ابوالقاسم قاسم زاده - روزنامه اطلاعات: از پی آمدهای دور اول گفتگوی ایران و آمریکا در افکار عمومی داخل کشور، همچنین منطقهای و بینالمللی بازتاب رسانهای آن بود. صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و نیز مطبوعات کشور چندان حرفهای وکارشناسی، این رویداد را بازتاب ندادند.
اما بازتاب درست آن در رسانههای عمان باعث شده دریابیم مجموعه رسانههای کشور اعم از مطبوعات و به ویژه صداوسیما همچنان نیازمند نقد و بررسی چگونگی اطلاعرسانی اخبار به افکار عمومیاند.
درباره این شرایط سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در «آیین اختتامیه دهمین جشنواره رسانهای ابوذر » گفت:«... در نگاه نظریههای کلاسیک ارتباطات، رسانهها نقشهایی چون اطلاعرسانی، آموزش و سرگرمی داشتند و یکی از مهمترین کارکردهایشان مکمل و مقوم دموکراسی بودن بود تا جایی که به آنها لقب رکن چهارم دموکراسی داده شد. رسانهها از بدو پیدایش، چه در قالب چاپی و چه در قالب الکترونیک، نقش مؤثری در شکلدهی به افکار عمومی ایفا کردند.»
وی افزود: «در دهههای اخیر، با پررنگ شدن مفهوم قدرت نرم،جایگاه رسانهها دچار تحول شده است. امروز، اگر کشوری بخواهد قدرت خود را در سطح جهانی تثبیت کند، صرفاً به قدرت نظامی (سخت) یا اقتصادی (نیمه سخت) اتکا نمیکند؛ بلکه نیاز به قدرت نرم دارد. رسانهها حاملان اصلی این قدرت نرم هستند. در چنین نگاهی،نبرد دیگر صرفاً نبرد سرزمینها نیست؛ بلکه نبرد برای تسخیر ذهنها و قلبهاست. به جای تحمیل و اجبار، اقناع، همراهسازی، تصویرسازی مثبت و دیپلماسی فرهنگی مورد توجه قرار میگیرد.»
صالحی، قدرت نرم در ابعاد داخلی را به معنای تقویت انسجام اجتماعی، افزایش سرمایه اجتماعی، تقویت تعلقات ملی و گسترش فرهنگ بومی با جذابیت و نفوذ بالا دانست و ادامه داد: «در ابعاد بینالمللی، قدرت نرم یعنی ارائه تصویر مثبت و معتبر از کشور در افکار عمومی جهان. رسانههایی که امروز مظلومیت مردم فلسطین را به جهان منتقل میکنند از جمله رسانههای فلسطینی، توانستهاند تا حدی معادله قدرت نرم جهانی را تغییر دهند یا حداقل مسیر آن را دگرگون سازند. این نشاندهنده آن است که رسانه میتواند کاری کند که قدرت سخت از انجامش ناتوان است. امروز فرصتهای نوینی برای تغییر معادلات به وجود آمده است.»
اکنون تکنولوژی اطلاعرسانی تا آنجا تحول پیدا کرده است که برخی خبر را نه تنها یک گزارش از اقدام انجام شده، بلکه نقد زمان حال و نگاه اطلاعاتی به آینده فرد و جامعه ارزیابی میکنند.
وزیر فرهنگ با اشاره به مرجعیت رسانههای داخلی در شرایط کنونی گفت: «اگر پذیرفتهایم که رسانه،هسته اصلی قدرت نرم است، پس باید مرجعیت رسانههای داخلی را هم تقویت کنیم. بدون مرجعیت، قدرت نرم رسانه، در خارج از مرزها هزینه خواهد شدو این به زیان منافع ملی ماست. متأسفانه، بر اساس پیمایشهای مختلف، در چند دهه اخیر، مرجعیت رسانههای رسمی کشور رو به افول بوده است. برای نمونه، در سال ۱۳۷۹ و در موج اول پیمایش ارزشها، تلویزیون منبع اصلی اخبار برای ۷۸درصد پاسخدهندگان بود و روزنامهها در رتبه بعدی قرار داشتند؛ اما در سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ این نسبت به ۵۴درصد برای تلویزیون کاهش یافت و اینترنت و ماهواره ۲۲درصد سهم داشتند. روزنامهها نیز همچنان جایگاه پایینتری پیدا کردند.»
این گزارش از سوی وزیر فرهنگ آشکارا نشان میدهد، ما مجموعه رسانههای داخلی اعم از شنیداری و تصویری و البته نوشتاری (روزنامهها)، در صدر ارتباطات رسانهای و به گفته صالحی، در رأس مرجعیت رسانههای داخلی قرار نداریم. حتی به لحاظ محتوا و «فرم» در جذب مخاطب (مردم) جریان رسانهای داخلی گام به گام در حال افول است. بدون تردید مهمترین عامل این افول، ریزش مخاطب است و مهمترین عامل ریزش مخاطب «بیاعتمادی عمومی» به رسانهها، به ویژه رسانههای دولتی و صداوسیما است.
رسانههای داخلی، چارهای ندارند جز آن که برای احیای اعتماد از دست رفته، به بازآفرینی نقش رسانهای خود با اتکا به «احترام به مخاطب»، «ارائه اخبار درست» و تحلیلهای کارشناسانه بپردازند؛ ضمن آنکه باید به طور معنیداری از سیاست بازی و سیاسی کاری اجتناب کنند و رسانه را ابزاری برای حصول مطامع و منافع سیاسی و جناحی و باندی قرار ندهند. در غیر این صورت باقیمانده اعتماد مردمی و اعتبار رسانهای فرو خواهد ریخت.