میثم نمکی آرانی: اقبال یا ادبار یک ملت زمانی رقم می خورد که زنجیره ارزش و ارزش گذاری مولفه های قدرت نرم مورد توجه یا بی توجهی قرار گیرد.
اگر یکی از مهمترین مظاهر قدرت نرم را «نرم افزارهای فرهنگی» مرتبط با فرهنگ جامعه و مورد استفاده جامعه بدانیم ،شاید تکلیف و مسئولیت در قبال فرهنگ روشن تر شود. این نرم افزارها فارغ از تعریف اصطلاحی آن،روح حاکم برجامعه و جوهره هایی است که کالبد اجتماع برای حیات و جاندار شدن بدان سخت نیازمند است.
وقتی روح جامعه،زنده و سرزنده باشد در دیگر عناصر و ارکان اجتماع هم، لذت سرزندگی محسوس خواهد بود اما اگر روح و جوهره فرهنگ از بدنه اجتماع جدا انگاشته شود؛مسیر فرهنگ عمومی از قالب و قاعده تعریف شده اش فاصله خواهد گرفت و درصورت چنین عارضه ای،آسیب های جدی تری، پیکره فرهنگ و اجتماع را تهدید خواهد کرد.
بنابراین می توان چنین استدلال کرد که فرایند تغییرات اجتماعی و ذائقه های عمومی تابع تغییرات فرهنگی خواهد بود و چنین تغییری، سبب تحولات فرهنگ عمومی وخارج شدن از چارچوبه های عرفی و رسمی فرهنگ و موجب تغییر ذائقه مندی ها و باورهای جامعه خواهد شد. با این اوصاف،«اصلاح فرهنگ عمومی » همان حرکت متوازن و رو به رشدی است که با تنظیم گری رفتارهای اجتماعی،زمینه باروری جلوه های فرهنگی فراهم می شود و از رهگذر آن با رشد سیستماتیک در بدنه اجتماع،حیات اجتماعی تضمین و تقویت می شود.
از سویی ،اگر سبک زندگی،زمان شناسی،قانونگرایی و نظم پذیری، احترام متقابل ودهها نمونه عینی دیگر ازاین قبیل در شمار شمایل و مظاهر فرهنگ عمومی محسوب شود،مفهوم اصطلاحی«اصلاح فرهنگ عمومی»معناپذیروملموس ترمی شود.
شاید یکی از دلایل مهم تعارضات اجتماعی و فرهنگی و کنشگری هایی که گسست اجتماعی و خطر تهی شدن جامعه ازسرمایه های اجتماعی را در پی داشته باور ناپذیری ضرورت اصلاح فرهنگ عمومی است. این اصلاح و هدایتگری با حرکت آرام توانمندسازی های عمومی از طریق آموزش،فرهنگسازی و تقویت سواد حقوق عمومی دستیافتنی تر است. در این میان تبیین و تحلیل نقش و جایگاه حکمرانی درتبدیل باورپذیری فرهنگ عمومی به عملگرایی در حوزه عمومیت فرهنگی بسیار پر اهمیت است.
نقش و مسئولیتی که درحاکمیت برعهده برخی نهادهای تخصصی یا مشورتی گذاشته شده است و البته متاسفانه این موضوع هم دستخوش بی ثباتی های مدیریتی در ساختار سازمانی فرهنگ عمومی شده است و هم نگاه سلیقه محور،سبب دوری ماموریت های سازمان های متولی از اولویت ها،ضرورت ها و اقدامات مداخله گرانه هایی است که شریان حیات فرهنگی و اجتماعی جامعه به دست آنها رقم می خورد.
شاید اگرشبکه شوراهای فرهنگ عمومی سراسرکشور،حول محور «زیست فرهنگی اجتماع محور» و «زیست اجتماعی فرهنگ محور» متمرکز شود امکان حصول اصلاح پذیری فرهنگ عمومی و تبدیل باورهای عمومی به فرهنگ عمومی استاندارد شده بیشتر فراهم آید.
ناگفته پیداست زیست بوم های عمومی در حال جابجا شدن ازمرزهای واقعی به قلمرو فضاهای مجازی است و همه چیز تحت تاثیر و سیطره شبکه های اجتماعی مجازی واقع شده است که در صورت عدم درک ضرورت انطباق پذیری با تغییر رفتارها و ذائقه ها و تحولات نامحسوس و ناملموس اجتماعی،«فرهنگ عمومی»،قربانی اصلی و حقیقی، واقعیت های وضع شده خواهد بود. برای پیشگیری از این اتفاق نامیمون ،تقویت مولفه های فرهنگ عمومی و نرم افزارهای فرهنگی مطابق تغییرات اجتماعی و همسویی با ارزشها و نگرش های واقعی و جاری جامعه شاید بتواند مفهوم« اصلاح فرهنگ عمومی» را ازغربت کلامی و تبدیل آن به یک ساخت ضروری اصلاح پذیرنده، نجات بخشد.