اعتماد نوشت: رييس پليس مبارزه با مواد مخدر ايران، در يك نشست بينالمللي با استناد به تداوم حجم بالاي كشفيات انواع مخدرها و مواد روانگردان در ايران، ادعاي طالبان درباره كاهش و توقف توليد مواد در افغانستان را رد كرد. سردار ايرج كاكاوند كه روز پنجشنبه در جلسه كارگروه مبارزه با مواد مخدر كشورهاي عضو «بريكس» شركت كرده بود، در بخشي از سخنراني خود اعلام كرد: «کشف بیش از ۶۶۲ تن انواع مواد مخدر در سال ۲۰۲۳ میلادی و نیز ۴ ماهه اول سال ۲۰۲۴ میلادی در ايران، حاکی از آن است که با وجود گزارشهای موجود در رابطه با توقف و کاهش کشت و تولید تریاک در افغانستان، کاهش محسوس قاچاق از مبدا و منشا این کشور به چشم نمیخورد که این خود دلیل عمدهای برای نگرانی ایران، همسایگان افغانستان و کشورهای حاضر در این نشست است. نکته قابل تأمل در کشفیات مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران در مرزهای شرقی، افزایش فزاینده تولید و قاچاق متآمفتامین از منشا افغانستان است بهطوری که میزان مواد روانگردان کشف شده در سال ۲۰۲۳ میلادی نسبت به سال قبل افزایش قابل ملاحظهای داشته و مهمترین نکته این است که مقصد اغلب این مواد روانگردان مکشوفه، خارج از کشور ایران بوده و برخی از آنها در پوشش محمولههای تجاری ترانزیتی در مبادی رسمی کشف شدهاند.
بنيانگذاران «بريكس»، برزيل، روسيه، هند، چين و آفريقاي جنوبي هستند و پارسال، درخواست ايران براي عضويت در بريكس پذيرفته شد. رييس پليس مبارزه با مواد مخدر ايران كه بالاترين مقام انتظامي در حوزه مقابله با مواد محسوب ميشود امسال براي اولينبار در جمع اعضاي كارگروه بريكس حاضر شده و در همين اولين حضور، ادعاي طالبان در مورد توقف تجارت مواد را رد كرده كه اين واكنش در طول يك سال اخير آنهم ازسوي يك مقام نظامي بيسابقه است چون رويكرد يك سال اخير دولت ايران در قبال طالبان اين بوده كه از در مدارا وارد شود كه البته همين انعطافپذيري هم با اعتراض و انتقاد فراوان كنشگران اقتصادي و سياسي و اجتماعي مواجه شد به خصوص كه سماجت طالبان در محروم كردن ايران از حقابه هيرمند از نگاه مردم ايران، يك توهين آشكار به منافع ملي كشور بود. بنابراين، لازم است كه واكنش رييس پليس مبارزه با مواد مخدر ايران در قبال طالبان را از يك منظر متفاوت بررسي كنيم؛
محمدرضا فروغي؛ كارشناس مبارزه با مواد مخدر كه طي سه دهه اخير، سابقه حضور در دستگاههاي مقابله با قاچاق مواد مخدر داشته و وضعيت تجارت مواد افغانستان را هم رصد ميكند، ميگويد كه با وجود همه تلاشها براي مقابله با قاچاق، هدفگذاري افغانستان براي بازار مصرف ايران به گونهاي است كه نميتوانيم به آيندهاي متفاوت از امروز خوشبين باشيم و همسايگي با كانون توليد ترياك و هرويين جهان كه حالا در توليد شيشه هم متبحر شده، ما را در وضعيتي گرفتار كرده كه نامي جز «قرباني» براي احوالمان متصور نيستيم.
مهم ترین محورهای گفت و گو با این کارشناس را بخوانید:
*در ارزيابي وضعيت جغرافيايي و فرهنگي آسيا و ساير مناطقي كه بستر و زمينه توليد انواع مواد شامل مواد بر پايه كشت مثل خشخاش و كوكايين يا مواد سنتتيك و آزمايشگاهي مثل هرويين و مت آمفتامين يا حتي بعضي داروهاي مخدر و روانگردان را دارند، ميبينيم كه در 100 سال اخير، در مناطقي كه از نظر امنيتي، بستر ناآرامي دارند يا درگير جنگ يا حاكميت گروههاي جديد يا حتي تسلط حكومتهاي استبدادي هستند، زمينه توليد مواد هم بيشتر فراهم است چنانكه مصداق اين وضع را در بعضي كشورهاي آفريقايي كه كودتا داشتند يا بعضي كشورهاي آسياي جنوب شرقي شاهد بودهايم . حكومتي كه با كودتا يا شبهكودتا يا جنگ داخلي حاكم ميشود، حتما براي تثبيت خودش سياستهايي تدوين ميكند و تاريخ تجارت مواد مخدر نشان ميدهد كه يكي از اين سياستها، فراهم شدن بستر توليد بعضي مواد است.من در مصاحبههاي متعدد با روزنامه اعتماد و بهطور مشخص، در مصاحبه سال 1400 درباره گسترش يا محدوديت كشت خشخاش در دوره جديد فعاليت طالبان گفتم كه طالبان به دليل محاصره اقتصادي و نبود زيرساختها و اقتصاد تكمحوري مبتني بر كشاورزي، مجبور است باز هم براي تجارت مواد فضاي آزاد ايجاد كند حتي اگر با شعارهاي متفاوتي صحبت كند . بنابراين، بايد از همان ابتداي حضور طالبان در اين دهه، منتظر ميبوديم كه توليد مت آمفتامين در افغانستان افزايش داشته باشد كه حالا هم شاهد رشد توليد هستيم و البته اين رشد، سرعت بيشتري هم خواهد داشت. اما تجارت مواد افغانستان را نبايد به منزله رقابت با آسياي جنوب شرقي تلقي كنيم، زيرا توليد شيشه در آسياي جنوب شرقي، تا حد زيادي توسط دولتها كنترل شده و اگرچه هنوز مواد روانگردان در آسياي جنوب شرقي توليد ميشود اما ميزان توليد اصلا قابل مقايسه با دو دهه قبل نيست.
*ما از طرف افغانستان با تهديدهاي زيادي مواجهيم كه يكي از مهمترين تهديدها، توليد رو به افزايش انواع مخدرها و روانگردانهاست، چون ايران در مسير ترانزيت مواد افغانستان قرار گرفته است. اگر افغانها در ارتقاي كيفيت توليد هر كدام از مواد مخدر يا روانگردان موفق شوند، بازار اين مواد از ايران به سمت غرب آسيا و حتي تا تركيه و اروپا و چه بسا كشورهاي ديگري كه در مسير بالكان و ابريشم قرار دارند توسعه خواهد يافت و قاچاق شيشه افغانستان، همان مسيري كه در 60 يا 70 سال اخير براي قاچاق هرويين و مرفين مورد استفاده بوده را طي خواهد كرد و كاروانها از ايران رد خواهند شد تا به اروپا برسند. امروز غير از مسير شرق به غرب (افغانستان به سمت ايران و به سمت تركيه) مسير شرق به جنوب (افغانستان به سمت ايران و به سمت حوزه خليجفارس) هم فعال شده و مواد افغانستان وارد خاك ايران ميشود و به سمت خليجفارس و درياي عمان ميرود تا به كشورهاي حاشيه خليج فارس و از آن طريق به قارههاي ديگر برسد. بسته به حجم توليدات، زمينه حمل از طريق مسير دريايي پاكستان و آبهاي ايران هم فراهم است اما در اين ميان نبايد از ارزش افزوده ايجاد شده در مسير حمل و نقل محمولهها غافل باشيم. جابهجايي محموله ترياك يا حشيش يا مرفين يا شيشه متفاوت است چون قيمت هر كدام از اين مواد متفاوت است و به دليل قيمت متفاوت، ارزش و ميزان سرمايهگذاري براي هر كدام از اين محمولهها هم متفاوت خواهد بود.
*افزايش بيرويه مهاجرت غيرقانوني افغانها به ايران بعد از حضور مجدد طالبان (مرداد 1400) مساله ديگري است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. اين تعداد مهاجر غيرقانوني، علاوه بر تهديد امنيتي، بستر بسياري از جرايم مثل قاچاق مواد را هم گسترش ميدهند. ما با افغانستان در مساله تنش آبي درگيريم و حقابه هيرمند، يك مساله جدي و البته داراي پيچيدگي زياد است. اگر طالبان حقابه هيرمند را به ايران بدهد، بخشي از چند ولايت افغانستان با اين مساله درگير خواهند شد چون در حال حاضر ولايات هرات و نيمروز و فراه از حقابه هيرمند استفاده ميكنند و اتفاقا تا سال 1401 كشت خشخاش در همين ولايات افزايش داشت. اين ولايات، نسبتا غيركوهستاني و خشك هستند و كشت خشخاش در اين مناطق نسبت به مناطق كوهستاني يا دامنهاي، آب بيشتري نياز دارد. طالبان در صورت پذيرش حقابه هيرمند، بايد با واقعيت كاهش حجم كشت خشخاش در چند ولايتش مواجه شود و به نظر ميرسد يكي از دلايل مخالفت طالبان با حقابه هيرمند، همين مساله است چون آبي كه از هيرمند در اين ولايات جاري شده، نه براي كشت گندم و ساير محصولات كشاورزي بلكه براي كشت خشخاش و در واقع، به دليل ارزش افزوده خشخاش است و به همين دليل هم كشاورزان و تجار مواد مخدر، به طالبان فشار ميآورند كه حقابه ايران را ندهد چون در صورت كاهش كشت خشخاش، طالبان بايد به فكر جايگزيني براي اقتصاد مواد مخدر باشد و البته در صورت كاهش كشت خشخاش، حتما توليد متآمفتامين در افغانستان افزايش خواهد يافت چون كشاورز خشخاشكار، به جاي كشت گندم يا ساير محصولات كشاورزي كم آببر، به سمت كشت افدرا خواهد رفت.
*ما بيش از 10 سال است كه توانستهايم توليد شيشه را در كشورمان كاهش دهيم. الان به صورت بسيار موردي، آشپزخانه و لابراتوار توليد شيشه در ايران داريم و كشفيات هم همين را نشان ميدهد، اما چه اتفاقي باعث شده كه سهم مصرف شيشه در معتادان ما همچنان باثبات باشد؟ واردات شيشه افغانستان به بازار ايران. دنيا براي رصد اوضاع تجارت مواد افغانستان بايد به ايران نگاه كند. هر تغيير در توزيع و مصرف و فراواني مواد در بازار ايران بايد به پاي افغانستان نوشته شود.
*جغرافياي توليد بعضي مواد مخدر يا محرك در دنيا، يك جغرافياي تقريبا تثبيت شده است. وقتي راجع به كوكايين حرف ميزنيم، يعني جغرافياي امريكاي لاتين اين بستر را فراهم كرده كه در آن منطقه، توليد كوكا توليد غالب باشد. وقتي راجع به شاهدانه صحبت ميكنيم، يعني شمال آفريقا و مراكش، بالاترين حجم توليد شاهدانه را دارد و سالهاست كه توليد حشيش در اين مناطق ادامه دارد، اما در سوي مقابل، در مورد بعضي مناطق نميتوانيم انتظار تداوم توليد داشته باشيم. در تاريخچه عراق و فرهنگ اين مردم و تاريخ بينالنهرين و پيشينه حاصلخيزي منطقه بين دو رود، هيچ اثري از كشت گسترده خشخاش پيدا نميشود. عراق هيچگاه نميتواند بستر گسترش كشت خشخاش باشد چون عراق امروز به ثبات امنيتي نسبي رسيده و اقتصاد رو به رشد دارد و ارزش پول ملي عراق، تقريبا تثبيت شده و نفت را به راحتي ميفروشد و در حال حركت به سمت توسعه و كاهش فقر است. شايد 10 سال قبل در مورد عراق ميتوانستيم تصور زمينهسازي براي كشت خشخاش را داشته باشيم چون در آن زمان، عراق توسط امريكا اشغال شده بود و در هر نقطه از كشور داعش حضور داشت و اگر اين روند ادامه مييافت، حتما انتظار افزايش جرم را هم در عراق داشتيم اما امروز غير از شمال عراق و اقليم كردستان كه مساله قاچاق و وجود لابراتوارهاي توليد هرويين و احتمال توليد شيشه در اين منطقه بارها خبرساز شده، بقيه مناطق اين كشور فضاي مساعدي براي توليد مواد نيستند. يك نكته را در مورد توليد شيشه در افغانستان نبايد فراموش كنيم. كيفيت مواد در رقابت و تصاحب بازارها، حرف اول را ميزند. در كشورهاي مرفه و ثروتمند جهان، انتظار مصرفكننده مواد، يك ماده باكيفيت است. در اروپا، هرويين افغاني با 12درصد خلوص مرفين، مشتري ندارد اما هرويين سفيد يا هرويين با خلوص متوسط فروش ميرود. در مورد متآمفتامين هم با وضع مشابه مواجهيم. هيچگاه تعداد مصرفكنندگان شيشه در اروپا زياد نبوده اما در آفريقا، از حدود 15 سال قبل مصرف همين مادهاي كه در ايران هم به اسم شيشه ميشناسيم طرفدار داشت و به همين دليل هم امروز چند كشور آفريقايي ازجمله نيجريه و به خصوص در آفريقاي مركزي، به كانون توليد مت آمفتامين اين قاره تبديل شدهاند.