محمد علی مهتدی :با حمله وحشیانه دیروز به حومه جنوبی بیروت، رژیم صهیونیستی از همه خطوط قرمز عبور کرد. اینک لبنان و منطقه وارد مرحله جدیدی شده است با معادلاتی جدید. محور مقاومت نیز در پاسخ به جنایات رژیم اسرائیل، ممکن است بسیاری از خطوط قرمزی که خود را مقید به رعایت آن می دانست، نادیده بگیرد.
کلمه " ضاحیه" که این روزها زیاد در اخبار به کار می رود، یک اسم خاص نیست بلکه در زبان عربی به معنی "حومه" هر پایتخت یا هر شهر بزرگ است. در دهه های پنجاه و شصت قرن میلادی گذشته، تعداد زیادی از فقرای مناطق شیعه نشین در جنوب و شرق لبنان، به دنبال کاربه بیروت می آمدند و در حومه جنوبی و جنوب شرقی پایتخت سکونت اختیار می کردند.
در نتیجه ، نیم دایره ای از خانه های محقر در حومه به وجود آمد که سالیان دراز از آن به عنوان " کمربند فقر" یاد می شد. با ظهور امام موسی صدر و نیز پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اوضاع جامعه تشیع لبنان بهبود یافت و خانه های محقر جای خود را به ساختمان های بلند مرتبه داد البته با خیابان ها و کوچه های تنگ و مملو از جمعیت. بخشی از این حومه در جنوب شرقی بیروت محله ای است به نام " حارة حرَیک" که اکثر دفاتر مقاومت اسلامی حزب الله و خانه های مسؤولان مقاومت در آن قرار دارد. ارتش صهیونیستی در جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ موسوم به جنگ ۳۳ روزه، ساختمان های حارة حریک را با خاک یکسان کرد.
اما پس از جنگ، این ویرانی ها با کمک جمهوری اسلامی ایران و نیز متمولین شیعه در خارج و در شیخ نشین های خلیج فارس باز سازی شد. همین ساختمان ها در همین منطقه است که پریشب و دیروز مورد حمله هواپیماها و نیروی دریائی ارتش صهیونیسستی قرار گرفت. آنها به بهانه ترور سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله، تعدادی از ساختمان های هشت یا ده طبقه را بر سر ساکنان آن فرو ریختند و جمعیت ساکن همه شب و روز را در خیابان ها سپری کردند. تعداد شهدا و زخمی ها بسیار زیاد است.
اجساد زیادی زیر آوار قرار دارد که به دلیل ادامه حملات وحشیانه رژیم، عملیات برداشتن آوار به کندی صورت می گیرد.
در آخرین لحظات نگارش این سطور، حزب الله طی بیانیه ای شهادت سید حسن نصرالله را تایید کرد. بدیهی است که بحث در باره حزب الله بعد از سید حسن بحث ساده ای نیست. اما آنچه اکنون می توان گفت این است که شهادت سید حسن ضربه سختی نه فقط بر حزب الله بلکه بر کل محور مقاومت محسوب می شود. با این حال، خود سید بارها تاکید کرده که حزب الله در هیچ رده ای وابسته به شخص نیست و حتی سناریوی عملیاتی مقاومت پس از شهادت خود سید نیز از پیش ترسیم شده که اکنون اجرا خواهد شد.
هدف اعلام شده رژیم از عملیات وحشیانه یک هفته اخیر، خاموش کردن جبهه لبنان و بازگرداندن حدود ۲۵۰ هزار آواره صهیونیست به شهرک های منطقه جلیل در شمال فلسطین اشغال شده است. برای عملی کردن این هدف، دو راهکار به نظر می رسد: نخست آنکه جامعه تشیع لبنان زیر فشار این بمباران ها و دادن تلفات سنگین به حمایت از مقاومت پایان دهد و مقاومت را وادار به توقف عملیات نماید و در نتیجه ، به طرح های پیشنهادی فرستادگان آمریکا و فرانسه مبنی بر قطع ارتباط جنوب لبنان با نوار غزه تن دهد.
راهکار دوم می تواند این باشد که ریختن انبوه آتش بخصوص روی شهرها و روستاها و حتی کوه ها و درّه ها در سراسر جنوب لبنان که اینک عملا از جمعیت خالی شده به مثابه آتش تهیه برای آغاز عملیات زمینی و اشغال جنوب لبنان تا رودخانه لیتانی در فاصله ۳۰ کیلومتری مرز و در نتیجه ایجاد یک نوار امنیتی یا منطقه حائل بین مقاومت و منطقه جلیل باشد. در این صورت، رژیم صهیونیستی می تواند خواستار مقایضه بین بازگشت ساکنان آواره جنوب لبنان با بازگشت صهیونیست های آواره به منطقه جلیل گردد. واقعیت این است که این محاسبات ناشی از جهل و حماقت تصمیمگیران در رژیم صهیونیستی است و به دلائل زیر هیچ امکانی برای عملی شدن ندارد:
۱-گزارش ها و بررسی های انجام گرفته نشان می دهد که محیط دربرگیرنده مقاومت نه فقط رویگردان نشده بلکه بیش از پیش چسبندگی خود به مقاومت را افزایش داده و خواهان ادامه و تشدید عملیات انتقامجویانه علیه رژیم صهیونیستی است. مردمی که حسینی و عاشورائی فکر می کنند و زندگی خود را بر این اساس پی ریزی کرده اند، برای رژیم قابل درک و پبش بینی نیستند. اگر قبلا مقاومت قضیه جامعه تشیع بود اینک، پس از انفجار پیجرها و بمباران سراسر لبنان، نه فقط تزلزلی در محیط دربرگیرنده مقاومت پدید نیامده بلکه مقاومت تبدیل به یک قضیه ملی شده شده است.
۲-ایجاد منطقه حائل به عمق ۳۰ کیلومتر مربوط به شرایط میدانی دهه ۷۰ قرن میلادی گذشته است که بُرد توپخانه ۱۳۰ میلیمتری حداکثر ۳۰ کیلومتر بود. اما در عصر کنونی با ورود موشک های دوربُرد و بالستیک به میدان، اندیشیدن به ایجاد منطقه حائل ۳۰ کیلومتری تا رودخانه لیتانی در جنوب لبنان مضحک و احمقانه به نظر می رسد.
۳-در جنگ ژوئیه سال ۲۰۰۶ معروف به جنگ ۳۳ روزه، ارتش صهیونیستی با ریختن انبوه آتش، جنوب لبنان را تبدیل به سرزمین سوخته کرد. با این وجود، نیروی زمینی و بهترین واحد آن یعنی واحد تکاورگولانی نتوانستند وارد زمین شوند. آنها طی ۳۳ روز با دادن تلفات سنگین و از دست دادند تعداد بیشماری تانک، نفربر و بالگرد، توانستند تنها چهار کیلومتر در زمین پیشروی کنند که سرانجام با صدور قطعنامه ۱۷۰۱ و آتش بس، با سرافکندگی عقب نشینی کردند. اکنون پس از ۱۸ سال که مقاومت بسیار قوی تر از گذشته است، آنها با ارتشی خسته، افسرده و بدون روحیه و انگیزه چطور می خواهند وارد زمین در جنوب لبنان شوند.
و اما راهبرد مقاومت، تا پیش از حمله اخیر به حومه بیروت، عملیات فرسایشی به هدف تضعیف رژیم در درون و بر اساس یک معادله عمل متقابل بوده است. یعنی منطقه جلیل در مقابل جنوب لبنان؛ شهر حیفا و دیگر شهرهای اطراف در مقابل حومه بیروت؛ و سرانجام پایتخت در برابر پایتخت. از نظر نظامی، ارتش صهیونیستی از دو امکان برتر برخوردار است: نخست نیروی هوائی بویژه جنگنده های اف. ۳۵ و دیگر امکانات اطلاعاتی بویژه در جنگ الکترونیک. در مقابل ، حزب الله پایگاه های نیروی هوائی و ایستگاه ها و دکل های جنگ الکترونیک دشمن را هدف قرار می دهد از جمله مهمترین پایگاه هوائی رژیم موسوم به " رامات دیوید" را منهدم کرده است.
دامنه عملیات را نیز در روزهای اخیر گسترش داده و به شهرهای صفد، طبریه و حیفا رسانده است. در دو روز اخیر نیز باران موشک ها و پهپادهای مقاومت روی شهرها و شهرک های رژیم فرومیریزد. نتیجه اینکه نه فقط آوارگان به شمال بر نمی گردند بلکه صدها هزار آواره جدید نیز به آنها اضافه می شود. واضح است که رژیم صهیونیستی با حومه پرجمعیت بیروت همان کاری را می کند که در نوار غزه انجام داد. این جنایات ضد بشری در برابر چشم و گوش جهانیان صورت می گیرد و از رژیم های غربی صدای اعتراضی شنیده نمی شود. منطقه به یک جنگ فراگیر نزدیک شده است و جبهه های یمن و عراق نیز آماده اند باران موشک های ویرانگر را به سمت حیفا و تل آویو سرازیر کنند. روزهای پرحادثه ای را پیش رو داریم.