مبلغ نوشت: با هدف پاسخگویی به شبهات وهابیت با استناد به منابع معتبر اهلسنت، هفته نامه حوزه گفتوگویی تفصیلی با «محمدجعفر طبسی» پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه انجام شده است که متن پیش رو حاصل این گفت وگوی علمی است.
* یکی از سؤالاتی که در ایام فاطمیه مطرح میشود، این است که حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) در اواخر عمر مبارکشان از عملکرد خلفای اول و دوم چه میزان رضایت داشتند؟
این سؤال بسیار دقیقی است و اگر بتوانیم، میزان این رضایت را در پاسخ معیّن کنیم، بسیار خوب خواهد بود. این میزان از رضایت را بخاری معیّن کرده است که روایت آن را خدمت شما میخوانم و ترجمه میکنم تا میزان رضایت حضرت صدیقه کبری و یگانه یادگار پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) از خلفای اول و دوم چه اندازه بوده است. جناب بخاری متوفای ۲۵۶ است و در جلد پنج از صحیح خود، در صفحه ۸۲ روایتی را از امالمؤمنین عایشه همسر پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) نقل میکند که فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شخصی را نزد ابوبکر فرستادند و میراث خودشان را مطالبه کردند.
ابوبکر امتناع کرد و گفت: من از رسول خدا(صلی الیه علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود: ما پیامبران چیزی را بهعنوان ارث از خودمان باقی نمیگذاریم. مطلب مهم، بیان بخاری است که میگوید: «فأبی أبوبکر انیدفع إلی فاطمه منها شیئا» ابوبکر از اینکه چیزی از غنایم خیبر و همچنین فدک را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بدهد، امتناع کرد؛ «فوجدت فاطمه علی أبیبکر فی ذلک فهجرته فلمتکلمه حتی توفیت».
ابنمنظور یکی از لغتدانان اصیل اهلسنت است. او درباره واژه «وجد» میگوید: وجد بهمعنای غضب است. بر طبق روایت بخاری، حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر خلیفه اول غضبناک شدند و دیگر با او تکلم نفرمودند؛ «حتّی توفّیت». بخاری نوشته است: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بعد از پدرشان مدت ششماه زنده بودند و بر اساس روایت صحیح بخاری، ایشان مدت ششماه با خلیفه اول سخن نگفتند. آنهایی که سؤال میکنند: رابطه حضرت زهرا(سلام الله علیها) با خلیفه اول چگونه بوده است، این روایت برای پاسخ آنها بسیار گویاست.
کسانی که سؤال میکنند، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در اواخر عمر مبارکشان از عملکرد خلفای اول و دوم راضی بودند یا خیر، میتوانند این روایت بخاری را بخوانند. این روایت نیاز به شرح ندارد و بسیار گویاست که هیچگونه رابطه حسنهای میان حکام وقت و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) وجود نداشته است. همچنین از این روایت، میزان رضایت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نیز استفاده میشود.
اینکه جناب بخاری نوشته: «فلمتکلمه حتی توفیت» یا اینکه نوشته: «فهجرته»، با توجه به این واژهها هیچگونه رضایتی استفاده نمیشود و این واژهها رضایت زیر صفر را برای ما گزارش میکند؛ البته من تعجب میکنم که چگونه جناب بخاری این روایت را نقل کرده است. بخاری در ادامه روایت آورده است که «وعاشت بعد النبی صلی الله علیه وسلم سته أشهر؛ فلما توفیت، دفنها زوجها علی لیلاً ولمیؤذن بها أبابکر وصلی علیها» این روایت، دلیل و شاهد خوبی بر عدم رضایت حضرت است. در غیر اینصورت، چرا دفن تنها یادگار پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) بهصورت شبانه صورت گرفته است؟ چرا «لیلاً» بوده و «نهاراً» نبوده است؟ این بهمعنای عدم وجود هیچگونه رابطه حسنه است.
اخیراً در شبکههای وهابی روی این مسئله زیاد مانور میدهند و میگویند: روابط حضرت با خلیفه اول بسیار خوب بوده است؛ درصورتیکه این روایت که میگوید: «دفنها زوجها علی لیلاً»، این موضوع را نفی میکند و از این مهمتر اینکه این روایت را از منبع معتبر اهلسنت نقل میکنم که میگوید: «ولمیؤذن بها أبابکر»؛ یعنی ایشان هم شبانه دفن شدند و هم خلیفه اول را باخبر نکردند. این مسئله برای همه سؤالبرانگیز است.
این مطالب را هم ببینید:
- برادر رهبر انقلاب در مراسم شهادت حضرت زهرا(س) شرکت کرد +عکس
- سبک زندگی حضرت زهرا(س) به روایت رهبر انقلاب
- ویدیو| حرم مطهر امام علی (ع) رنگ ماتم به خود گرفت
* این سؤال پیش میآید که چرا امیرالمؤمنین(علیه السلام) خلیفه اول را دعوت نکردند؟
پاسخ این سؤال بر عهده ما نیست؛ بلکه بخاری باید پاسخ بدهد. بخاری متوفای ۲۵۶ هجری یعنی قرن سوم است که به عصر حوادث و وقایع نزدیک بوده است. جمله دیگری در این روایت وجود دارد که بهنظر بنده، بسیار اهمیت دارد و آن اینکه خود امیرالمؤمنین؟س؟ بر بدن فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نماز خواندند.
سال گذشته برخی افراد در نماز جمعه خودشان به مردم دروغهایی گفتند و از بنده کلیپهایی در رد این مسائل منتشر شد. چرا به مردم به دروغ میگویید: «صلی علیها أبابکر»؛ درحالیکه بخاری میگوید: «صلی علیها علیٌ» و از اینکه اینگونه دروغپردازی میشود، معلوم میشود که صلوه أبیبکر بر فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بر آنان خیلی اهمیت دارد. از این روایت بخاری، مسئله روابط و میزان رضایت حضرت زهرا(سلام الله علیها) از خلیفه اول بهخوبی روشن میشود.
* میزان رضایت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از خلیفه دوم چه میزان بوده است؟
جناب ابنقتیبه متوفای ۲۷۶ هجری که باز هم قرن سوم است، کتابی بهنام «الإمامه والسّیاسه» دارد، در جلد دوم چاپ مصر این کتاب در سطر نهم از صفحه بیستم، جریان بیعت را گزارش میکند تا به اینجا میرسد که میگوید: عمر به ابوبکر گفت: بیا با هم به خانه فاطمه برویم، به تحقیق که ما او را به خشم درآورده و غضبناک کردهایم.
خوب اقرارالعقلاء علی أنفسهم جائز؛ هر دو اجازه خواستند تا بر حضرت وارد بشوند و حضرت اجازه ندادند. اینجا میزان رضایت روشن میشود. بعد نزد امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیه السلام) رفته و ایشان را واسطه کردند تا در اواخر عمر فاطمه، از ایشان معذرتخواهی کنند. در هرحال موفق شدند، با وساطت امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد بر فاطمه(سلام الله علیها) بشوند. وقتی حضرت چشمشان به آن دو نفر افتاد، «فلما قعدا عندها، حولت وجهها إلی الحائط؛ فسلما علیها؛ فلمترد علیهما السلام» حضرت چهره خود را به سمت دیوار برگرداندند و این دو نفر به حضرت سلام کردند و حضرت جواب سلام آنها را ندادند.
مگر در شریعت مطهّره پاسخ سلام مؤمن واجب نیست؟ آقایان مراجع در رسالههای عملیه نوشتهاند: اگر شخصی در نماز است و کسی به آنها سلام بدهد، باید پاسخ بدهند. من دیگر این مطلب را بیشتر باز نمیکنم که چرا حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) جواب سلام این دو نفر را ندادند. ابتدا ابوبکر شروع به صحبت کرد و خطاب به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) مطالبی را مطرح کرد؛ درحالیکه ایشان رویشان به دیوار بود.
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به آن دو نفر فرمودند: «نشدتکما الله ألم تسمعا رسولالله(صلی الیه علیه و آله و سلم) یقول: رضا فاطمه من رضای، وسخط فاطمه من سخطی؛ فمن أحب فاطمه ابنتی فقد أحبنی ومن أرضی فاطمه فقد أرضانی ومن أسخط فاطمه فقد أسخطنی؟ قالا: نعم سمعناه من رسولالله صلیالله علیه وسلم. قالت: فإنی أشهدالله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه»؛ شما را به خدا سوگند! آیا از رسولخدا(صلی الیه علیه و آله و سلم) نشنیدید که فرمود: رضایت فاطمه رضایت من و خشم او خشم من است؟ آیا از پدرم نشنیدید که هر کس فاطمه را به خشم آورد، من را به خشم آورده؟ هر دو گفتند: بله ما از پیامبر این مطالب را شنیدهایم.
وقتی حضرت این اعتراف را این آن دو نفر گرفتند، فرمودند: هم خدا را و هم فرشتگان الهی را گواه میگیرم که شما دو نفر من را به خشم درآوردهاید و مرا راضی نکردهاید. این روایت قدری مفصل است و همه آن را نقل نمیکنم. به هرحال این دو نفر پاسخی برای حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نداشتند. وقتی حضرت از آنها اعتراف گرفتند رو به خلیفه اول کرده و فرمودند: «والله لأدعونالله علیک فی کل صلاه أصلیها»؛ بهخدا سوگند! از این پس بعد از هر نمازی تو را نفرین خواهم کرد. کافی است در ایام فاطمیه همین متون را برای مردم بخوانیم و حتی خودمان هم قضاوت نکنیم؛ بلکه قضاوت را به عهده شنونده و خواننده بگذاریم تا خودشان قضاوت کنند تا بدانند، بعد از رحلت جانسوز پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) چه مصائبی از حکام وقت به یگانه یادگار ایشان رسید.
اگر این روایات را از امثال کافی میخواندیم که ما را تکفیر میکردند؛ درحالیکه روایت را از «الإمامه والسّیاسه» ابنقتیبه دینوری میخوانیم. به هرحال با استفاده از این دو متن، میتوانیم میزان رضایت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از خلفای اول و دوم را بهدست بیاوریم.
* سؤال دیگری که امروزه در شبکههای اجتماعی وهابیت بسیار مطرح است، این است که آیا شیعه میتواند، منبعی موثق از ماجرای تحریق بیت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ارائه بدهد؟ بهعبارت دیگر، آیا شیعه میتواند از مصادر اهلسنت مدرکی ارائه بدهد که حتی به خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هجوم آورده شده است؟ یعنی مطلب را از اصل منکر میشوند و میگویند: چنین چیزی نبوده و اگر هم ادعایی شده، در منابع شیعی بوده و در منابع اهلسنت مطلبی بهعنوان حمله به خانه وحی وجود ندارد؛ چه برسد به اینکه بگوییم، خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به آتش کشیده شده است و این مطالب را از مسائلی میدانند که شیعیان جعل میکنند و به خورد شیعیان میدهند؟
پاسخ ما این است که بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) دو حادثه تلخ بهطور قطع و یقین اتفاق افتاده است. اول یورش به خانه وحی و دوم آتش زدن خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. ممکن است برخی بگویند، چرا با این قطعیت صحبت میکنید؟ منبع و مدرک شما بر این مدعا چیست؟
هجوم به خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به گزارش منابع اهلسنت
در رابطه با هجوم به خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) چند منبع را عرض میکنم: اول حمیدبن عبدالله خراسانی معروف به ابنزنجویه در کتاب «الأموال»، ابنقتیبه در کتاب الإمامه والسّیاسه، طبری در تاریخش، ابن عبدربّه در کتاب «العقد الفرید»، طبرانی در «المعجم الکبیر»، ذهبی در «تاریخ الإسلام»، اینها منابع دست اول اهلسنت هستند که همگی این ماجرایی را که الآن محضرتان نقل میکنم، نقل کردهاند؛ اما اجازه بدهید، ماجرای هجوم به خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را از کتاب «الأموال» ابنزنجویه متوفای ۲۴۷ نقل کنم که در جلد اول، صفحه ۳۸۷، ماجرا را نقل کرده و بعد جایگاه رفیع ابنزنجویه نزد اهلسنت را نقل میکنم. عبدالرحمنبن عوف میگوید: هنگام بیماری ابوبکر بر او وارد شدم و پس از سلام و احوالپرسی، ابوبکر گفت: در دوران زندگی تنها بر سه کاری که انجام دادهام، تأسف میخورم و دوست داشتم، اصلاً آنها را انجام نمیدادم؛ یکی از آن سه چیز، هجوم به خانه فاطمه است.
دوست داشتم که خانه او را مورد هتک حرمت قرار نمیدادم. حالا سؤال میکنیم، آیا ماجرای هجوم به خانه وحی را شیعه نقل میکند یا اهلسنت؟ چرا بیانصافی میکنید و تقوای الهی را پیشه نمیکنید؟ اما ابنزنجویه کیست؟ ذهبی کتابی بهنام «سیر أعلام النبلاء» دارد که در صفحه ۱۹ وقتی به ابنزنجویه میرسد، در مدح او میگوید: «الإمام، الحافظ، الکبیر…» اهلسنت به هر کسی حافظ نمیگویند؛ بلکه میگویند: کسی که یکصد هزار روایت را حفظ باشد، به او حافظ میگوییم. نسائی وقتی به ابنزنجویه میرسد، میگوید: «ثقه» یعنی او عالمی مورد اطمینان است؛ امام، حافظ، کبیر و ثقه اهلسنت، برای ما ماجرای هجوم به خانه صدیقه کبری(سلام الله علیها) را گزارش میکند.
آتش زدن خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به گزارش منابع اهلسنت
اما درباره آتش زدن در خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) باید گفت: این مطلب در منابع متعدد اهلسنت وجود دارد و سعی من در بیان این مطلب، بر اختصار است و تنها نام یک کتاب یعنی «الإمامه والسّیاسه» ابنقتیبه دینوری متوفای ۲۷۶ را میبرم. در جلد اول چاپ مصر در صفحه ۱۹ میگوید: «وإن أبابکر رضیالله عنه، تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرمالله وجهه، فبعث إلیهم عمر، فجاء فناداهم وهم فی دار علی، فأبوا أنیخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذی نفس عمر بیده. لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها، فقیل له یا أباحفص. إن فیها فاطمه؟ فقال وإن»؛ ابوبکر دید عدهای از بیعت کردن با او تخلف کردهاند، عمر را نزد آنها فرستاد – فاعل جاء در عبارت فوق بدون تردید خلیفه دوم است- آنها را صدا زد که از خانه برای بیعت خارج بشوید؛ اما خارج نشدند.
خوب خلیفه دوم چه کرد؟ آیا آنها را رها کرد؟ «فدعا بالحطب» عرب به هیزم حطب میگوید. «وقال: والذی نفس عمر بیده»؛ قسم به کسی که نفس عمر در دست اوست، «لتخرجن أو لأحرقنها علی من فیها» یا از خانه برای بیعت بیرون میآیید یا خانه را با کسانش به آتش میکشم.
آیا قضیه احراق را به شیعه نسبت میدهید؟ میگوید: یا از خانه بیرون آمده و با خلیفه اول بیعت میکنید و یا خانه را با آن کسی که در خانه هست، به آتش میکشم. «فقیل له یا أباحفص. إن فیها فاطمه؟» به عمر گفتند: فاطمه در این خانه است. فقال … گفت: باشد. این خانهای که از احراق آن گزارش میدهند، همان خانهای است که حاکم نیشابوری شافعیمذهب متوفای ۴۰۵ هجری، در کتابش بهنام المستدرک علی الصحیحین جلد سوم، روایتی نقل میکند که انس میگوید: من مدت ششماه در مدینه بودم، پیامبر اکرم موقع نماز صبح در خانه علی و فاطمه آمده و میایستادند و آیه تطهیر را تلاوت میکردند: «إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیراً». مگر فاصله زمانی رحلت پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) تا هجوم به خانه فاطمه(سلام الله علیها) چقدر طول کشیده است؟ آیا چنین خانهای بعد از پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) سزاوار احراق بود؟ پاسخ این سؤال را کسانی باید بدهند که این خانه را به آتش کشیدند.
* سؤال دیگری که امروزه زیاد مطرح میشود، این است که آیا نزاع میان فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با مدعیان خلافت بر سر مسئله ارث بوده است؟ یا این مسئله بهانهای برای اعتراض و مقابله حضرت زهرا(سلام الله علیها) با یک جریان انحرافی بوده است؟
به نظر بنده این سؤال هم یک سؤال محوری و علمی است که در این فرصت کوتاه، مقداری در رابطه با آن بحث میکنیم تا ببینیم، آیا مسئله فدک تا این اندازه برای فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اهمیت داشته است که بهخاطر آن به مسجدالنبی(صلی الیه علیه و آله و سلم) بیایند و آن خطبه غرّاء را بخوانند؟ کسی که از تاریخ اطلاعات چندانی نداشته باشد، ممکن است چنین چیزی بگوید؛ اما بنده عرض میکنم، مسئله ارث و مسئله فدکی که بخاری به آن اشاره میکند، یک مسئله انحرافی است.
چرا انحرافی است؟ به این دلیل که قضیه به ارث ربطی نداشته است. چرا به آن ارث بگوییم؛ همانطور که بخاری گفته و روایت ارث را مطرح کرده است؟ مگر وقتی آیه ]وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّه[ (اسرا/۲۶) نازل شد که جناب سیوطی شافعیمذهب متوفای ۹۱۱ در تفسیرش الدّرّالمنثور جلد پنجم صفحه ۲۳۸، از صحابی پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) بهنام ابوسعید خدری روایت نقل نکرده که وقتی این آیه بر پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) نازل شد، «دعی رسولالله(صلی الیه علیه و آله و سلم) فاطمه (سلام الله علیها) فأعطاها فدک». آیه نازل شد و پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم)، فاطمه(سلام الله علیها) را احضار کرده و قباله فدک را به ایشان دادند؛ بنابراین فدک در زمان پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) ملک مطلق فاطمه زهرا(سلام الله علیها) شده است.
روی چه اساسی، بخاری، حدیثی انحرافی را در کتابش داخل کرده است؟ و روی چه حسابی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بحث ارث را مطرح کردهاند؟ ایشان از ابتدا از باب ارث وارد نشدند. وقتی دیدند، خلیفه اول زیر بار نمیرود و بعد از رحلت پدرشان، از باب ارث وارد شدند. متأسفانه این مسائل برای جامعه امروز بیان و تبیین نمیشود؛ چراکه مسئله ارث مطرح نبوده است؛ بلکه فدک جزء اموال حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده و آن را غصب کرده بودند. وقتی حضرت صدیقه شهیده(سلام الله علیها)، از خلیفه، فدک را درخواست میکنند، خلیفه در پاسخ ایشان به روایتی استناد کرد که راوی آن، فقط خود خلیفه است که گفت: من از پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) شنیدم که «نحن معاشرالانبیاء لانورث»، یا للعجب! مسئله به این مهمی را پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) فقط به یک نفر گفتهاند؟ آیا این باورکردنی است؟ اینکه ما پیامبران ارث بهجا نمیگذاریم، بر خلاف قرآن است که میفرماید: ]وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[ (نمل/ ۱۶)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در خطبه فدکیه – که در کتاب «بلاغات النساء» احمدبن ابیطاهر طیفور متوفای ۲۸۰ هم آمده است – به این آیه تمسک میکنند؛ یعنی حضرت میخواستند، آیات ارث را احیاء کنند و بهعبارت دقیقتر و رساتر خلیفه میخواست، بدعتی را در دین ایجاد کند و حضرت زهرا(سلام الله علیها) در برابر او ایستادگی کردند و اجازه ندادند؛ بنابراین مسئله اینجا مسئله باغ و درخت نبوده است؛ بلکه اینها ظواهر امر است و حقایق مطالبی است که عرض میکنم.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) میخواستند، در برابر بدعت بایستند و ایستادند. جملهای که دل هر انسان آزادهای را به درد میآورد، این است که حضرت زهرا خطبه خودشان را خواندند و خلیفه اول را محکوم کردند؛ اما یک نفر در مسجدالنبی(صلی الیه علیه و آله و سلم) بلند نشد، به خلیفه اول اعتراض کند؛ حتی یک نفر این کار را نکرد و در هیچ جای تاریخ نداریم که یک نفر به خلیفه اول اعتراض کرده باشد که چرا پاسخ فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را بهدرستی نمیدهی؟ و این وضعیت مردمان زمان خلیفه اول است که اینطور در مقابل از بین بردن حق و حقیقت سکوت میکردند.
* سؤال دیگری که در ایام فاطمیه کمتر مطرح میشود، این است که روایات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) کجاست؟ چرا از فاطمهای که همیشه در خانه رسولالله(صلی الیه علیه و آله و سلم) بوده و پدری که بهطور دائم در خانه دخترش بوده، تنها یک حدیث از ایشان نقل میشود؟
ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» جلد دوم چاپ جدید صفحه ۱۳ میگوید: مجموع روایاتی که از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل شده، ۱۸روایت است و از این هجده روایت، فقط یک روایت متفقعلیه است. ایشان چند صفحه بعد، به ترجمه عایشه همسر پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) میرسد که میگوید: ۲۲۱۰ حدیث از او نقل شده است و میگوید: فقط بخاری و مسلم از او ۴۷۰ حدیث نقل کردهاند. مطلب بالاتر اینکه احمدبن حنبل که او را پیشوای اهل حدیث میدانند و متوفای ۲۴۱ و صاحب کتاب مسند و رئیس مذهب حنفی است، گمان میکنید، ایشان در کتاب قطور المسند خودش، چند روایت از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل کرده است؟
ایشان ده حدیث از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل کرده که این ده حدیث را بارها از اول تا آخر مطالعه کردم و دیدم، از این ده حدیث، پنج حدیث هیچ ربطی به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ندارد و پنج حدیث باقی میماند. از این پنج حدیث، سه حدیث مکرر است و تنها دو روایت از ایشان نقل میکند. عجیب این است که از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) دو حدیث از پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) نقل میکند؛ اما همین آقای احمدبن حنبل، وقتی به برخی همسران پیامبر میرسد، میگوید: ۲۲۱۰ حدیث از او نقل شده است. این چه نسبتی است؟ نسبت ۱۸ با ۲۲۱۰ چیست؟ آیا یک دهم است یا یک صدم است یا نسبت دیگری است؟
آیا احمدبن حنبل که پیشوای اهل حدیث است، به این مسئله فکر نمیکند؟ احمدبن حنبل وقتی به عبداللهبن عمر میرسد، میگوید: از او ۲۶۳۰ حدیث نقل شده است. ذهبی وقتی به ابوهریره میرسد، میگوید: ۵۳۷۴ حدیث از او نقل شده است. مگر ابوهریره در چه سالی اسلام آورده است؟ برخی میگویند: او در سال هشتم هجری و برخی میگویند: او در سال نهم هجری اسلام آورده است. پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) در سال دهم هجری از دنیا رفتند؛ یعنی ابوهریره حداکثر دو سال محضر پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم) را درک کرده و اگر تمام اوقات روز را در خدمت پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) بوده باشد، نمیتوانسته این همه حدیث را از پیامبر اکرم(صلی الیه علیه و آله و سلم) نقل کرده باشد.
استادم مرحوم آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی(ره) وقتی در درس خصوصی به من فرمودند: فلانی من دوست دارم، فاطمیه مانند محرم بشود. فلانی کسی خیال نکند، مظلومیت فاطمه(سلام الله علیها) به این است که قبرش مخفی است. این مطلب جای خودش را دارد؛ ولی مظلومیت فاطمه به این است که روایات ایشان را مخفی کردهاند. ما چند روایت از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در اختیار داریم؟ این مسائل برای مردم تبیین نشده و مردم مظلومیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در چند مسئله خلاصه کردهاند؛ اما این مسائل مظلومیت حضرت زهرا(سلام الله علیها)ست که باید برای مردم تبیین بشود.
سخن آخر
حوزههایعلمیه بهمناسبت ایام شهادت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تعطیل است. این حرکتی بسیار بهجا و خداپسندانه است؛ بهشرطی که ما تنها به تعطیلی حوزه اکتفا نکنیم. بهترین فرصت برای ما سربازان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که از این تعطیلی استفاده کنیم و مظلومیتهای سیده زنان عالم را برای عالم تبیین کنیم. الآن فرصتی پیش آمده که در سخنرانیها و سخنانمان به چند محور اشاره کنیم. اولین محور اینکه فاطمه(سلام الله علیها) را به قرآن گره بزنیم.
چند سال قبل در یکی از شبکههای تلویزیونی برنامهای تحت عنوان «الزهراء(سلام الله علیها) فیالقرآن» نزدیک به چهل جلسه به زبان عربی، فاطمه(سلام الله علیها) در قرآن را تبیین کردم. این بحث بسیار مهمی است. آیه تطهیر را داریم، آیه مباهله را داریم که همه نوشتهاند: نسائنا یک نفر است و آن هم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است. آیه ذویالقربی را داریم. دیگر آیات نیز هستند. چرا فاطمه(سلام الله علیها) را از دیدگاه قرآن برای مردم معرفی نکنیم؟ همچنین فاطمه(سلام الله علیها) از دیدگاه پیامبر(صلی الیه علیه و آله و سلم)، تنها کافی است، ما روایاتی را که اهلسنت در کتبشان از زبان نبی مکرم اسلام(صلی الیه علیه و آله و سلم) در رابطه با شأن و مقام و منزلت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل کردهاند و آن، «المستدرک علی الصحیحین» است. روایات این کتاب را برای مردم تبیین کنیم. از میان همه این روایات، تنها به یک روایت اشاره میکنم که همین یک روایت چند جلسه تبیین نیاز دارد.
حاکم نیشابوری این روایت را نقل میکند و در ادامه این روایت را صحیحه میداند و میگوید: «قال رسولالله(صلی الیه علیه و آله و سلم) تبعث الأنبیاء یومالقیامه علیالدواب لیوافوا بالمؤمنین من قومهم المحشر ویبعث صالح علی ناقته وابعث علی البراق خطوها عند أقصی طرفها وتبعث فاطمه أمامی» من که هنوز نتوانستهام، این حدیث را هضم کنم و معنی آن را بدانم. حاکم نیشابوری این روایت را نقل کرده است. آیا او دقت کرده است، فقهالحدیث و معنای این روایت چیست؟ روایهالرّوایه مهم نیست؛ بلکه درایهالرّوایه و فهمالرّوایه و فقهالحدیث مهم است. اینکه میگوید: «وتبعث فاطمه أمامی» به چه معنی است؟ میگوید: روز قیامت فاطمه(سلام الله علیها) پیشاپیش من وارد عرصه قیامت میشود؛ أین الأنبیاء؟ أین الأوصیاء؟ أین الصّلحاء؟ ما ۱۲۴ هزار پیامبر و دوازده امام داریم. این چه مقامی است که برای فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیان میشود و حاکم میگوید: این روایت درست است؟ بنده از سروران عزیزم در خبرگزاری افق حوزه تشکر میکنم که این فرصت را در اختیار بنده حقیر قرار دادند تا چند موضوع را در رابطه با فاطمه زهرا(سلام الله علیها) عرض کنم و برای همه شما آرزوی موفقیت میکنم.