رسول جعفریان - ضمیمه سوگ صادق روزنامه اطلاعات: «ابوعمرو جاحظ: جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الَّذی مَلاَءَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ»(رسائل جاحظ، ص۱۰۶)
تکیه اصلی شیعه از نظر فکری و عقیدتی بر امام صادق(ع) بوده و بخش بزرگی از احادیث و علوم اهل بیت توسط این امام اشاعه یافته است. امام صادق حدفاصل فرقههایی قرار گرفته که در شیعه به وجود آمده و وظیفۀ مهم حفظ و صیانت شیعه از انحرافات را در رأس برنامه خود قرار داده و آن را از تأثیرپذیری در مقابل انحرافات موجود عصر خود که خلوص فکری و عقیدتی و استقلال مکتبی آن را به طور مداوم، مورد تهدید قرار میداد، بازداشته است. روایاتی که در باب امامت جعفربن محمدالصادق (ع) نقل شده، در بسیاری از جوامع روائی و کتابهای تاریخی شیعه، از جمله کافی (کتاب الحجّه)، کشف الغمّه فیمعرفه الائمّه،اثبات الوصیّه و ارشاد مفید و اثباه الهداه وارد شده است.
شخصیت اخلاقی و فقهی امام
پیرامون شخصیت علمی امام صادق (ع) شواهد فراوانی وجود دارد. از نظر شیعه نصب ایشان به مقام امامت از جانب خدا مطرح است، که نتیجه مستقیم این طرز تلقی آن است که آن حضرت دارای علم خاص امامت باشد.
حضرت در میان اهل سنت از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء از موقعیت شامخی برخوردارند، به طوری که او را از شیوخ مسلم ابوحنیفه و مالکبن انس و عدة کثیری از بزرگان محدثین خود بشمار آوردهاند. مالک بن انس از جمله کسانی است که مدتی در محضر امام صادق (ع) تلمذ کرده و درباره شخصیت آن حضرت چنین میگوید:
« مدتی خدمت جعفربن محمد مشرف میشدم آن حضرت اهل مزاح بود و تبسم ملایمی همواره بر لبهایش نقش میبست. هنگامی که در محضر او نامی از رسول خدا (ص) برده میشد، رنگش به سبزی و سپس به زردی میگرائید. در مدتی که به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتم او را خارج از سه حال ندیدم، یا نماز میخواند و یا روزه بود و یا به قرائت قرآن مشغول بود و هرگز بدون وضوء از حضرت رسول (ص) نقل حدیث نمیفرمود، و سخنی که به درد نمیخورد بر زبان نمیراند. ایشان از آن دسته از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سرتاسر وجودش را فرا گرفته بود. هرگز به خدمت او شرفیاب نشدم جز اینکه زیرانداز خود را برای من میگذاشت. »
از عمروبن المقدام نقل شده که گفت:«کنت إذا نظرت إلی جعفربن محمد علمت انه من سلالة النبیین؛هنگامی که جعفربن محمد(ع) را میدیدم میفهمیدم که او از نسل و بقایای پیامبران است. »
جاحظ از علمای مشهور قرن سوم دربارۀ آن امام چنین میگوید:«جعفربن محمدالذی ملأ الدنیا علمه و فقهه و یقال ان أبا حنیفة من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذاالباب؛ جعفربن محمد کسی بود که علم و فقهش عالم را فرا گرفته و گفته میشود که ابوحنیفه از شاگردان او بود و همچنین سفیان ثوری و تلمذ این دو از آن حضرت در عظمت علمی او کافی است.»
ابنحجر هیثمی نیز در مقام تمجید از شخصیت علمی امام اشاره به این نکته دارد که افرادی چون یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، ابوحنیفة و شعبه و ایوب سجستانی از آن حضرت نقل روایت نمودهاند.پیرامون شخصیت امام صادق (ع) عبارات زیادی از علماء و اندیشمندان نقل شده که استاد اسد حیدر قسمت معظمی از آنها را در کتاب ارزشمند خود الامام الصادق و المذاهب الاربعة گرد آورده ۱۰ و در اینجا نیازی به آوردن آنها نیست. کثرت دانشاندوزانی که در محفل درس امام، حاضر میشدند و یا از آن حضرت حدیث نقل میکردند، نشان دهنده عظمت شخصیت علمی ایشان است.
حسن بن علی الوشاء میگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده که حدثنی جعفر بن محمد میگفتند.و کسانی را که از آن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیدهاند، در حدود چهار هزار نفر ذکر کردهاند.سفیان ثوری ـ که در منابع اهل سنت به زهد و علم شهرت دارد ـ همراه نصیر بن کثیر نزد امام صادق(ع) زانوی ادب زده و از آن حضرت بهره علمی و اخلاقی برده است.نصیر با سفیان در وقت حج نزد امام آمد و گفت: من میخواهم به حج بروم چیزی به من تعلیم ده تا به وسیله آن نجات پیدا کنم. امام نیز دعائی به آنها تعلیم میفرمود.در موارد دیگری نیز عاجزانه از امام میخواست تا برای او حدیثی نقل کند.
در این میان کسانی نیز بودند که با نقل احادیث کاذبی از امام صادق(ع) قصد تضعیف او را داشتند. شریک در این مورد میگوید: جعفر بن محمد مردی صالح و با تقواست، اما افراد جاهلی با او رفت و آمد دارند که در بیرون، احادیث جعلی از وی نقل میکنند. آنها به منظوراندوختن مال و اخاذی از مردم، هر منکری را برآن حضرت نسبت میدهند؛ از آن جمله بیان بنسمعان یکی از غلات معروف است که ادعا دارد شناخت امام، از نماز و روزه و کلیه واجبات و فرائض شرعی کفایت میکند. شریک در پایان سخنانش میگوید: ساحت جعفر از کلیه این اکاذیب پاک و مبراست، ولی وقتی مردم آنها را میشنوند، موقعیت امام در نظر آنان ضعیف میشود.از این موارد که بگذریم، امام در عصر خود بویژه از نظر طبقه روحانی و دانشمند جامعه، از عظمت حیرتانگیزی برخوردار بود. ابوزهره در این زمینه مینویسد: «علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهایشان در فردی غیر از امام صادق(ع) و علم او اتفاق نظر ندارند.»
و شهرستانی نویسنده کتاب مشهور «ملل و نحل» درباره شخصیت علمی و اخلاقی امام مینویسد: «او در امور و مسائل دینی از دانشی بیپایان و در حکمت از نظری بسیار عالی و نسبت به امور دنیا و زرق و برقهای آن از زهدی نیرومند برخوردار بوده و از شهوتهای نفسانی دوری میگزید.»
ابوحنیفه علاوه براینکه از امام باقر(ع) بهرهها برده از امام صادق(ع) نیز حدیث نقل میکند، چنان که روایات او از امام صادق(ع) در کتاب «الاثار» زیاد دیده میشود.او خود درباره امام صادق(ع) میگفت: «ما رایت افقه من جعفر بن محمد، و انه اعلم الامة؛ من هرگز فقیهتر از جعفر بن محمد ندیده ام، و او مسلماً اعلم امت اسلامی است.
«او یکی از ائمه دوازدهگانه امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا(ص) بود به جهت صدق سخنانش به لقب صادق شهرت یافته است و فضل او مشهورتر از آن است که احتیاج به توضیحی داشته باشد.»و شیخ مفید(ره) درباره او میگوید: «بهاندازهای که علماء اسلام از آن حضرت حدیث نقل کردهاند، از دیگر افراد خاندان وی، روایت نقل نشده است.»
منصور عباسی که همواره درگیر مبارزه با علویین بود، میکوشید تا شخصیت فقهی امام صادق(ع) را با مطرح کردن برخی از فقها کمرنگ جلوه دهد. او به مالک میگفت: به خدا تو عاقلترین مردم هستی... و اگر عمر من باقی بماند، فتاوا و اقوال تو را «همانند مصحف نوشته، به تمام آفاق میفرستم و مردم را مجبور به پذیرش آن میکنم.»این حرکت منصور ناشی از علاقه وی به مالک نبود، بلکه میخواست با سمبل کردن مالک، آتش کینه و حسد خود نسبت به امام صادق(ع) را فرونشاند.
منصور به منظور ایراد خدشه به شخصیت علمی و فقهی امام، به هر وسیلهای توسل میجست، چنان که ابوحنیفه را واداشت تا رودرروی امام ایستاده، با وی به بحث پردازد، تا در صورت پیروزی ابوحنیفه، امام را در صحنه علم و دانش اسلامی بیرون راند. ابوحنیفه خود جریان این داستان را چنین نقل کرده است:
منصور به من گفت: مردم توجه عجیبی به جعفر بن محمد پیدا کرده و سیل جمعیت بطرف او سرازیر شده است، تو یک سری مسائل مشکلی آماده کرده و حل آنها را از جعفر بخواه و چون او نخواهد توانست جواب مسائل تو را بدهد، از چشم مردم خواهد افتاد و من چهل مساله بسیار پیچیده و مشکل آماده کردم. آنگاه امام صادق(ع) و ابوحنیفه در حیره و در حضور منصور با هم ملاقات میکنند. ابوحنیفه لحظه ورود خود به مجلس منصور را چنین توصیف میکند:
هنگامی که وارد مجلس شدم جعفر بن محمد را دیدم که هیبت و عظمت شخصیت وی حتی خود منصور را تحتالشعاع قرار داده بود، سلام کرده و در جای خود قرار گرفتم. آنگاه منصور خطاب به من چنین گفت: مسائل خود را بر ابوعبدالله عرضه کن و من مسائلی را که با خود آورده بودم یکی پس از دیگری از آن حضرت میپرسیدم و او در پاسخ میفرمود: در مورد این مساله عقیده شما چنین است و اهل مدینه چنین میگویند و ما چنین میگوییم. نظر آن حضرت در پارهای از مسائل طرح شده با نظر ما و در پارهای دیگر با نظر اهل مدینه موافق و در مواردی با نظر هر دو مخالف بود، بدینترتیب چهل مساله به آن حضرت عرضه و جواب آنها دریافت شد.
پس از پایان این مناظره، ابوحنیفه بیاختیار آخرین سخن خود را با اشاره به امام صادق(ع) چنین ادا کرد: «ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس.دانشمندترین مردم کسی است که به آرا و نظریات مختلف علماء در مسائل، احاطه داشته باشد.»
طبیعی بود که امام نیز چون جد بزرگوارش امیرالمومنین(ع) فریاد بزند: «سلونی قبل ان تفقدونی فانه لا یحدثکم احد بعدی بمثل حدیثی. قبل از آنکه مرا نیابید بپرسید و بعد از من کسی نیست که چون من برای شما حدیث بگوید.»
از امام صادق (ع) نه تنها در رابطه با فقه بلکه در زمینه تفسیر، علم کلام و اخلاقیات ذی قیمتی به دست ما رسیده است. با مراجعه به کتاب کافی، بخش اصول، عمق و وسعت نظر امام پیرامون مسائل عقلی اسلام تا حدودی آشکار میشود. تفسیر البرهان و تفسیر صافی و نورالثقلین نیز حاوی مقدار زیادی از احادیث آن حضرت میباشد.
ابوزهره عالم سنی در این زمینه مینویسد: دانش آن حضرت منحصر به حدیث و فقه اسلامی نبود بلکه علم کلام نیز تدریس میفرمود.
تفصیل نظریات کلامی امام را در اینجا نمیتوان بیان داشت اما جمله معروف امام در مسأله جبر و تفویض که فرمود: لا جَبْرَ وَلاتَفْویَض بَلْ اَمْرٌبَیْنَاْلاَمْرَیْن.زیباترین و جامعترین و دقیقترین تعبیری است که در این مسأله ابراز شده است.
ابوزهره در جای دیگر از کتابش در مورد امام صادق (ع) میگوید:بالاتر از همه این علوم، امام صادق (ع) در زمینة اخلاق و علل و انگیزههای فساد آن، اطلاعات بسیار ارزندهای داشت.
تعداد رواتی که از امام حدیث نقل کردهاند بسیار زیاد است، اسامی آنان را در تهذیب الکمال امام مزّی و سایر کتب رجالی چون تهذیب التهذیب میتوان یافت. در میان آنان بسیاری از شخصیتهای مهم اهل سنت قرار دارند.
ذهبی در سیر اعلام النبلاء نام رواتی که از امام صادق (ع) نقل کردهاند، آورده است.این در حالی است که بسیاری از محدثان جرأت نقل حدیث از امام را در عهد بنی امیّه نداشتند. دربارۀ مالک بن انس آمده که:از امام صادق روایت نکرد تا آنکه بنی العباس به حکومت رسیدند.