مریم سلیمی، دارای دکترای علوم ارتباطات، از مؤلفان کتابهای «تفکـــر و ســواد رسانــهای» و «ســواد خبـــری» اسـت. او بهعنوان مدرس دانشگاه بر این باور است که اخبار منفی و جعلی بسیار سریعتر از اخبار خوشایند و واقعی، مرزها را درمینوردند. از سویی، افزایش فزاینده انواع اطلاعات از واقعی تا گمراهکننده، جعلی و...، کار را برای هر تصمیم و اقدامی اعم از فردی، جمعی، سازمانی و... سختتر میکند.
وی با تأکید بر این که هوش مصنوعی هم زهر است و هم پادزهر، معتقد است: این احتمال وجود دارد که با هرچه پیچیدهتر شدن شرایط، برای مدیریت اخبار دریافتی، تعیین و اعمال رژیم مصرف رسانهای، رهایی از دام اعتیاد به اخبار بد، منفی، جعلی و.... به هوش مصنوعی متوسل شویم و از آن بخواهیم تا به ویژه در گیت آخر، کمکمان کند هر محتوایی را نبینیم، نخوانیم یا نشنویم که در این زمره میتوان از اخبار ناخوشایند و جعلی یاد کرد. چنین به نظر میرسد که به تدریج هوش مصنوعی به چرخه دروازهبانی اخبار و محتواها هم از سمت رسانه و هم از سمت مخاطب اضافه شود. البته در حال حاضر نیز مظاهری حداقلی از آن را شاهدیم.
گفت وگوی مینا حیدری خبرنگار اطلاعات را با وی می خوانید:
با توجه به حجم اخبار بد و ناخوشایند، آینده رسانهها را چطور میبینید؟
پیش از پاسخ به این سؤال در خصوص اخبار بد و منفی، باید نگاهی به زمینههای تولید محتوا و اخبار در رسانهها بیندازیم. «گلوریا بورگر»، کارشناس و روزنامهنگار آمریکایی معتقد است برای بسیاری از مردم بیخبری، خوشخبری است اما برای مطبوعات خبر خوشایند، خبر خوش نیست.
از دید برخی رسانهها (با همه آنچه از ارزشهای خبری میدانند) این اخبار بسیار ناخوشایند هستند که ارزش خبری دارند و توجه بیشتری به خود جلب میکنند و اخبار کمتر ناخوشایند، چنین نتیجهای ندارند. بهنوعی وقایع ناخوشایند، خوراکی برای خبرسازیِ جذاب رسانهای هستند.
از سویی برخی خبرنگاران با این نگاه که اخبار منفی مخاطب بیشتری دارند به این اخبار و انتشار آنها تمایل نشان میدهند. واقعیت این است که باید خود خبر با بهرهمندی از ارزشهای خبری، مهم باشد، نه میزان منفی یا ناخوشایند بودن خبر.
رسانهها در عمل، با ضریب و اولویت دادن به اخبار ناخوشایند بیش از پیش به این نوع اخبار بها میدهند. رسانهها با نورتاباندن به اخبار ناخوشایند و منفی، فرش قرمزی به سمت این نوع اخبار زیر پای مخاطبان پهن میکنند.
آنچه تعیینکننده ذائقه رسانههاست هر چیزی است که با منافع و نگاه ایدئولوژیک آنها سازگار است. این نگاه رسانهها و منافع آنها، خیلی وقتها با منافع مخاطبان در یک راستا نیستند، کما اینکه در تضاد با یکدیگر قرار دارند. البته به این موارد باید عوامل درون و برونسازمانی رسانهای، نقش دولتها و حکومتها، امپراتوری رسانهای حاکم، قوانین نوشته و نانوشته داخلی و جهانی، عرف و... را اضافه کرد.
اخبار منفی و ناخوشایند برای رسانهها یعنی جلب و جذب مخاطب و برای مخاطبان یعنی مواجهه بیشتر با اخبار ناخوشایند که تبعات روحی و روانی نامناسب برجای میگذارند.
بسیاری از رسانهها از جمله رسانههای اجتماعی بیش از پیش به سمت بهرهگیری از هوش مصنوعی (هرچه هوشمندتر شدن)، شخصیسازی، تعاملیتر شدن و... گرایش مییابند.
تحولات و ظرفیتهای جدید رسانهای، ارسال بستههایی مشخص و به آدرس دقیق را مبتنی بر ذائقه، علایق و سلایق مخاطبان برای رسانهها فراهم میکند که میتواند اثرگذاری پیامهای ارسالی را افزایش دهد؛ هرچند الزاما دسترسی، همواره به معنای دریافت و تأثیرپذیری نیست. بنابراین، بسته ارسالی محتوا برای مخاطبی که به اخبار بد، منفی و جعلی علاقه دارد، کاملا متفاوت از مخاطبی است که اخبار واقعی و تا حد ممکن خوشایند را جستجو میکند.
در این میان، هوش مصنوعی به مثابه زهر و پادزهر عمل میکند. به این معنی که هوش مصنوعی از یکسو میتواند به مدیریت اخبار منفی و جعلی کمک کند و از سویی میتواند در تولید و گسترش این نوع اخبار مؤثر عمل کند.
با شخصیسازی تولید و ارسال پیام، کار برای کسانی که پیگیر و علاقهمند به اخبار ناخوشایند هستند از منظری سختتر و از منظری آسانتر میشود. اخبار ناخوشایند مبتنی بر علایق و سلایق افراد، برای آنها ارسال شده و میزان غرقشدگی در این نوع اخبار و میزان مواجهه فرد با آنها بیشتر میشود.
عملا قانون جذب در اینجا معنی مییابد، یعنی مبتنی بر ظرفیتهایی در راستای رصد توجه و رفتارهای مخاطب یا کاربر و یا تحولاتی مانند نفوذ در مغز و ذهن، هرچه از ذهن فرد (به یاری رصد واسطههای مغز و کامپیوتر) بگذرد، محتواهای موردعلاقه، پیش چشم او ظاهر خواهد شد.
بنابراین هرچه تمرکز بر جذب اخبار بد و منفی باشد، اطلاعات و اخبار بیشتری از این منظر جستجو و به فرد ارائه خواهد شد. کاری که در حال حاضر و در یک نگاه حداقلی در برخی رسانههای اجتماعی شاهد آنیم.
مشکل جذب و دریافت، تنها محدود به اخبار بد، منفی و ناخوشایند نخواهد بود، بلکه باید به این اخبار فستفودی با طعم ناخوشایند، گاه طعم بد جعلی بودن را نیز اضافه کرد که این روزها سرعتی بیش از اخبار واقعی یافتهاند.
به طور مثال، خبر جعلی مرگ یک هنرمند، بیش از خبر واقعی بهبود او بازدید، لایک و توجه میگیرد. این یعنی جولان یافتن بیشتر اخبار ناخوشایند جعلی و نشر و بازنشر بیشتر آنها.
دکتر یونس شکرخواه، استاد حوزه ارتباطات معتقد است خبری كه به رسانهها راه میيابد از دروازههای متعدد و از مسيری طولاني گذشته است. خبری كه در مقابل ديدگان شما قرار میگيرد، شما را آخرين گزينشگر میداند. آيا اجازه میدهيد كه بر دروازه نگاه شما جای گيرد؟
گرچه ما آخرین گزینشگر هستیم ولی ممکن است زمانی از هوش مصنوعی بهعنوان دستیار شخصی برای مدیریت اخبار ناخوشایند و ترک اعتیاد وابستگی به اخبار مذکور یاری بگیریم و وظیفه دروازهبانی محتوا را در گیت آخر به او بسپاریم تا در نهایت قادر باشیم محتواهایی مبتنی بر چارچوبها و استانداردهای خاص و بر پایه اصول اخلاقی، انسانی با محتوای واقعی و مبتنی بر منابع معتبر دریافت کنیم. علاوه بر اخبار، باید به این داستان، تصاویر، ویدئوها و... را نیز اضافه کرد؛ این که هوش مصنوعی یاریمان کند تا هر تصویری را اعم از عکسهای فجیع، خشونتبار و... نبینیم.
توسل به هوش مصنوعی برای مدیریت بر اخبار، شاید تا حدودی خوب جلوه کند ولی نکته این است که خود هوش مصنوعی نیز بینصیب از خطاهای الگوگرفته انسانی همچون نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و... نیست. از طرفی سپردن اختیار به هوش مصنوعی و واگذاری مسئولیتها به طور مطلق، با خرد، ظرفیتها و توان انسانی در تضاد است. پس ممکن است بتوانیم از هوش مصنوعی یاری بگیریم ولی هرگز نباید بهعنوان تنها گزینه به آن تکیه کرده یا به آن اعتماد مطلق کنیم.
در یک جمعبندی باید گفت هم به سمت تولید و انتشار بیشتر اخبار بد، منفی و جعلی به یاری هوش مصنوعی حرکت میکنیم و هم به سمت مبارزه یا مدیریت آنها که این مسأله در دو سمت رسانهها و مخاطبان صادق خواهد بود.
این که غلبه به چه سمتی خواهد بود، باید نشست و دید. در این میان، آنچه در جایگاه یک مخاطب یا کاربر فکر میکنیم، میخواهیم و میجوییم تعیینکننده خواهد بود. اگر در پی اخبار منفی و جعلی باشیم، بیشتر در آن غرق خواهیم شد.
با ورود به دنیای متاورس و بهرهگیری از همه حواس، در عین اینکه فرصتهای جدیدی برای دریافت عینیتر و بصریتر اخبار و... در اختیار بشر قرار میگیرد، به همان نسبت ظرفیتهای جدیدی برای دروازهبانی، اثرگذاری، توجه بخشی و... به رسانهها داده میشود که به یاری تکنولوژیهای نوین، شرایط حاکم بر فضای رسانه، مخاطب و تعاملات آنها پیچیدهتر میکند.
آینده هرچه باشد باید در انتظار اشکال جدیدی از رسانهها، سبکهای خبررسانی و اطلاعرسانی، شیوهها و تکنیکهای اثرگذاری و غیره بود. آیا در چنین فضاهایی باز اخبار منفی مورد عنایت رسانهها خواهند بود یا خیر؟ به نظر همچنان پاسخ مثبت باشد، ولی قطعا معادلات آینده را آینده و عوامل مؤثر بسیاری تعیین خواهند کرد و ترجیحات رسانهها، نیازها و تمایلات انسانها یا حتی رباتهای انساننما، انسانهای ترکیبی و... مؤثر خواهند بود.
*چرا با وجود این که اغلب اخبار، حاوی اتفاقات بد و نگرانکننده هستند آنها را دنبال میکنیم، آیا ما به اخبار از جمله اخبار منفی معتادیم؟
دکتر مجتبی شکوری، معلم و کارشناس در بررسی دو کتاب «اخبار را دنبال نکنید» (بیانیهای برای یک زندگی شادتر، آرامتر و خردمندانه) و نیز کتاب «اخبار؛ راهنمای کاربران» در یک جمعبندی به نکاتی اشاره کرده از جمله این که چرا اخبار را دوست داریم و در آنجا از سه دلیل ترس، لذت و مبارزه با ملال یاد میکند؛ این که افراد در پیگیری اخبار، کمتر به تحلیل جهان و علل وقوع اتفاقات میپردازند و کمتر خود را به جای آن افراد برای جلوگیری از تکرار وقوع آن اتفاق قرار میدهند.
همچنین در بررسی آثار مخرب پیگیری اخبار فاجعهبار از بیحسی مغز، توجه افراطی، اشتباه و تقویت تعصبات یاد میکند و میگوید ما به سمت اخباری تمایل مییابیم که ما و ذهنیتمان را تقویت میکنند، این یعنی چنین اخباری به انسان تفکر انتقادی نمیدهند بلکه باورهای قبلی را پایدار میکنند.
همچنین رولف دوبلی در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» چنین اشاره میکند که ما روزانه اخبار زیادی را میخوانیم که نیازی به آنها نداریم. مطالعه افراطی اخبار، وقت افراد را تلف میکند.
از سویی اخبار غیرمرتبط، کمکی به پیشرفت و بهبود زندگی افراد نکرده، حتی میتوانند اثر عکس نیز داشته باشند. از طرفی از آنجا که اخبار برای مغز به مثابه قند عمل میکند، اشتهاآور، آسانهضم و در درازمدت بسیار مخرب است. برعکس اخبار، این مطالعه کتاب و مقالات است که نیاز به فکر کردن دارد. گرچه اینگونه محتواها، حاوی اطلاعات خشک، پیچیده و فرآورینشده هستند ولی در نهایت برای انسان مفیدند. با وجود این، ما جذب محتوایی میشویم که برای مغزمان جذابتر است. در این میان اخبار بد، بسیار سریعتر از سایر اخبار جذب مغز میشوند و اثری عمیقتر بر ناخودآگاه فرد میگذارند.
علاوه بر نکات نقلشده، در حوزه علوم شناختی و عصبی انسان میتوان از نکاتی یاد کرد که در ادامه بحث مفید است: به طور مثال، اگر خبری جدید با تصورات ذهنی قبلیمان سازگار باشد، آن را پذیرفته و به حافظه میسپاریم تا دیدگاههای قبلیمان تقویت شوند. در غیر این صورت، دادههای جدید را نمیپذیریم تا از ایجاد تضاد شناختی و سردرگمی ذهنی جلوگیری شود. مغز در مقابل اطلاعات مخالف با باورهای قبلی مقاومت میکند و ما دوست داریم در حلقه افراد یا مخاطبان رسانههایی باشیم که موجه میدانیم و به آنها اعتماد داریم، بنابراین به آنچه توسط آنها ارسال و دریافت میشود اعتماد میکنیم.
همینگونه نکات است که مشخص میسازد ما علاقهمند به چه نوع اخباری یا محتواهای چه نوع رسانههایی باشیم. با این حال، اشتهاآور بودن، قابل هضم بودن آسان، بسیار مضر و اعتیادآور بودن اخبار به خصوص بد و منفی سبب میشود به پیگیری و دریافت آنها رغبت بیشتری پیدا کنیم.
بر این اساس، شناخت و درک علوم شناختی و لایههای آن میتواند کمک کند تا علل برخی رفتارهای انسانی به خصوص از بعد رسانهای و دلایل پیگیری اخبار و پذیرش اخبار جعلی قابل درک شود. با این حال معتقدم در خصوص مواجهه با رسانهها و پیامهای آنها نمیتوان بهطور مطلق و عمومی بحث کرد، زیرا آنچه ذکر شد نگاه عمومی به انسان و نحوه برخورد او با اخبار و اطلاعات است؛ عاری از اینکه در چه محدوده جغرافیایی یا چه فضا و شرایطی زیست کرده یا رفتار میکند و واکنش نشان میدهد.
واقعیت این است که افراد بسته به میزان سواد رسانهای و خبری، میزان بهرهمندی از تفکر انتقادی و نیز علایق، نیازها، ذائقه، شرایط جسمی، سنی، روحی، روانی، قلمرو جغرافیایی محل اقامت یا زندگی، ویژگیهای نسلی و... میتوانند به رژیم مصرف رسانهای خاصی برسند. افراد در بشقاب رسانهای خود هر روز از رسانههای مختلف و تنوعی از محتواها بهره میگیرند. در این میان، هرقدر آگاهانهتر و هوشیارانهتر به مدد مهارتها و سوادشان خود را در مواجهه با اخبار قرار دهند بهتر میتوانند خود و نحوه مواجههشان را با انواع محتواهای رسانهای مدیریت کنند.
به طور مثال، افراد دارای سواد رسانهای، از هر منبعی هر مطلبی را دریافت نمیکنند، مهارتهای مواجهه با اخبار رسانهای را میدانند و هر نوع مواجهه را هم به معنای تأثیرگذاری نمیدانند.
این افراد برنامهای مشخص برای حضور در رسانهها و دریافت اخبار و منابع دارند و تمام روز خود را در مواجهه با اخبار که گاه حجم قابلتوجهی از آنها اخبار ناخوشایند هستند قرار نمیدهند.
افراد دارای تفکر انتقادی و مهارت و سواد، سختی بیشتری را در تعامل با مغز خود تحمل میکنند، در مقابل افرادی قرار دارند که بدون زحمت چندان، آنچه را که مغزشان دریافت کرده میپذیرند و به آن اعتماد میکنند. اعتماد صرف به مغز با احتمال هرگونه سوگیری در قضاوت و... کاری آسان است. مغز ما با خطاهایی روبهروست و از سویی با تکنیکهایی نیز گول میخورد.
اخبار و اطلاعات تا حد موردنیاز برای امنیت و سازگاری ما با محیط و شرایط لازمند، زیرا با دنبال کردن اخبار، در جریان هشدارها، توصیهها و اطلاعات قرار میگیریم و آمادگی لازم را در برابر اتفاقات احتمالی کسب میکنیم. آنچه باید مدیریت شود، میزان اشتها در برابر اخبار به ویژه اخبار منفی و جعلی است.
باید آنچه را که از این اخبار دریافت میکنیم، مورد تحلیل قرارداده و از آنها درسها و عبرتهای لازم را بگیریم تا از تکرار رویدادهای ناخوشایند حداقل توسط خومان جلوگیری کنیم.
مشکل از جایی شروع میشود که تمرکز بر اخبار بیش از حد شده و از همه بدتر این تمرکز بر اخبار ناخوشایند قرار بگیرد، زیرا افراد با عادت کردن به این موضوع، با خطر اعتیاد به اخبار ناخوشایند روبهرو خواهند بود. خبرهای منفی و ناخوشایند در رسانههای مختلف جهان مورد عنایتند. حال برخی کشورها به دلایل عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... آبستن حوادث و رویدادهای ناخوشایند هستند که عملا حجم اخبار منفی و ناخوشایند را در آنها بالا میبرد.
در کشورهای توسعهیافته با وجود گرایش رسانهها به اخبار منفی، به دلیل ارتقای سواد رسانهای شهروندان و از سویی تدوین و تصویب قوانینی برای مدیریت رفتار انواع رسانهها در چارچوب قانونی، حجم و نسبت اخبار ناخوشایند تا حدودی مدیریت میشود.
در این کشورها مهارتها و سوادهای لازم برای مشارکت فردی و اجتماعی شهروندان به آنها آموزش داده میشود، اما در کشورهای جهان سوم بدون سواد رسانهای و قوانین لازم حمایتگر از ذهن و روان افراد به خصوص کودکان، عموما افراد جامعه در معرض اخبار ناخوشایند قرار میگیرند. کودک از کودکی در معرض اخبار منفی قرار میگیرد که خود تبعات ناخوشایندی همچون ترسها، کابوسهای شبانه و... را به دنبال دارد که صدمه زنندهاند.
آموزش سواد رسانهای از کودکی تا کهنسالی باید مدنظر باشد. در این حوزه نیاز به یک نهضت آموزشی داریم. از طرفی سیاستها و تکنیکهای رسانهای و... در ارائه چهره از ملل و کشورهای مختلف سبب میشود تا در بازنمایی منفی از برخی کشورها اخبار ناخوشایند بیشتری از آنها منتشر شود که در پی تکرارها به کلیشه تبدیل شوند. البته بماند که برخی اخبار و اطلاعات با ملاحظات مختلف دروازهبانی میشوند و از سویی به برخی رسانههای بینالمللی اجازه رخنمایی به اخبار واقعی (با توجه به منافع آن رسانه) داده نمیشود. حال ممکن است علت عدم انتشار یا بایکوت خبری احتمالی، عناوینی همچون جلوگیری از ترویج یا گسترش خشونت، عدم سازگاری با قوانین و.... بیان شود.
در مجموع باید گفت تصمیم برای پیگیری و نحوه مواجهه با اخبار و حتی اعتیاد به آن در افراد به عوامل مختلفی بستگی دارد که برخی ابعاد شخصی و بعضی ابعاد اجتماعی به خود میگیرند و از آنها نیز متأثر میشوند.
*آیا باید از افرادی که مدام اخبار میخوانند و میشنوند فاصله گرفت؟
برخی افراد از لحظه چشم گشودن از خواب تا لحظه به خواب رفتن در حال کنترل اخبار رسانهای هستند و دائم حس میکنند اگر اخبار را دنبال نکنند چیزی را از دست میدهند. وابستگی این افراد به اینترنت و فضای مجازی، تبعاتی همچون انواع بیماریهای روانی (با احتمال بیماریهای جسمی) به دنبال میآورد و عادت به پیگیری اخبار به ویژه اخبار ناخوشایند، آنها را به لحاظ روانی با مشکلاتی روبهرو میکند. یکی از آنها اعتیاد به این نوع اخبار و دیگری تقویت افکار منفی، ترسها و تأثیر نتایج آنها بر تصمیمات، فعالیتها و... است.
تکرار مواجهه با اخبار ناخوشایند، افراد را منفعل، ناامید و دلسرد کرده و احتمال افسردگی را در آنها افزایش میدهد. از سویی عادت کردن به اخبار ناخوشایند به خوراک روزانه ذهنی این افراد تبدیل میشود و عملا پیگیر و جستجوگر آنها میشوند.
افرادی که به لحاظ ذهنی مملو از اخبار و افکار ناخوشایند و منفی هستند، در بازنشرها یا محاورهها و مکالمههای خود این نوع اخبار را به اطرافیانشان هم منتقل میکنند که گاه تداوم این رفتارها آنها را به افراد سمی تبدیل میکند. منفی کردن جو و طرح حرفهای ناخوشایند، گاه ممکن است سبب فاصله گرفتن از این افراد شود. به جای فاصله گرفتن از آنها، باید یاریشان کرد تا از این شرایط تا حدممکن رهایی یابند.
*مرجعی که مردم میتوانند اخبار را از آن پیگیری کنند باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
ما برای مواجهه با رسانهها نیازمند سواد رسانهای، خبری، بصری و... هستیم که در این مقوله به بحث منبع و مرجع نیز توجه میشود. ما روزانه و در طول چرخه حیات خود با رسانهها و انبوه پیامها مواجهیم. هرقدر این مواجهه بیشتر باشد نیاز به بهرهمندی از سواد رسانهای و بهرهگیری از تفکر انتقادی، بیشتر به یک ضرورت تبدیل میشود. سواد رسانهای به افراد کمک میکند تا توان مواجهه با رسانهها و درک و تحلیل پیامهای رسانهای را با ملاحظات مربوطه کسب کنند.
در مواجهه با پیامهای رسانهای باید چند سؤال اساسی را از خود پرسید: خالق و فرستنده این پیام چه کسی است؟ مخاطب هدفش کیست؟ هدف، انگیزه و منافع احتمالی ناشی از تولید پیام چیست؟ این پیام در پی چه تأثیری است؟ چه فنون و شیوههای جلب توجهی در آن مورد استفاده قرار گرفته است؟ سبک زندگی، ارزشها و عقاید مورد تأکید در پیام کدامند؟ این پیام در بستر چه عوامل مؤثری شکل گرفته و در چه فضا و خاستگاهی به دست مخاطب رسیده است؟ از چه منبعی ارائه شده است؟ این منبع دارای چه جایگاه، اعتبار و پیشینهای است؟ این منبع دارای چه رویکرد سیاسی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و.... است؟ از کجا تأمین مالی میشود، حامیان و عوامل مؤثر در شکلگیری محتواهای آن کدامند؟ غلبه انتشار محتوا در آن با اخبار واقعی است یا جعلی؟ تمرکز این منبع عموما بر چه حیطه و تولید چه نوع محتوایی است؟
باید در ارتباط با اخبار و اطلاعات، به نقدها و نظرات مخالف توجه کنیم (ولو مغایر با نظرات و باورهای ما)، به یک منبع اطلاعاتی اکتفا نکنیم و به سراغ منابع متعدد برویم، یک مطلب را در منابع مختلف چک کرده و به نام نویسنده، تاریخ انتشار، تیتر و مضمون آن، فرامتن تیتر، خبر و... توجه کنیم، صاحبان و مالکان رسانه مربوطه را بشناسیم و با رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیکشان آشنا باشیم، بخش پروفایل و «درباره ما»ی آنها را بخوانیم و بررسی کنیم که چگونه تأمین مالی میشوند، از سابقه انتشار اخبار توسط آن مطمئن شده و از میزان اعتبار آن کسب اطلاع کنیم. به هرجا که رسانه مربوطه بر تعصبات جنسیتی، نژادی، قومی، ملی و... انگشت تأکید میگذارد توجه کنیم. این کنترلها سبب میشود هر محتوایی را از هر منبعی نپذیریم و هر محتوایی را بهعنوان یک محتوای واقعی مورد پذیرش قرار ندهیم.
در هر محیط رسانهای که قرار میگیریم، لازم است که قوانین و چارچوبها و فضای حاکم بر آن را درک کنیم و با تفکر انتقادی با آن رسانه و محتوایش روبهرو شویم. باید توجه کرد که ما با چند خطر روبهروییم، یک خطر جعلی بودن مرجع منبع یا جعلی بودن برخی محتواهای آن است یا خطر توأمان. به یاری سواد خبری، لازم است توان کنترل آنها را داشته باشیم تا کمتر دچار مشکل شویم.
علاوه بر ارتقای سواد رسانهای خود باید این مهم را به اطرافیان به خصوص خانواده نیز بیاموزیم، حتی به کودکان. خواندن کتابهایی همچون «در اینترنت خواندم» (نوشته تونی بازنو) این توان را به کودکان میدهد تا با منبع، نحوه ذکر منبع، چگونگی جستجو در فضای مجازی، شناسایی منابع معتبر و... آشنا شوند.
در کنار مهارتهای تشخیص، بهتدریج که هوش مصنوعی به بافت زندگی شخصی افراد اضافه میشود و نقش یک دستیار شخصی را به خود میگیرد، میتوان از آن بهعنوان یک دستیار در شناسایی منابع و محتواهای رسانهای معتبر یاری گرفت.
*در حال حاضر اخبار را باید از چه منابعی پیگیری کرد، تلویزیون، ماهواره، فضای مجازی و....؟
همه این رسانهها میتوانند در ترکیب سبد رسانهای ما قرار بگیرند و در هر یک از آنها میشود به اخبار یا محتواهایی دست یافت. در حال حاضر، گردش اخبار در این منابع افزایش یافته و احتمال مواجهه با اخبار بد، جعلی و گمراهکننده در همه آنها وجود دارد، البته این احتمال در رسانههای اجتماعی بیشتر افزایش مییابد، زیرا کاربرمحورترند. مهم توان تشخیص منبع و محتواهای مناسب و معتبر است.
*آیا بحث کردن مردم درباره اخبار مانند تحلیلهای درون تاکسی، از التهابات فردی و اجتماعی میکاهد؟
ارتباطات شفاهی، زمینهای برای انتقال اخبار، اطلاعات و بحث در خصوص آنها هستند. افراد با بیان اخبار از جمله اخبار منفی و در ادامه بیان دیدگاههای خود به دنبال تأیید و سودی خاص یا آنی هستند. اخذ تأیید از دیگران، به لحاظ روانی و بهطور موقت ممکن است احساس خوشایندی به آنها دهد ولی بیان این مسائل، اصل مسأله را حل نمیکند. آنچه تبادل میشود ممکن است فقط در محدوده ابراز همدلی و بحث بر محور مسأله یا دردی مشترک باشد. البته با نگاهی درددلگونه به بحث در خصوص اینگونه اخبار، همین حد نیز ممکن است به کاهش التهاب فردی کمک نکند، زیرا احتمال دارد بایدهای یک درددل ساده در آن رعایت نشود و التهاب را فزونی بخشد.
در خصوص مظاهری از تلاش برای کاهش التهاب جمعی، شاید نمونههایی از طنزهایی در خصوص اخبار مرتبط با برخی حوادث فاجعهبار را به یاد بیاوریم که از آنها برای کمک به کاهش التهاب موجود یا فرار از فشارها و سختیهای روانی احتمالی یاری گرفته شده است.
واقعیت این است که هرمیزان حجم اخبار منفی و ناخوشایند افزایش یابد احتمال انفعال، احساس درماندگی و فرو رفتن در نقش قربانی در برابر این اخبار تقویت شده و بیشتر میشود.
خواندن مداوم اخبار یا نقل و شنیدن آنها به خصوص از جنس منفی میتواند برای مغز مضر باشد، از این رو که وقتی تهدیدی را تجربه میکنیم، مغز ما واکنش مبارزه یا گریز را فعال میکند و این مسأله بر سیستمهای بدن تأثیر منفی میگذارد (با نمودهای جسمی همچون خستگی، اضطراب، مشکل در خواب، افسردگی و...)، پس تأثیر این اخبار الزاما روانی نیست.
از سوی دیگر اگر به دلایل مختلف در مواجهه دائم با این اخبار بودهایم باید با ترک عادتها، دریافت اخبار به خصوص از نوع منفی را به حداقل رسانده و مدیریت و برنامهریزی صحیح برای دریافت اخبار داشته باشیم. با توجه به تأثیرات اخبار منفی بر زندگی شخصی، پیشنهاد میشود ساعات آغازین روز به مرور اینگونه اخبار اختصاص نیابد، زیرا بر کیفیت زندگی در آن روز، احساسات، تصمیمات و... بیتأثیر نیستند.
اگر شرایط و شغلمان این مواجهه را ایجاب میکند، حداقل باید نحوه مدیریت روانی در برابر اخبار و تصاویر رسانهای را دانست و از آنها یاری گرفت. این موضوع گاه به یاری تکنیکهای سادهای همچون استفراغ روانی، نوشتن، بیان و... حل میشود و گاه با انباشت تأثیرات بسیار اینگونه اخبار، یاری متخصصان را در کمک به حل مسائل روحی و روانی میطلبد.
در کنار ارتقای سواد رسانه ای مخاطبان، نیاز است تا رسانه ها هرچه مسئولانه تر به انتشار اخبار به خصوص اخبار ناخوشایند و منفی اقدام کنند. همچنین لازم است از اخبار خوشایند و امیدبخش غفلت نورزند. در زمان ارائه اخبار و تصاویر، هشدارهای لازم را برای احتمال مواجهه با اخبار یا تصاویر آزاردهنده بدهند و در انتهای مطلب توصیه هایی داشته باشند، مثلا برخی رسانه ها در انتهای انتشار خبر خودکشی از مخاطبان می خواهند تا اگر به خودکشی فکر می کنند با شماره هایی خاص تماس بگیرند.
اینگونه روش ها می تواند توان تصميم گيري در خصوص مواجهه با اخبار ناخوشایند افزایش داده و آمادگی مواجهه با آن را به افراد بدهد.
همچنین لازم است، رسانه ها در انتشار تصاویر و عکسهای مربوط به حوادث، تا حد ممکن از فیلتر بر روی صحنه های زننده همچون خون، اعضای بدن و... استفاده کنند و هشدارهای لازم را نیز برای مواجهه بدهند. انتشار هرگونه تصویری باید با ملاحظات انسانی، اخلاقی، حقوقی و... صورت گیرد و با رعایت حرمت حادثه دیدگان و مشاهده کنندگان تصاویر حادثه همراه باشد.