای انتخاب و تبلیغ آنها چه بود و با کدام برنامه و سیاست می خواستند موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهند و حکومت مستقر را سرنگون کنند؟ رهبرانی که پشتوانه مردمی نداشتند وفقط از آمریکا و اروپا خواهان تحریم و فشار بیشتر بر ایران بودند تا آنها بتوانند به پشتوانه این فشارها به قدرت برسند .
اتاق های فکر خارج و داخل کشور هم بی توجه به این مساله بود که اصولا توفیق هرحرکت اعتراضی مستلزم جمعيت معترض قابل ملاحظه در خيابان، سازماندهی، رهبری مورد قبول جامعه، ايدئولوژی، برنامه، تاکتیک و استراتژی برای پیروزی است. به رغم رهبرتراشی برای اعتراضات توسط اتاق فکر و تلاش برای نمایش اتحاد و همبستگی میان آنها، این نمایش و اتحاد سلبریتی محور رهبران تحمیلی زودتر از آنچه تصور می شد، از هم پاشید و نه «از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان»؛ به گونه ای که خبر می رسد کاخ سفید از یکی از این رهبران تزریقی خواسته تغییر اسم و هویت و به عبارتی تغییر کاربری دهد!
دوم؛ زرادخانه رسانه ای و سرباز-خبرنگاران طی دوران اعتراضات به نحو حیرت انگیزی دچار سندروم بیش فعالی شده بود و با اقناع سازی امور غیرواقعی به عنوان واقعیت به مخاطبین، توهم براندازی فوری توسط بازوهای رسانه ای همچون ایران اینترنشنال و بی بی سی فارسی و من وتو و ... و کارشناسانی که در زمانه خروج خود از ایران فریز شده اند، به مخاطبین القا می شد و در شکل ها و قالب های مختلف نیز در شبکه های مختلف اجتماعی انتشار می یافت.
به طور مشخص، اظهارات چهره های مختلف اپوزیسیون در اتاق های متعدد شبکه نسبتا تازه تاسیس کلاب هاوس در آن ایام شنیدنی است. بزرگنمایی خیزش اعتراضی مردم به عنوان انقلاب و نزدیک دانستن پیروزی جریان «زن زندگی آزادی» در عرض چند روز توسط این جماعت، نشانه بی اطلاعی آنها هم از سیاست و مفاهیم سیاسی بود و هم از پیچیدگی های جامعه ایران و هم از أراده و قدرت حاکمیت برای حفظ خود.
رسانه های یادشده امروز همان سیاست های سلبریتی محورانه بی مایه قبل را در پیش گرفته اند و خود در ساحل امن نشسته، درصدد ایجاد امیدواری بی پایه و ترغیب مردم به حضور در خیابان برآمده اند. ارزیابی های ساده انگارانه این رسانه ها از شرایط ایران به عنوان موقعیت یا شرایط انقلابی، در حالی که هیچیک از مختصات انقلاب و جامعه انقلابی را نداشت و ندارد و تکرار آن توسط کارشناسان مدعو در سالگرد اعتراضات سال قبل ،قابل تامل است. غریب به نظر می رسد که عناصر مدعی اپوزپسیون برانداز درفهم الفبای نظری موقعیت انقلابی و کشور ایران و ملت ایران چنین درمانده اند.
سوم؛یک سال بعد از شروع رخدادهای اعتراضی سال گذشته، نه کسی معذرت خواست و نه کسی از کار برکنار شد و نه مقام مسئولی مورد سئوال و استیضاح مجلس قرار گرفت و نه نتیجه اقدامات و پیگیری ها به صراحت و بدون لکنت مشخص و بیان شد تا جامعه تسلی یابد و تعادل لازم را پیدا کند. افزون بر آن، اصرار بر تصویب قوانینی که درجامعه رعایت و اجرا نمی شود، از امر پوشش گرفته تا محدودیت های اینترنتی و پافشاری بر ادامه فیلترینگ که موجب استفاده از فیلترشکن برای دسترسی به رسانه های اجتماعی فیلتر شده است، نشانه وهن حاکمیت توسط نهادهایی است که جامعه در حال تحول خود را نمی شناسد و بی توجه به تحولات جهان و جامعه است.
در حالی که جامعه ما متکثر و چندپارچه و در حال قویتر شدن و پیشبرد اهداف خود است، حاکمیت مستقر باید به گونه ای رفتار کند که نماینده و برآیندهمه اقشار جامعه باشد و افراد و بخش هایی که با صدای بلندتر از مسئولیت و ظرفیت و توانشان خود را نماینده و بلکه سخنگوی حاکمیت وانمود می کنند، نتوانند همچنان بر سیاست ها و رویکردهای انحصار طلبانه متصلب و انقباضی خود پافشاری کنند.
هر چند نهادهای قدرت نیز درون خود یکپارچه یا همسو نیستند و به همین دلیل، برخی به نمایندگی از دیگران بیانیه می دهند و اقدام می کنند و شدت عمل بیشتری دارند و بر شیوه های سابق پافشاری می کنند و همچنان بر استمرار وضع سابق تاکید دارند. به رغم برخی تغییرات رویه، به دلیل حاکمیت همین نگاه متصلب، تحولات در جهت ایجاد گشایش اندک بوده است.
البته تردیدی نیست که مدارا و چشم پوشی حاکمیت در خیابانها و دانشگاهها و بانکها و مراکز درمانی و...نسبت به قبل بیشتر شده است، ولی اظهارات و اقدامات هر از چندگاه برخی نهادها می تواند بحران ساز باشد.
به عنوان نمونه، توقیف و پلمب بعضی مراکز تجاری و فرهنگی و گردشگری و رستوران ها ، نشانه ای از بی توجهی نمادهای قدرت به تحولات جامعه است که واکنش های جامعه و عدم تمکین شهروندان و لجاجت بیشتر آنها را در پی خواهد داشت و شکاف بین مردم و حاکمیت را بیشتر خواهد کرد. این نحوه عملکردها، به سیاسی تفسیر و تلقی کردن واکنش های افرادی می شود که صرفا خواهان آزادی های مرسوم اجتماعی و فرهنگی و زندگی عادی و سبک زندگی مطلوب خود هستند و بعضا زاویه ای هم با حکومت ندارند.
تغییر سبک زندگی در سطح جامعه به ویژه در نسل جوان یک واقعیت است و این امر مستلزم آن است که حکومت تغییرات متعارف را به رسمیت بشناسد و تغییراتی در شیوه های حکمرانی خود ایجاد کند و نوسازی و بازسازی را آغاز و اعلام رسمی کند. تردیدی نیست که تأخیر در اقدام، اصرار بر اشتباهات یا راه حل های محدود و موقتی نمی پاید و موجب خسران است و: ما همچنان دوره می کنیم شب را و روز را هنوز را