عاصفه اله وردی در یادداشتی در ضمیمه خانواده امروز روزنامه اطلاعات نوشت:
یکپارچه خوب، یکپارچه بد
به دفتر مراجعه کرده بود. رفتارهای ناگهانی و پرخاشگرانه، تغییر عادتهای پی در پی در همسرش او را خسته کرده بود. همسرش به طور مداوم او را متهم میکرد که به او علاقه ندارد. در جلسه مشاوره با همسرش به وضوح مشخص بود که او از طرد شدن و تنهایی، رنج بسیاری میبرد. به سرعت خشمگین میشود و دائماً تهدید به خودکشی میکند. رفتارهای نامتعادل و خشونت آمیزش زندگی را بر هر دو حرام کرده بود.
معمولا افرادی که در لابلای جلسات درمان همیشه ترس از این دارند که در نهایت ترک خواهند شد و به همین دلیل فردی قابل اعتماد برای آنها وجود ندارد، شک درمانگر را به این اختلال بر میانگیزند. آنها در آغاز با این دید وارد زندگی مشترک یا رابطه شدهاند که آنچنان به هم علاقه داشتیم که بسیار وابسته شدیم. در حالی که در واقع فرد با اختلال شخصیت مرزی وابسته است و مصرانه تقاضا دارد که تمام اوقات همسرش را به خود اختصاص دهد و او را از اصرار برای توجه بیش از حد به ستوه میآورد.
بی وفایی
در کمال تعجب حتی اگر به او توجه بجا و به اندازه دارید، دیگر، آن فرد ایدهآل او نخواهید بود و او در واقع شما را به خاطر عدم توانایی در برابر برآورده کردن نیازهای عاطفی خود کنار میگذارد و بسیار زیاد متهم به بیوفایی و بیعاطفگی خواهید شد.
خسته میشوید
چنین شخصیتهایی معمولاً ولخرج هستند . رانندگی خطرناک و پرخوری افراطی یا مصرف مشروبات الکلی به صورت افراطی را در پیش میگیرند. او از اینکه شما را در انظار عمومی مورد اهانت قرار دهد واهمهای ندارد.
عدم احساس مسئولیت
او به لحاظ اینکه فردی فاقد هویتی منسجم است و خود واقعیاش را پیدا نکرده، نمیتواند در یک رابطه سالم عاطفی دوام بیاورد. چرا که احساس خوبی نسبت به خود ندارد و نمیتواند در رابطه احساس مسئولیت داشته باشد.
او طرد را دوست دارد
احسان که به خاطر همسرش به دفتر مراجعه کرده بود میگوید: «پس از یک دوره جنگ و جدال بین ما، در حالی که همه چیز به خوبی میگذرد و من فکر میکنم دیگر مشکلی نخواهیم داشت، ناگهان همسرم همه چیز را به آشوب میکشاند. با اینکه حرف او این است که شادی و نشاط و راحتی را دوست دارد، اما انگار با روحیهاش سازگار نیست. گاهی وقتها حس میکنم او دوست دارد که خشمگین افسرده و طرد شده بماند.»
چرا جذب افراد مرزی میشوم؟
تحقیقات نشان داده است افراد بسیاری شبیه شما هستند. عاشق افرادی با شخصیت نامتعادل و نامشخص شدن، در لحظههای اول عاشقی، میتواند یک حسِ خواستنی در بیشترِ افراد باشد.
در واقع شما تقصیری ندارید. چرا که به دنبال رابطهای عاطفی، بسیار پرشور و هیجانانگیز- مثل فیلمها- هستید. یک فرد با شخصیت مرزی، در ابتدا چیزی به اسم احتیاط و حد و مرز را نمیشناسد، همین میتواند جذابیت خوبی ایجاد کند. عشق در نگاه اول، شاید همین است. ممکن است بین مخالفت کامل او تا موافقت او با رابطه جنسی چند ساعت فاصله باشد.
عزتنفس
رابطه داشتن با فردی که بسیار پرشور و ستایشگر است، رویای هر کسی میتواند باشد. ممکن است شما هم در یک خانواده آشفته با پدر و مادری دچار اختلالات خلقی بزرگ شده باشید و حالا حالتهای او برای شما آشنا باشد پس چندان خود را ملزم به ترک این رابطه نمیدانید یا حتی ممکن است بخواهید که او را درمان کنید؛ کاری که نتوانستید برای پدر مادر خود انجام دهید.
تهدید به خودکشی
در این عاشقانه هیجانانگیز، با وجود رابطه مطلوب، بسیار پیش میآید که فرد با شخصیت مرزی شما را متهم کند که تو هم درست مثل بقیه به من بیتوجه هستی و با طرد شما از خودش محافظت میکند. چرا که بسیار میترسد از سوی شما طرد شود و با این کار پیشدستی میکند و تهدید به خودکشی میکند.
درمان نمیشود
شدت اختلالات یک فرد مرزی آنچنان بالاست که حتی گاه درمانگران نیز از درمان آنها ناامید میشوند، چرا که بسیار پیش آمده است که پس از جلسات درمان یک فرد با شخصیت مرزی میگوید از همه چیز ممنونم اما باید بروم و خودم را از پشت بام پرت کنم.
درد و رنج
در زندگی با چنین فردی یک تناقض مهم وجود دارد اینکه درمان برای او ضروری است و به احتمال زیاد درمان برای او نتیجه بخش نخواهد بود. اگر بخواهید به گونهای شاعرانه عمل کنید و تصور کنید عشق همه چیز را درست خواهد کرد، باید بدانید که اینگونه نیست و شما در این مسیر شاهد دردها و رنجهای فراوانی خواهید بود.
چه میتوان کرد؟
انتظار پریشانی و آشفتگی را در جای جای زندگی داشته باشید. رفتارهای خود تخریبی او را تقویت نکنید. او تفکر همه یا هیچ دارد. به طور دائم باید به او یادآوری کنید که همه چیز را به صورت خاکستری ببیند نه سیاه و سفید. نقاط قوت او را تقویت کنید. تا حس بیارزشی او کمتر شود و شما را به عنوان فردی صمیمی و قابل اعتماد بپذیرد.