اعتماد نوشت: همزمان با ورود ترامپ به کاخ سفید، گمانهزنیها در باب استراتژی احتمالیاش در ارتباط با تهران افزایش یافته است. گروهی از تحلیلگران با اشاره به انتصاب شاهینهای امریکایی مدعیاند که دولت دوم ترامپ ممکن است به گزینههای سختی چون اهرم نظامی یا کمپین فشار حداکثری متوسل شود، اما گروهی دیگر باور متفاوتی دارند و با استناد به روحیه معاملهگر رییسجمهوری منتخب، احتمال توافق را دور از ذهن نمیدانند.
حسن بهشتیپور در پاسخ به سوال «اعتماد» در باب رویکرد احتمالی ترامپ در ارتباط با ایران گفت: دونالد ترامپ در دور دوم ریاستجمهوریاش میبایست رایزنی با ایران را در اولویت قرار دهد، چراکه تجربه ثابت کرده توسل به اهرمهای نظامی هزینهبر خواهد بود. به عنوان نمونه حملات نظامی امریکا به افغانستان و عراق، میلیاردها دلار به این بازیگر تحمیل کرد که از جیب مالیاتدهندگان امریکایی پرداخت شد.
بهشتیپور در ادامه گفت: در این میان چند مولفه را میبایست به طور همزمان درنظر گرفت؛ مولفههایی چون استراتژی ایران، تحولات منطقهای و فرامنطقهای مانند جنگ روسیه و اوکراین و جنایات اسراییل در غزه، لبنان و سوریه. به باور بهشتیپور، ریچارد نفیو در مقاله اخیرش در فارن افرز براساس این مجموعه شرایط، پیشنهادات خود را مطرح کرده و بر لزوم ورود به مذاکره و گفتوگو تاکید دارد. نفیو حتی پیشبینی میکند که نتیجه این گفتوگوها چه خواهد بود و معتقد است که دولت ترامپ رایزنی با تهران را در اولویت قرار دهد، چراکه گروهی از چهرههای امریکایی این ذهنیت ادعایی را دارند که ایران در حوزه منطقهای در موضع ضعف قرار دارد اما در زمینه برنامه هستهای به شدت تقویت شده و پیشرفتهای هستهای نقطه قوت کشورمان است.
به باور این تحلیلگر، گزینه نظامی همیشه روی میز امریکاییها قرار داشته و هیچگونه چک سفیدی به طرف ایرانی داده نشده است اما این رویکرد هزینهبر است، از همین رو اما مقامات امریکایی در دولت اول ترامپ و در زمان وزارت پمپئو تلاش داشتند تا روی اختلافات داخلی در ایران تمرکز کرده و با ایجاد نفاق، به دنبال فروپاشی نظام ایران باشند. با این حال، وقتی در سال ۱۴۰۱ طرحشان شکست خورد و فشار حداکثری که مدنظرشان بود، جواب نداد، به این نتیجه رسیدند که باید به سمت گزینه نظامی بروند. اما به باور بسیاری از تحلیلگران گزینه نظامی نیز به نتیجه نخواهد رسید و اوضاع را برای امریکا به مراتب بدتر خواهد کرد. دلیل این امر، موقعیت ژئوپلیتیک ایران است؛ چراکه ناامن شدن ایران به معنای ناامن شدن کل منطقه خواهد بود، به همین دلیل ریسک گزینه نظامی بسیار بالاست، از همین رو بسیاری بر این باورند که حتی اگر ایران دکترین هستهایاش را تغییر دهد، امریکا به گزینه نظامی متوسل نخواهد شد، چراکه اولویت اصلی این کشور تغییر رفتار ایران به واسطه فشارهای اقتصادی است. اگر حاکمیت ایران رفتار خود را تغییر دهد، امریکا از این تغییر استقبال خواهد کرد. اما در شرایطی که مجبور به اقدام نظامی شوند، حتما این کار را خواهند کرد. لازم به ذکر است که در این زمینه ایران نیز به هیچوجه در موقعیت منفعلانه قرار ندارد.
مرتضی مکی، کارشناس مسائل اروپا در پاسخ به سوال «اعتماد» در باب رویکرد احتمالی ترامپ در ارتباط با ایران گفت: در امریکا، همواره دو رویکرد نسبت به ایران و نحوه تعامل با تهران وجود داشته است؛ رویکرد نخست حول این محور است که باید با اعمال فشار حداکثری و تلاش برای متحد کردن همپیمانان در منطقه، اگر نه در راستای براندازی، در مسیر تضعیف و انزوای ایران، حرکت کرد. در همین راستا یکی از چالشهایی که باراک اوباما بعد از انعقاد برجام عدم همکاری دموکراتها و جمهوریخواهان کنگره و سنا بود که حاضر به همراهی در جهت تصویب این توافق نبودند.
با این همه به باور مکی، گروهی از سیاستمداران امریکایی نیز براین باورند که مهار ایران از طریق مذاکره، تعامل و نفوذ امکانپذیر است؛ گزینهای که هزینه کمتری دارد و برای سیاست خاورمیانه ایالاتمتحده مطلوبتر است.
همزمان امریکاییها بر این باورند که یک ایران باثبات و مهار شده برای آنها ایدهآلتر است؛ زیرا ایران در شرایط هرج و مرج نمیتواند تامینکننده سیاستهای منطقهایشان باشد و در عوض، میتواند تهدیدی برای این بازیگر و متحدانش در خاورمیانه محسوب شود. این رویکرد، تفکری است که آقای اوباما به شدت از آن حمایت میکرد.
این کارشناس مسائل سیاست خارجی در پاسخ به دیگر سوال «اعتماد» در باب مطالبات احتمالی تهران و واشنگتن چه خواهد بود، گفت، در زمان ریاستجمهوری اوباما، ما توافق کردیم که تنها پیرامون برنامه هستهای با امریکاییها وارد گفتوگو شویم و در ازای رفع تحریمها در حوزه برنامه هستهای اعتمادسازی کنیم.این همان موضعی است که آقای عراقچی نیز در آخرین اظهاراتشان بر آن تاکید کرده است.
آریابزرن محمدی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل خاورمیانه در پاسخ به این سوال «اعتماد» که در باب شانس رایزنی با دولت دوم ترامپ تا چه اندازه محتمل است، گفت: رویکرد دولت ترامپ نسبت به ایران تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. یکی از نکات مهم در این رابطه این است که ایران مرکز عالم نیست. در همین راستا نگاه ترامپ و مشخصا دولت جدید امریکا نسبت به ایران طبیعتا تحت تاثیر متغیرهای منطقهای و بینالمللی نیز قرار خواهد گرفت.
به باور محمدی، محور سیاست خارجه ترامپ اصل مهار چین است. اگر از این منظر به قضیه نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که تقریبا در یک ماه گذشته تحولاتی ازجمله سقوط دولت بشار اسد و تسلط گروههای نزدیک به ترکیه در دمشق، نشاندهنده این واقعیت است که ما در آستانه تحولات و یک بلوکبندی جدید در منطقه هستیم که محوریت آن آنکاراست که از حمایتهای امریکا برخوردار است. در مراحل بعدی نیز پیوستن تلآویو به این بلوک نیز محتمل میباشد. محمدی در ادامه تاکید کرد که هدف این تحولات شاید در وهله اول تاسیس یک ناتوی منطقهای و دوم مهار چین باشد، به همین دلیل ترکیه در این بستر سرمایهگذاریهای سنگینی در منطقه انجام داده و تلاش میکند که از طریق کریدور زنگزور نفوذ خود را افزایش دهد و در عین حال ایران را مهار کند. نهایتا، آن چیزی که ذهن اعراب را درگیر کرده مقوله امنیت است بالاخص آنکه امریکا قصد دارد حضورش را کمرنگتر کند.
به باور این استاد دانشگاه اما در مورد مذاکره با ایران، به نظر میرسد که ترامپ نگاهی دوگانه دارد؛ مهار چین و مهار ایران. به باور محمدی تصور اینکه مذاکراتی مشابه دوران اوباما آغاز شود، خیالبافانه است. مذاکرات در دوره ترامپ به طور قطع بسیار سختتر خواهد بود و نیازمند یک استراتژی است که با دوران اوباما تفاوتهایی دارد.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه در پاسخ به این سوال «اعتماد» که آیا گزینه سیاست موسوم به فشار حداکثری میتواند گزینه محتملی باشد یا خیر، گفت: یک متغیر اساسی در این میان وجود دارد و آن لابی اسراییل در ایالاتمتحده است و فشار سنگینی که طبیعتا این گروه بر ترامپ جهت اجرای سیاست موسوم به فشار حداکثری اعمال خواهد کرد.طبیعتا کابینه نتانیاهو یا هر کابینهای که در آینده در تلآویو روی کار بیاید، به دنبال اعمال فشار حداکثری بر ایران خواهد بود و تلاش میکند که حتیالمقدور از شکلگیری هر نوع توافقی جلوگیری کند. اگر هم قرار باشد توافقی صورت گیرد، توصیه ادعایی این رژیم به واشنگتن این خواهد بود که ایران باید در بدترین شرایط پای میز مذاکره بیاید.
به باور محمدی با این حال، باید چند نکته را درنظر بگیریم که البته اغلب این متغیرها به عبارتی حساس و البته همچنان مبهم هستند؛ اول اینکه اطلاع دقیقی نداریم که آیا دولت دوم ترامپ به او این امکان را میدهد که استقلال عمل بیشتری در مقابل اسراییل داشته باشد یا خیر.