حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس و فعال سیاسی اصلاحطلب در روزنامه هم میهن نوشت: پس از حمله موشکی اسرائیل در پنجم آبانماه به تاسیسات راداری ایران، رهبری سخنان مهمی را در ششم آبانماه ایراد کردند. ایشان در ضمن این سخنان تاکید داشتند، اسرائیل «درباره ایران دچار خطای محاسباتی هستند؛ چراکه ایران و جوانان و ملت ایران را نمیشناسند و هنوز نتوانستهاند قدرت، توانایی، ابتکار و اراده ملت ایران را درست بفهمند که ما باید این را به آنها بفهمانیم.»
از سخنان رهبری حداقل دو برداشت انجام شده است. برداشت اول اینکه رژیم نسلکش اسرائیل اشتباه محاسبه دارد و جرأت تعرض به کشور را پیدا کرده است و ایران را میان «جنگ یا تسلیم» مخیر کرده است. لذا عدهای از سخنان رهبری دستور ایشان را به حمله نظامی دوباره به اسرائیل برداشت کردهاند.
تفسیر دوم این است که رهبری به مفهوم عام قدرت و توانایی ملی ایران اشاره کردند، نه الزاماً جنگ مستقیم. در همین صحبت رهبری تاکید کردند که «برای ایمنسازی کشور و جامعه و پیشرفت ایران باید از همه لحاظ اقتصادی، علمی، دفاعی، سیاسی و مدیریتی و دیگر ابعاد قوی باشیم و هر روز قویتر شویم». و این قدرت ملی را باید به اسرائیل فهماند. در این نوشته از این تفسیر دوم دفاع میکنم.
به نظر میرسد افکارعمومی دنیا در برابر نسلکشی اسرائیل «مقاومت نرم» را انجام میدهند. کافی است به هزاران اعتراض مردمی در سراسر جهان توجه کنیم. ولی شبکه مقاومت در منطقه خصوصاً حماس و حزبالله در برابر نسلکشی اسرائیل دارند «جنگ سختش» را (با شهدای زیاد) انجام میدهند، و ضمناً آرام آرام ایران هم دارد به این «جنگ سخت» کشیده میشود.
در این میان، دولتهای کشورهای اسلامی و عربی تقریباً نقش فعالی ندارند. روشن است در چنین صحنهای ورود تدریجی ایران به «جنگ مستقیم» با دولتی دیگر راهبرد درستی نیست. در مقابل، شایسته است جمهوری اسلامی، ضمن اعلام اینکه محو اسرائیل هدف حکومت ایران نبوده و نیست بلکه مثل گذشته دفاع از حقوق سرزمینی مردم فلسطین طبق نظر خودشان، در برابر دولت غاصب اسرائیل، هدف جمهوری است. همچنین، شایسته است که جمهوری اسلامی از جنبشهای مقاومت منطقه حمایت کند؛ اما ورود به جنگ مستقیم با دولتی دیگر، خط قرمز جمهوری اسلامی است.
چرا خط قرمز است چون که بهعنوان نمونه اولاً در جنگ مستقیم با اسرائیل موازنه قوا به نفع جمهوری اسلامی نیست، یک طرف این جنگ غرب و آمریکا هستند و چین و روسیه هم در عمل کنار ما نیستند. تصور کنید از سوی حکومت «وعده صادق۳» سریع انجام بشود، بعد باید بیشتر از «وعده صادق۲» چهارصد موشک بزنیم. آنگاه اسرائیل جواب میدهد. دوباره باید تعداد موشکها را اضافه کرد. آخرش چه میشود اینکه ایجاد بازدارندگی نیست بلکه حرکت در مارپیچ افزایش جنگ با ابعاد نامعلوم است.
دیگر اینکه ایران چند دهه هست با مشکلات داخلی تلنبارشده و خصوصاً با تحریمهای اقتصادی شدید روبهرو است، اگر در این شرایط، جنگی به ایران تحمیل شود باز مردم مانند سال۱۳۵۹ در برابر دشمن میایستند، ولی در شرایط فعلی که جنگ تحمیلی نیست، اکثریت مردم ایران آمادگی ورود به جنگ را ندارند. همچنین در صورت درگیر شدن بیشتر ایران در جنگ و تخریب زیرساختهای اقتصادی و نظامی ایران، نیروهای سرنگونیطلب بهترین فرصت را برای به آشوب کشاندن کشور ایران پیدا میکنند.
جمهوری اسلامی بهجای کشیده شدن به جنگ مستقیم، شایسته است با فعالتر کردن «دیپلماسی متوازن» و مبتنی بر منافع ملی به دنبال ائتلافسازی با کشورهای عربی و اسلامی علیه اسرائیل غاصب باشد. خصوصاً جمهوری اسلامی تلاش کند برای ترمیم شکاف دولت و ملت، فرایند توسعه در کشور را کمی تحرک بدهد.
توسعه ایران ستون پایه امنیت ملی است (و دیگر کشور کوچکی مثل امارات قادر نخواهد بود که درباره جزایر سهگانه ایران سخن بیجا بگوید). روشن است، از اینکه حکومت وارد جنگ مستقیم نمیشود، نیروهای رادیکال برچسب سازشکاری به جمهوری اسلامی بزنند.
اما به نظر میرسد برای دفاع از ایران از این تمسخرها نباید هراسید. برداشت من این است که فضا به گونهای است که عدهای حتی با حسننیت آرام آرام حکومت را به طرف جنگ مستقیم هل میدهند و باید هوشیار بود و رهبری هم نگران این موضوع هست؛ ولی نمیخواهند تصریح کنند و بحث و فحص و بیان آن را به مسئولین حکومت واگذار کردهاند.