سید مسعود رضوی: خاورمیانه در ماههای اخیر بارها تا آستانه جنگی بزرگ و همهگیر پیش رفته است. بیش از یک سال است در غزه و لبنان خونبارشی غیر انسانی تداوم دارد و شگفتا از ناتوانی جهان که در برابر اسرائیل نتوانسته دست به اقدام بازدارنده ای بزند تا موثر باشد و لااقل آتش بسی ایجاد کند که به درد و زخمها رسیدگی شود.
ظهور و حضور ترامپ در انتخابات اخیر امریکا، سایه ای بر جنگ و مشکلات افکند که باید به درستی تحلیل شود. افول زودهنگام ترامپ در سال ۲۰۲۰ از سوی تحلیلگران سیاست و اقتصاد و افکار عمومی امریکا، اتفاقی ویژه محسوب می شد و به جاه طلبی و فرصت طلبی این سرمایه دار پوپولیست نسبت داده شد، اما بازگشت قدرتمند او در مقابل رقبای دموکرات، فراتر از حضور یک نیروی تازه در آمریکاست.
باید به سرعت درک کنیم که موتور پیش برنده مدرنیسم که سیاست و آمال آمریکا بوده، درگیر موتاسیون قدرتمندی شده است. این موضوع را فیلسوفان عصرنو، فوکویاما و ساموئل هانتینگتون در نوشته هایی صریح و عمیق، زنهار داده بودند.
می کوشم در این یادداشت درحد توان موضوع را روشن کنم. زیرا ما ناچاریم به دور از تعلل و تعارف با واقعیات چشم در چشم شویم و هر تأخیری ما را سالها از سیر شتابناک تحولات عقب خواهد انداخت. بارها در تاریخ، جهان بر دور تند تغییرات، ماهیت فکر و قدرت و ثروت را عوض کرده و ایران چنان در تعطیلات به سر می برد که حتی جنگهای ایران و روس و اشغال سرزمینهای وسیع و بی جایگزین، نتوانست وجدان جمعی و افکار دولتمردان را بیدار کند. اما خوشبختانه ایران امروز در این لحظه از تاریخ وطن، با دوره های گذشته متفاوت است و امیدوارم مردم و مدیران ما برای مواجهه با پیچیده ترین و مهمترین واقعیات، آماده و هشیار باشند.
ترامپیسم و تحولات آینده را باید از قبل رصد می کردیم، اما شرایط خاورمیانه برخی دولتمردان را با امیدی عبث به پیروزی کامالا هریس دلخوش می کرد تا در فضای عادتهایمان در داخل کشور و در منطقه با متحدان همزیستی داشته و با دشمنان سرگرم منازعه و موازنهای باشیم؛ اما ترامپ آمد و معلوم شد در بسیاری از کشورهای اروپای غربی و آمریکای لاتین و حتی آسیا، تغییرات اساسی در حال رخ دادن است. راستگراهای بیپروا آماده و آمده اند و با هیچکس هم تعارف ندارند. این یک چرخش در نگرش و ماهیت سیاست و اقتصاد است که ماهیت سیاست را دگرگون کرده،تکنولوژی را به سطح کیفی غیرقابل باوری ارتقا داده و معنای تکنیک و علم و نسبت انسان با آن را بهکلی عوض کرده است.
در چنین شرایطی، بسیاری هنوز در حال و هوای دوره جنگ سرد می اندیشند و محورهای سنتی را در بلوک بندی شرق و غرب می جویند. اما نهایتا بن بست این اندیشه و راهکارهای بر همه آشکار خواهد شد. عده ای به موازنه های قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی بازگشته و تکیه به قدرتهای شرقی را راه ایستادگی در برابر این پدیده معرفی می کنند.
در قرن بیستم، تعلق و پیوستگی ایدئولوژیکی به یک قدرت بینالمللی، شرط بقای حاکمیت و حفظ سیستم زیست و تجارت و امنیت بود. جواب هم می داد. از کوبا تا سوریه و کره شمالی و آلبانی و کل اروپای شرقی، نمونه های موفق پایداری در مقابل نظام لیبرال و سرمایه داری غربی به رهبری آمریکا بود. در این سو، ایران عصر پهلوی و مصر و ژاپن و اروپای غربی و اغلب کشورهای آمریکای لاتین هم نمونه مقاومت در برابر کمونیسم روسی و نظامهای سوسیالیستی بودند.
این جهان در دهه نود فروپاشید و نمادهایش هم برچیده شد. مرزهای سخت و پایش و حتی دیوار برلین در آن دوره سربرآورده بود. در ایران پایگاههای راداری و جاسوسی گرانقیمتی در مرزهای شمالی از ارس و آذربایجان، و تا شمالی ترین نقاط خراسان از جانب دولت آمریکا نصب شده بود و شبانه روز رصد می شد. احتمالا در آن سوی مرز هم چنین دم و دستگاهی از نوع روسی پهن کرده بودند تا از این طرف جاسوسی کنند. بخش عظیمی از جذابیت فیلمها و رمانهای جاسوسی مربوط به همین همین دوره است.
باید درک کنیم که روی کار آمدن ترامپ و دولتش در ایالات متحده، فقط سرآغاز چزخشی بی سابقه در سیاست و فرهنگ و اقتصاد در قرن بیست و یکم نیست، حتی فراتر است از همراهی کسانی مثل ماسک و راماسوامی با او، اما به هرحال با حضورشان در کنار دولت ترامپ، مهر تاییدی بر این تحول محسوب میشوند. آنچه با ترامپ آمده. فراتر از یک فرد، یک دوران جدید است، دوره ای که مؤلفه ها و ماهیت تازه ای دارد و دانستن و تبیین ماهیت آن بینهایت مهم است.