سید مسعود رضوی: از هفتم اکتبر سال گذشته که جنگ و تنش میان حماس و رژیم صهیونیستی وارد مرحلهای هولناک از جنایات ضد بشری شد و جهان نتوانست مانع نتانیاهو و رژیم تبهکار و ستم پیشهای شود که هیچ محدودیتی برای جنایت و سازماندهی در کشتار مردم ندارد، جمهوری اسلامی ایران و گروهها و تشکیلات مقاومت نیز وارد دوره و وضعیت متفاوتی شدهاند. حمایت ایالات متحده از اسرائیل و عدم پاسخگویی این رژیم معمایی است که سالها و قرنها موجب آزار وجدان بشری خواهد شد و لکه سیاهی بر دامان جهان معاصر برجای خواهد نهاد.
از سوی دیگر اتفاقات و آسیب هایی که در رویارویی میان جریان بزرگ و سراسری مقاومت با اسرائیل و متحدان یا پشتیبانان آن پیش آمده است، مسئولیت تک تک شهروندان و دوستداران امنیت و عزت ایران، و دوستان کشورمان را افزون میسازد. همه باید با مسئولیتپذیری و آگاهی بکوشیم و از تنش و تضعیف مدیریت سیاسی و نظامی و امنیتی میهنمان پرهیز کرده و از آن دفاع کنیم. جای هیچ خطایی نیست. ای بسا لغزشها که خسارات بزرگ به بار آورده و ممکن است غیر قابل جبران باشند.
حقیقت آن است که بسیاری از مشکلات و ضعفهای ما درونی است و دشمن پلید خارجی در آنها نقشی ندارد. دشمن، ضعف و تشتت ما را بهتر از ما تشخیص می دهد و طبیعی است که از همان نقطه، در این روزهای سخت که ملت و دولت و مدیران باید اتحادی پولادین داشته باشند، هیاهویی به گوش میرسد که هیچ وجاهتی در این شرایط ندارد.
اکنون در برههای از تاریخ به سر میبریم که مردم و حکومت باید به درایت و مدیریت، به تجربه و دانش از سد مشکلات بگذرند و از شرایط سخت به صبر و توکل عبور کنند. اما درست در همین شرایطِ بحران خیز، ناگاه فریاد و غوغای جماعتی از افراد پرادعا و ظاهرگرایان و عوام فریبان بلند شده، لیدرهای شعارپیشه را به میدان آورده و به بهانه جنایاتی که رژیم صهیونیستی علیه مقاومت و فرماندهان شهیدش مرتکب شده، دولت و رئیس جمهوری و همکارانش را زیر ضرب درخواستهای نامعقول و اتهامات و ناسزاهای ناجوانمردانه قرار دادهاند.
گزافههای این گروه را در برخی شبکههای پیام رسان میتوان دید و خواند. منطق ضعیف و درخواستهای نامعقول دارند و آنچه بر دوش جامعه و دولت میخواهند بگذارند، فراتر از ظرفیت و توان موجود است. ضربه مستقیم به وحدت ملی و همگرایی جامعه وارد میکنند. در حقیقت گسلهایی را بین یک اقلیت تندرو و رادیکال فعال کردهاند که با دور زدن واقعیات میخواهند چند هدف واهی را متحقق سازند؛
اول جبران شکست و ناکامی در انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ و انتقام از پزشکیان و دولت تازه و ناامید کردن کسانی که با رأی خود، آن را بر سر کار آوردهاند.
دوم ضربه به رقبایی که سیاست ناکام تندروان را میتوانند با نقش آفرینی مثبت و مدیریت مؤثر، افشا کنند. مردم میتوانند فرق میان مدیران دانا و متخصص و میهن دوست را با نمایشگران پرادعا و کم سواد و پرهزینه بشناسند و لذا نشستن افراد مجرب بر صندلی وزارت و دیپلماسی، خودبخود افشاگر خطا و بیکفایتی این مدعیان است.
سوم جلوگیری از بیان حقایق و اسرار و اسنادی که نشان میدهد چه کسانی منفعت شخصی را دنبال کرده و منافع ملی را زایل کردهاند.
چهارم بحران سازی و جلوگیری از توسعه و ترقی به دلیل تداوم راهها و مشاغل غیر شفاف و حفظ موقعیت اقلیت در سوءاستفاده مالی و کاسبی از تحریم و قاچاق گسترده در کشور.
پنجم هزینه کردن از انقلاب و شخصیت رهبری و خود را به عنوان تنها دلسوزان و حامیان به مردم و حکومت فروختن.
ششم تضعیف ساختارهای قانونی و رواج خودسری و دراختیار گرفتن بخشی از امکانات کشور به نام انقلابی گری و دفاع از انقلاب و ارکان آن. و بالاخره بدنام کردن دین و استفاده از گسلهای مذهبی و تعصبات فرقه ای برای تکفیر و انگ زدن به رقبا و تظاهر به دلسوزی برای مقدسات و هیأتهای مذهبی و استفاده از تریبونهای دینی برای مقاصد گروهی و شخصی و...
متأسفانه بر این سیاهه باز هم باید افزود و ما برای اختصار، همین موارد را بیان میکنیم. اما نکته ای که نمیتوان نادیده گرفت، همراهی بخشهایی از صدا و سیماست که به جای حمایت از دولت منتخب و مشروع کشور، افرادی با گرایش بالا و رقبای شکست خورده در انتخابات را میدان داده و گاه به صورت یکطرفه به شخصیتهای باتجربه و ایراندوست میتازد و فضایی غبارآلود برجای می نهد.
رسانه ملی از سرمایه و پول مردم اداره میشود و روا نیست، افراد کم تجربه و وابسته به جریانهایی خاص را پر و بال داده و بزرگان را مورد اتهام و ناسزا قرار دهد. البته زودتر از همیشه، حقایق روشن خواهد شد اما در شرایط کنونی فقط اتحاد و حمایت از دولت مستقر منتخب می تواند خدمت به کشور و نظام باشد و بس.