سه‌شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ - ۲۰:۵۳
نظرات: ۰
۰
-
الگوبرداری مسئولان ایرانی از روسیه درباره ممنوع‌الکاری!

نویسندگان بسیاری اجازه‌‌ی حضور در محافل رسمی را ندارند و بازیگران بسیاری از حضور در تلویزیون خط خورده‌اند و این تنها بخشی از جمعیت یک‌میلیون نفری است که بعد از جنگ اخیر، روسیه را به‌دلیل دور تازه‌ اقتدارگرایی ترک کرده‌اند. شاید این رویکرد تازه‌ی سازمان سینمایی در ایران را هم بتوان «درس‌گرفتن از روس‌ها» تعبیر کرد.

روزنامه هم‌میهن نوشت: انتشار نام 10 بازیگر زن ایرانی که به‌شکل رسمی اجازه‌ی فعالیت ندارند احتمالاً گامی است تازه در اعمال محدودیت‌ها. سال‌های‌سال است که محدودیت‌هایی از این دست اجرا می‌شوند، اما نه با سروشکلی رسمی و نه از پشت تریبون سخنگویان.

سال‌هاست که کتاب‌ها پیش از انتشار باید در «اداره‌ی گسترش کتاب و کتاب‌خوانی!» بررسی شوند و حتی در این مرحله هم موارد سانسوری یا آنچه به‌نام «اصلاحیه» به ناشر و مؤلف دیکته می‌شود، روی برگه‌هایی بدون هیچ سربرگ و نام‌ونشان رسمی تحویل‌شان داده می‌شود، اما این اصلاحیه غیررسمی تا زمانی که واو به واو اعمال نشود کتاب اجازه‌ی انتشار نمی‌یابد. در چنین شرایطی باید اسامی‌ای که به این شکل رسمی ممنوع‌ازکار شدن‌شان ابلاغ شده، حرکت و رویکردی تازه از سوی نهادهای نظارتی دانست. ممنوع‌ازکاری روشنفکران و نویسندگان یا اهالی سینما و تئاتر اتفاق تازه‌ای نیست.

در سال‌‌های میانی دهه 70 بسیاری از پرده سینما و ویترین کتابفروشی‌ها حذف شدند و بعد از فرارسیدن دولت اصلاحات، به همان شکل غیررسمی که حذف شده بودند باز بی‌سروصدا اجازه‌ی حضور یافتند و بعد در دوره‌ی هشت‌ساله‌ی ریاست‌جمهوری دولت بهار، با شدیدترین ممنوعیت‌های غیررسمی روبه‌رو شدند. اما این‌بار نه در پس و پشت و راهروهای وزارت ارشاد و تلفن‌های غیررسمی که به‌شکل علنی، آن هم از سوی مدیر اداره نظارت سازمان سینمایی، این لیست اعلام شده است. به‌نظر می‌رسد اعلام نام استادان و دانشگاهیانی که یک‌به‌یک به بهانه‌ی رکود علمی، عدم تمدید قرارداد و مسائل اداری از تدریس و حضور در دانشگاه‌ها منع شدند، پشت‌گرمی‌ای به ناظران و نمایندگان حاکمان داده که پرده‌پوشی را کنار بگذارند تا مسئولان بیایند و در مصاحبه با خبرگزاری دولت بگویند: «از این به بعد نمی‌توانند در فیلم جدیدی بازی کنند.»

الگوی روسی حذف منتقدان

شاید این پشت‌گرمی و صراحت را بتوان در گسترده‌ای وسیع‌تر دید؛ پشت‌گرمی‌ای که از تماشای سیاست‌های داخلی بزرگترین متحد خارجی این‌روزها می‌آید. در سرزمین‌ شمالی، روسیه، هر آخرهفته روشنفکران، نویسندگان، بازیگران، خوانندگان و استادان دانشگاه منتظرند تا لیست به‌روز‌شده‌ی «اینوگنت‌» در سایت وزارت دادگستری منتشر شود و صبح فردا در روزنامه‌ی رسمی دولت با آب‌و‌تاب از اینوگنت‌های جدید یا همان «عامل خارجی» بنویسند. جامعه‌ روشنفکری و اهل هنر روسیه هم در وضعیت مشابهی به‌سر می‌برند؛ اتفاقی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظیرش را ندیده بودند، گریبان‌شان را گرفته است. در دوسال اخیر صدها استاد دانشگاه از کار برکنار شده‌اند، نویسندگان بسیاری اجازه‌‌ی حضور در محافل رسمی را ندارند و بازیگران بسیاری از حضور در تلویزیون خط خورده‌اند و این تنها بخشی از جمعیت یک‌میلیون نفری است که بعد از جنگ اخیر، روسیه را به‌دلیل دور تازه‌ اقتدارگرایی ترک کرده‌اند. شاید این رویکرد تازه‌ی سازمان سینمایی در ایران را هم بتوان «درس‌گرفتن از روس‌ها» تعبیر کرد.

روسیه دارد هرهفته رفتار روشنفکران و اهل فرهنگ را رصد می‌کند و هر حضوری بیرون از چارچوب‌های موردپسندش را با برچسب «عامل خارجی» بودن، در تنگنا قرار می‌دهد. این لیستِ هرروز بلندشده برای افرادی که نام‌شان در آن ذکر می‌شود، دردسرساز است و با انتشار این‌نام‌ها در ذیل عامل خارجی بودن، به‌راحتی آنها را نشان‌دار می‌کنند و به ناشران، جایزه‌ها، سالن‌های تئاتر، تهیه‌کنندگان سینما و برگزارکنندگان کنسرت این هشدار را می‌دهند که در صورت همکاری و عقد قرارداد با این «عامل خارجی»، از تمام امکانات دولتی بی‌نصیب می‌شوند و چه‌بسا که مجموعه خودشان هم به لیست اینوگنت‌ها اضافه شود. آنچنان‌که در اولین روزهای پس از جنگ، سایت وزارت دادگستری دیگر زحمت افزودن نام تک‌تک روزنامه‌نگاران تنها روزنامه‌ی منتقد دولت را به خود نداد و یکجا روزنامه‌ی «نُوایا گازتا» را در لیست «اینوگنت‌ها» قرار داد.

به‌این‌ترتیب تمام کارکنان این روزنامه با محدودیت‌های ناشی از این اتهام روبه‌رو شده‌اند؛ آنها برای تهیه گزارش یا مصاحبه به دردسر افتاده‌اند و حتی در گامی بالاتر می‌گویند، مردم از ترس‌شان ترجیح می‌دهند پشت میز کارشان در اداره یا مکان‌های عمومی، این روزنامه را به دست نگیرند. روزنامه‌نگاران روزنامه‌ی نوایا گازتا را، به کنفرانس‌های خبری رسمی هم گاهی راه نمی‌دهند و به هر بهانه‌ای، خبرنگاران این رسانه را بازداشت می‌کنند و مورد بازخواست قرارشان می‌دهند. «اوگنی کیسلف»، یکی از اولین روزنامه‌نگارانی بود که نامش در این فهرست منتشر شد. او به طعنه نوشته است: «طبق این تعریف، هر شهروندی می‌تواند عامل خارجی باشد. فقط کاش بگویند این عامل خارجی بودن دقیقاً شامل چه چیزهایی نمی‌شود، احتمالاً اینجوری راحت‌تر است.»

پاسترناک، کیارستمی و اینک درمین

قرار گرفتن در این لیست هرچند در ظاهر به برخورد قضایی ختم نمی‌شود، اما تبعات بی‌پایانی دارد؛ برچسبی که سبب می‌شود میان عاملان خارجی و مردم فاصله بیفتد، آنها به‌شکل ناخودآگاه از محافل فاصله می‌گیرند، برای سخنرانی در دانشگاه‌ها دعوت نمی‌شوند، کتابخانه‌های عمومی کتاب‌های‌شان را از چرخه خارج می‌کنند، حتی در بسیاری از کتابفروشی‌ها دیگر کتاب‌های‌شان پیدا نمی‌شوند یا در قفسه‌های پشتی؛ دور از انظار و چشم ناظران و خبرچینان عرضه می‌شوند.

این حذف‌شدن هم اتفاقاً تصویر آشنایی است، برای مثال در تشییع زنده‌یاد آتیلا پسیانی یا مراسم وداع دردناک با داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر، تقریباً هیچ‌یک از زنان بازیگر ممنوع‌ازکارشده حضور نداشتند. اینوگنت‌های روسی حتی گاهی شامل رپرهای جوان و نوازنده‌ها هم می‌شوند، مثلاً ایوان درمین هم از این لیست در امان نمانده است. این رپر جوان با دومیلیون دنبا‌ل‌کننده در اینستاگرام به‌دلیل مخالفت با جنگ، عامل خارجی معرفی و از روی پلتفرم‌های داخلی، ویدئوهایش حذف شد. حتی او را با درجه خطر بیشتری از نویسنده‌های شناخته‌شده عامل خارجی معرفی کردند، شاید از آن جهت که دنبال‌کنندگان درمین ملقب به فِیس جوان‌ها بودند، جوان‌هایی که ولادیمیر پوتین ازشان می‌خواهد به جبهه‌های جنگ بروند و رپر محبوب‌شان می‌گوید؛ «جنگ بد است.» رپر جوان روس مجبور به ترک روسیه شد و نوشت: «از من تا ماندلشتام راه درازی است، من از این هدیه‌ای که وزارت دادگستری داده، خوشحالم.» لیست اینوگنت‌ها از وکلا، بازیگران تا اینفلوئنسرها و نویسنده‌ها بلند و بلندتر می‌شود.

پدیده‌ی اینوگنت بخش زیادی از جامعه‌ی غرب را شوکه کرده، اما برای ما بسیار قابل‌درک است. شاید چون روزی که عباس کیارستمی از جشنواره‌ی بین‌المللی کن جایزه گرفت و مجبور شد بی‌سروصدا از در پشتی فرودگاه مهرآباد به خانه‌اش برود، در حافظه تاریخی سینمادوستان حک شده. حالا هم در روسیه‌ی‌ پوتین، دریافت جایزه از جشنواره‌های جهانی از نوبل تا پولیتزر یعنی «عامل خارجی» بودن. روزگاری بوریس پاسترناک برای دریافت نوبل ادبیات در این سرزمین سرزنش شد، حالا روس‌ها دوباره شاهد این سرزنش هستند. سال پیش «دیمیتری موراتف»، روزنامه‌نگار برنده‌ی صلح نوبل، جایزه‌اش را به‌نفع کودکان اوکراینی حراج کرد و بعد او را در بالاترین سطح ممکن، عامل خارجی معرفی کردند و تمام آثارش از کتابخانه‌ها و مراکز دولتی جمع‌آوری شد.

سیاست‌های تکراری، چهره‌های تکراری

اما این همذات‌پنداری به همین‌جا ختم نمی‌شود، حتی در عرصه‌ی برنامه‌های سرگرم‌کننده و سریال‌های تلویزیونی هم این مشابهت حاکم است. تلویزیون روسیه که به شوها و مسابقات آخر هفته‌ با حضور انبوه تماشاگران حاضر در استودیو مشهور است، این‌روزها بسیاری از چهره‌های محبوب مردمی را به‌خاطر همین اینوگنت‌بودن، دیگر در قاب تلویزیون نمی‌آورد. در عوض چهره‌های تکراری از این‌برنامه به آن‌برنامه می‌روند و سعی می‌کنند جای خالی هنرپیشگان اغلب بااستعدادتر را پر کنند. شباهت تا آنجاست که قرار بود به‌خاطر فشار افکار عمومی، یکی از مجری‌های محبوب شوهای تلویزیونی دوباره برگردد، اما آنها که جایش را گرفته بودند، اعتراض کردند و دست‌آخر هم این مجری برنگشت و گفت، در همان جزیره‌ی تفریحی می‌ماند و قصدی برای برگشتن به تلویزیون ندارد. این شباهت‌های بی‌پایان در شکل بدبینانه، شبیه یک‌جور رونویسی از روی دست دیگری است و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، نگاه‌کردن به نسخه‌ همیشگی صدویک راه برای اعمال اقتدار بر روشنفکران و اهل فکر. «اوگنی کیسلف»، روزنامه‌نگار روس در یکی از آخرین مقاله‌هایش نوشته است: «دست‌کم تا اینجای کار هیچ‌یک از این لیست‌ها منجر به ناامیدی یا از پا نشستن یا برگشتن به آغوش اقتدار نشده‌اند. اینوگنت خود را از تفقد بی‌نیاز می‌بیند، گویی تصمیم‌اش را گرفته است و می‌داند کجا خواهد ایستاد.»

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی