سید ابوالحسن فیروزآبادی، دبیر سابق شورای عالی فضای مجازی و مدیرعامل فعلی گروه توسعه فناوری زعیم گفتگوی مفصلی با جماران داشته که بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
در حوزه فیلترینگ که نسبت به حد و مرز آن در کشور اختلافنظر وجود دارد، ما باید برویم به طور ریشه ای آن را حل کنیم. ممکن است بنده یا کسی مشابه بنده بیاییم خدمت دوستان عرض بکنیم که بله، آقای پزشکیان میتواند مثلاً با یک دستور، اینستاگرام و واتساپ –چون بسته شدن این دو پلتفرم تقریباً توسط دولت در پی حوادث سالهای۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ اتفاق افتاد- را رفع فیلتر کند. ولی واقعیت موضوع این است که ما باید به این سؤال جواب دهیم که اصلاً چرا ما وارد این وادی شدیم؟ چرا ما مثل بسیاری از کشورها پلتفرمهای داخلی نداریم تا مردم از آن پلتفرمهای داخلی خودشان استفاده کنند؟ میبینیم که مردم در روسیه از پلتفرم خودشان استفاده میکنند؛ درحالیکه پلتفرمهای غربی مثل توییتر هم باز است. اینستاگرام را هم یکمدتی بسته بودند، الآن نمیدانم که باز است یا نه. توییتر و واتساپ را قطعاً میدانم که باز است؛ اینستاگرام را اطلاع ندارم.
در کره جنوبی همه اینها باز است؛ اما مردم باز هم از پیامرسانها یا شبکههای اجتماعی خودشان استفاده میکنند. چرا ما در ایران شبکهها و پیامرسانهای داخلی نداریم که جایگزین این شبکههای خارجی شوند؟ بهخصوص که شبکهای مثل اینستاگرام، پستها یا بعضی از صفحات را حذف میکند؛ آنهم صفحاتی که یک میلیون و دو میلیون فالوور دارد. این واقعاً هم یک توهین ملی است و هم یک ضربهای اقتصادی به شهروندان بیگناه ما است؛ چون ما میدانیم که یک میلیون یا دو میلیون فالوور چهقدرت اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی است. بنابراین، این ظلم فاحش را به شهروندان خودمان میبینیم یا توهینهایی را میبینیم که عکس شهدای ما را حذف میکنند. با این وضعیت، چرا ما یکپلتفرمی نداریم که جایگزین آن بشود؟ این یک سؤال بزرگی است.
این نشان میدهد که ما در نظام حکمرانی مشکل داریم. بعضیها ممکن است بگویند که مثلاً ما از لحاظ تکنولوژیکی نمیتوانیم این پلتفرمها را داشته باشیم؛ در حالی که اینطور نیست. ما پلتفرمهای بسیار پیچیدهتر از این پلتفرمها و پیامرسانها در کشور داریم. مثلاً دیجیکالا خیلی پیچیدهتر است؛ در آن پول وصول میکنند، کالا تحویل میدهند، یک زنجیره ارزش پیچیده را مدیریت میکنند، بازاریابی میکنند و امثال آن. شما در پیامرسانها هیچکدام از اینها را ندارید؛ نه پولی جابهجا میکنند و نه بازاریابی میکنند؛ فقط هرکس میآید خودش مصرف میکند.
بنابراین، وقتی که ما در نظام حکمرانی مشکل داریم، اگر آقای پزشکیان برود فردا دو یا سه پلتفرمی که تعداد زیادی از افراد ملت میخواهند آنها را داشته باشند و به نظر من بهحق هم میخواهند، بههمان سرعت فیلتر شدن وصل هم بکند، این موفقیت پایدار نیست؛ یک موفقیت گذرا است. من معتقدم ما باید معضل فضای مجازی را در نظام حکمرانیمان حل بکنیم. اینکه مقام معظم رهبری به «رها بودن فضای مجازی» تعبیر میکنند معنایش این است که الآن هرکسی هرچه دلش میخواهد در این فضا مینویسد و هر کامنتی را لایک میکند و صافصاف هم راه میرود. شما نگاه کنید مثلاً ما نظامی که در قوه قضائیهمان داریم، بهمراتب از نظامهای که در کشورهای اروپایی است، نسبت به جریمههای فضای مجازی آسانتر میگیرد. در آلمان کسی را که تهمت به کسی بزند یا یک خبری خصوصی راجع به شخصی منتشر کند یا پیام خصوصی شخصی را افشا کند، تا ۵۰ میلیون دلار جریمه میکنند. شما کجای قانون ما یک چنین جریمهای را دارید. در مالزی نیز بابت همین جرمها زندان دارد؛ زندانهای طولانیمدت. شما در کجای کشور ما چنین چیزی را میبینید. حتی کسانی که طرفدار فیلتر شدن هستند، باز هم در این فضا فعالاند و بعضاً هم بدترین روشهای غیراخلاقی را به طرف مقابلشان بهکار میگیرند. جناح خاصی هم مورد نظرم نیست؛ همه جناحها به همدیگر تهمت میزنند. به نظر من اصلاً نانشان در همین فیلتر شدن است و درعینحال با فیلتر شدن مخالفت هم میشود که این خیلی با مزه است. همه اینها نشانههایی از اختلال در حکمرانی است.
***
من معتقدم که ساترا فقط در برنامههای زندهای که در وی.او.دیها پخش میکنند، حق مداخله دارد و سریال، فیلم و محصولات دیگری که در وی.او.دیها عرضه میشود، بایستی بر همان روالی باشد که در نظام سینمایی کشور جاری است؛ در آنجا بایستی از وزارت ارشاد مجوز بگیرند.
من معتقدم که وی.او.دیها یک موسسه اقتصادی و فرهنگیاند که مدیریت کلانشان بایستی توسط دولت صورت بگیرند؛ همانطوری که مدیریت سایر حوزههای فرهنگی با دولت است. البته حاکمیت هم به انحای مختلف، مثل هیأت امنا، عضویتهای دستگاههای حاکمیتی در دولت و غیره، مداخلات خودش را داشته باشد؛ ولی مسئولیت اجرایی اقتصادی کشور ولو اقتصاد فرهنگی، با دولت است.
لذا من معتقدم که اینها بایستی توسط وزارت ارشاد مدیریت میشد. ولی به این معنا نیست که ساترا از زنجیره حذف بشود؛ بهخصوص همانطوری که عرض کردم، از فحوای قانون اساسی کشور من این را میفهمم که برنامههای زنده به دلیل حساسیتهای ویژهای که دارد، بایستی که حاکمیت، یعنی سه قوه و رهبری اشراف مستقیم بر آن داشته باشد. در نتیجه، در این حوزهها ساترا باید مداخله داشته باشد. اینکه کل کار اقتصادی، برنامهدهی و مجوزدهیاش همه به صداوسیما داده بشود، من نظرم خیلی مثبت نبوده است.
در مورد نکتهای که راجع به تعارض منافع میفرمایید، اگرچه این تعارض منافع را من در مکاتباتم در دورهای که تصدی داشتم اشاره کرده بودم، ولی باید گفت که کلاً نظام رگولاتوری(کنترل و هدایت) کشور مملو از تعارضات منافع است؛ یعنی شما اگر مثلاً وزارت بهداشت را در نظر بگیرید، با اینکه خودش رگولاتور حوزه بهداشت و سلامت است، میبینید که تصدیگری هم میکند. همینطور وزارت آموزشوپرورش با اینکه رگولاتور حوزه آموزش است، ولی خودش تصدیگری هم میکند. تقریباً وزارت خانهای نداریم که تصدیگری نکند؛ حتی وزارت ارتباطات هم شبکهای زیرساخت را تصدیگری میکند؛ یعنی خودش هم دوشادوش اپراتورها کار اپراتوری را انجام میدهد. بنابراین، در این خیلی بحث نیست.