اما پدیدههای مربوط به بیماریهای واگیردار و مخصوصاً کرونا به هم پیوستگی روابط بینالمللی و بهداشت را آنچنان روشن کردند که دیگر بحثی در اصل این پیوند وجود ندارد، بلکه سوال اساسی و مهم آن است که چگونه پیوندی بین روابط بینالمللی و بهداشت بوجود آمد و چگونه میتوان این نسبت را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. در پاسخ باید گفت که «دستور کارهای نوین»، «ماهیت نهادها» و «هنجارسازیها» موضوعات در خور تعمق در سنجش نسبت این دو پدیده یعنی بهداشت و روابط بینالمللی هستند.
بهداشت به عنوان موضوعی نوین وارد دستور کار روابط بینالمللی از دو طریق شده است طریق اول: از طریق اتفاقات در صحنه عملی است. از دوران معاصر، در حدود یک ربع قرن پیش، بیماری ایدز، مرزها را درنوردید و بهداشت ملی و عدم امکان پاسخگوئی به این بیماری نوین را نشان داد و جهان با ترس مشترک آن روبرو و از این طریق وارد دستور کار روابط بینالمللی شد و به مرور بعد از آن بیماریهای واگیردار دیگری مانند ابولا و سارس، همکاری بینالمللی در امور بهداشتی را به عنوان نیاز مشترک برجسته کردند.
در این میان نه فقط سازمان بهداشت جهانی، بلکه به مرور شورای امنیت نیز وارد مباحث بهداشت بینالمللی شد و از سالهای 2000 به بعد شورای امنیت، جلسات متعددی در این خصوص برگزار کرد و قطعنامههای متعدد و بعضاً موردی مانند موارد ابولا در آفریقا و منازعات آفریقائی داشته است.
کرونا و جهان گیر شدن آن و موضوع بهداشت در روابط بینالمللی به عنوان واقعیتی که همان کنشگران در آن درگیر شدند را دارد دستور کار بینالمللی کرد.
طریق دوم، حوزههای آکادمیک بود، به این صورت که در روابط بینالمللی و بهداشت، از نظر علمی مخصوصاً در دو دهه گذشته مورد توجه قرار گرفته و مراکز مختلف دانشگاهی عمده با ارتباط با بهداشت جهانی تقریباً در همه دانشگاههای عمده جهان راهاندازی شده است.
در این ادبیات، پیوند بین سیاست خارجی و بهداشت، به عنوان موضوعی میان رشتهای در حال رشد است. طرح مفاهیم مربوط به دیپلماسی بهداشتی و مفهوممندی و قالب بندی علمی شده و دو حوزه گسترده پزشکی و روابط بینالمللی با هم پیوند میخورند.
جالب آنکه در این پیوند، نظریههای روابط بینالمللی که خود یکی از حوزههای تخصصی در این دانش علوم انسانی و اجتماعی است برای فهم و درک، پیوند روابط بینالمللی و بهداشت به کار گرفته میشوند.
کتاب جدید الانتشار بهداشت جهانی و روابط بینالمللی ، از این جهت جالب است که سعی میکند نظریه سازهانگاری را در مطالعه پیوند نسبت بین روابط بینالمللی و بهداشت در سه مفهوم «ایده»، «منفعت» و «نهاد» به کار گیرد. به هر جهت بهداشت و مسائل بهداشتی، وارد دستور کار روابط بینالملل از نظر عملی و علمی قرار گرفته است.
در کنار این دستور کار، کنشگران متعددی در حوزه روابط بینالمللی و بهداشت درگیرند. علاوه بر دولتها، نهادهای بینالدولی و در رأس آنها سازمان بهداشت جهانی، جایگاه و نقش قابل توجهی یافتهاند.
سازمان بهداشت جهانی سابقهای پرلایه دارد. از یک سو، از جامعه ملل، بعد از جنگ جهانی اول کمیتهای برای امور بهداشتی راه افتاد که سازمان بهداشت جهانی، ادامه دهنده آن است.
از سوی دیگر، سازمان بهداشت جهانی، محصول پیشنهاد برزیل و چین درکنفرانس تأسیس سانفرانسیسکو در 1945 است که منجر به تأسیس ملل متحد شد و نمایندگان دو کشور مزبور پیشنهاد کردند که سازمانی هم برای امور بهداشتی راهاندازی شود که بعد از چندین اقدام بینالمللی، نهایتاً سازمان بهداشت جهانی در 7 آوریل 1948 راهاندازی شد. در این بیش از هفت دهه، هیچگاه این سازمان در کانون توجه در مسیر زیستی بهداشت و روابط بینالمللی نبوده است. البته این سازمان تنها کنشگر بین الدولی در این عرصه نیست.
ورود شورای امنیت به بحث بهداشت و امنیت بینالمللی به مرور بیشتر شده است. و از دوران پساکرونا سخن از راهاندازی شورای اضطراری بهداشت جهانی، مانند شورای امنیت است که البته فعلاً در ایده مطرح و مدافعان و مخالفان متعددی دارد. بعد از نقشیابی موضوع بهداشت و امنیت بینالمللی در نهادهای چندجانبه بینالمللی دیگر مانند گروه هفت و گروه بیست را باید درنظر داشت.
همراه با گستردگی بحث نهادهای چندجانبه و افزایش چگالی موضوعات بهداشت جهانی در آنها به هنجارسازیهای بینالمللی در این خصوص باید توجه داشت، مقررات بهداشت جهانی در طی مذاکراتی پرنشیب و فراز و پرتنش در 2005 (1384) به اتمام رسید و از 2007(1386) اجرائی شد. در حال حاضر بحث از مقررات و هنجارهای بینالمللی نوینی در حوزه بهداشت جهانی است که چالشهای متعددی برای دولتها به عنوان کنشگران روابط بینالمللی ایجاد میکند.
به طور کلی جنوب جهانی در این سپهر چالشهای متعددی را احساس و ادراک میکند.هر چه هست روابط بینالمللی در حال دگرگونی است و بهداشت از موضوعی حاشیهای و کمرنگ در مناسبات جهانی به کانونی جدی در عرصههای علمی و عملی تبدیل شده است.