خبرآنلاین نوشت: دکتر جواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در دولت های یازدهم و دوازدهم، در کتاب «پایاب شکیبایی» می نویسد که «با همه کشورهای آسیای میانه، پیوندهای شایسته داریم که بیشتر این پیوندها بیشتر از این که وامدار کوشش های ما (دستگاه دیپلماسی) باشد، وامدار پیوندهای ناگسستنی تاریخی است.» ظریف به جهان ایرانی در حوزه دیپلماسی نظر دارد، اما دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، قدرت فرهنگ ایران را از نظر ادبیات فارسی در آسیای میانه، و تلاش روسیه برای از بین بردن آن مورد بررسی قرار می دهد.
این استاد دانشگاه تهران، تاکید بر زبان فارسی را به معنای غفلت از زبان های محلی ندانست و گفت: «در این جا تاکید می کنم نمی خواهیم زبان های محلی را تضعیف کنیم. زیرا زبان های محلی پشتوانه فرهنگ ما هستند، اگر زبان های محلی را حفظ نکنیم، بخش اعظمی از فرهنگ مشترکمان را در عمل نمی فهمیم.»
کدکنی در عین حال تاکید کرد: «زبان فارسی زبان بین الاقوام است، و قرن و قرن ها همه این اقوام درش مسامحت دارند، و هیچ قومی بر قوم دیگر، در ساختن این دریای بزرگ تقدم ندارد. از این رو باید به این موضوع بیشتر از این ها اهمیت بدهیم.»
او که در کلاس درس دانشگاه تهران به این مبحث مهم پرداخته بود در ادامه گفت: «شما کسانی هستید که دکترای زبان و ادبیات فارسی خواهید گرفت، محال است شعر بیدل را بفهمید. بیدل یک منظومه بسیار بسیار منسجم، و پیچیده ای است که کدهای هنری اش را هر ذهنی نمی تواند بشناسد.» او در ادامه می گوید: «بعد کسی آمده به سبک بیدل شعر گفته، سپس خواستار آن شدهاند که با پشت کردن به سبک زبان فارسی، سبک زبان خود را ترویج کنند. برای مثال حاملان زبان اردو به عنوان یک زبان محلی همین کار را کردند. کسانی که چنین طرحی را پیش می بردند می دانستند که زبان فارسی شاهنامه، مثنوی، سعدی ، حافظ ، نظامی دارد و می تواند با شکسپیر کشتی بگیرد. ولی زبان اردو چیزی ندارد تا با شکسپیر کشتی بگیرد.»
او در ادامه دلیل مهم تغییر زبان هندی به انگلیسی اشاره می کند و می گوید: «بعد از مدتی بچه هندی به زبان اردو پشت کرد زیرا مشاهده که زبان اردو فاقد توانمندی است و رفت که بتواند شکسپیر بخواند، او میگفت چرا اشعار ضعیف ادبیات خود را مطالعه بکنم. از این رو اساسا زبان اصلیام را هم انگلیسی قرار میدهم چنان که کردند.»
کدکنی در ادامه با اشاره به این که «کسانی که به زبانهای محلی ما فشار می آورند که بهتر است به لهجه کدکنی شعر بگوییم، و کسانی که پشت این قضیه هستند می دانند دارند چه می کنند» گفت: « او می داند چه می کند. و می داند در لهجه کدکنی، شاهنامه، مثنوی، نظامی ، و سعدی وجود ندارد، بنابراین لهجه کدکنی خیلی بزرگ شود، چهار داستان کوتاه و دو سه مورد شعر بندتنبانی تولید می کند، و آن دانشجوی مشتاق نیز با دیدن چنین وضعیتی، فاتحه این نوع شعر سرایی را می خواند. زیرا در مقابل شعر کدکنی، شکسپیر یا پوشکین را برای انتخاب و مطالعه دارد.»
او در ادامه به مواضع روسیه در آسیای میانه برای از بین بردن زبان فارسی اشاره کرد و گفت: «شما فکر می کنید که روس ها در آسیای میانه چه می کنند؟ آن ها هر ادبیاتی را با آرزوی این که ادبیات فارسی و سعدی و حافظ در آن دیار نابود شود، تقویت می کنند. روسیه ادبیات محلی را تقویت می کند تا بعد به دلیل فقر همین جوامع محلی، بتواند ادبیات روس را در آنجا گسترش بدهد. به همین دلیل با هزینه بسیار دپارتمان در مسکو برایشان تشکیل می دهند ، مطالعات قوم قزاق را ایجاد می کنند و ...»
او افزود: «پس از این که آن بچه قزاق چنین زبانی را مطالعه و مشاهده کرد که زبانش از قوام لازم فرهنگی برای زیستش برخوردار نیست، و نمی تواند محتوای لازم را برای مطالعه اخذ کند، لذا به سمت این می رود که داستایفسکی، چوخف، پوشکین و لرمنتف بخواند. و ناگهان متوجه می شود که به تمام معنا روس شده است. روسیه در کشورهای آسیای میانه چنین هدفی را در حال حاضر دارد دنبال می کند. سه نسل یا چهار نسل دیگر بگذرد، بچه های ازبک ، قزاق و تاجیک، با فرهنگ روس بزرگ خواهند شد. الآن این دست از کشورها با فرهنگ ما منقطع بوده و هیچ ارتباطی با ما ندارند. پوتین به قزاق ها و ... اجازه نمی دهد که حتی خط نیاکانشان را بیاموزند. بنده نمی گویم که خواهان آن هستم که گلستان سعدی و بوستان سعدی بخوانند، خیر. وضعیت به گونه ای شده که سنگ قبر پدربزرگشان را هم دیگر نمی توانند بخوانند.»
او به چنین رویدادی که از سوی انگلستان پشتیبانی می شد، در شبه قاره اشاره کرد و گفت: «در شبه قاره هند هم همین اتفاق افتاد، اول زبان فارسی را از بین بردند، گفتند شما با زبان اردو، زندگی کنید. این در حالی بود که زبان اردو قوام و قدرتی نداشت که بتواند با شکسپیر کشتی بگیرد. بعد زبان را عوض و زبان رسمی را انگلیس کردند.»
این استاد دانشگاه گفت: «این نظر من نیست که بگویم یک شوونیست فارسی هستم. زبان فارسی در همه کره زمین، با رباعیات خیام، مثنوی جلال الدین رومی، شاهنامه ، سعدی، حافظ و نظامی در همه دنیا شناخته می شود. شکسپیر ، و یا پوشکین با آن نمی تواند کشتی بگیرد. ولی با لهجه محلی ، بعد از مدتی، می روم برمنتوف، پوشکین و تی اس الیوت می خوانم. این چیزی است که اصلا بهش توجه نمی کنیم.»