امروز بهرام بیضایی ۸۵ سالگیاش را در غربت جشن میگیرد. او در گفت و گویی می گوید:
نمیدانید در سینما چه زمانی را از من گرفتند. همه کارهایم نصفه ماندند. چون فقط میدویدم که فیلم بسازم. کاش اصلاً ول کرده بودم. سانسور هیچ وقت بزرگترین مشکل من نبود.
میشود با سانسور مقابله کرد، ولی با دشمنی دوستان نمیشود. من میتوانم علیه سانسور فریاد بکشم، اما علیه دشمنی دوستان نمیتوانم مملکت به امید نسل جوانش سرپاست و این نسل جوان با همه کجرویها، خودش را زنده نگه میدارد.
بیضایی در این گفتوگو دربارۀ چرایی تن دادن اجباریاش به مهاجرت میگوید: من توهین به خودم را تحمل کرده بودم ولی توهین به بچههایم را دیگر نتوانستم تاب بیاورم. جواب دشمنی آنها با من را قرار نبود بچههایم بدهند... فکر کردم بچههایم نباید سرنوشت مرا تحمل کنند.
بهرام بیضایی پس از چندین سال سکوت گفت: دلم میخواست در ایران باشم. میشود با سانسور مقابله کرد، ولی با دشمنی دوستان نمیشود.