پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۹
نظرات: ۰
۰
-

یکی از مهم‌ترین چالش‌های مطرح‌شده در چهاردهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، میزان مشارکت مردم بود. در این مدت تحلیل‌ها و بررسی‌های مختلفی هم از سوی بسیاری از جامعه‌شناسان و تحلیلگران اجتماعی مطرح شده است؛ برآیند بسیاری از نظرات نشان می‌دهد، جامعه امروز ایران صورت‌بندی متفاوتی پیدا کرده است و همین ترکیب جدید، بسیاری از تحلیل‌ها و برداشت‌های پیشین را به نقد می‌کشد.

دنیای اقتصاد نوشت: بررسی‌های تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» این است که «مردم ایران به تحول‌خواهی و اصلاح‌طلبی رای دادند.» با این حال، سوال اینجاست که این میزان مشارکت مردم در انتخابات را چگونه می‌توان ارزیابی کرد. با توجه به اینکه شاید برای اولین‌بار باشد که نامزد جریان اصلاح‌طلب در مشارکت پایین در دور اول و مشارکت بالاتر در دور دوم به پیروزی رسیده و از سوی دیگر آرای اصولگرایان نیز ریزش داشته است.

آزاد ارمکی دراین‌باره پاسخ می‌دهد: «بررسی میزان مشارکت بستگی به نوع نگاه ما برای تحلیل دارد. اگر بخواهیم بر اساس یک ایده‌آل مشارکت صددرصدی به آرا نگاه کنیم که گویاست فقط ۵۰درصد شرکت کردند. از سوی دیگر می‌توان جمعیت واجد شرایط رای را به دو گروه جمعیت مشارکت‌کننده معین و یک جمعیت مشارکت‌نکننده معترض تقسیم‌بندی کرد. اما اگر بخواهیم این انتخابات را با انتخابات۱۴۰۰ مقایسه کنیم که خب طبیعی است؛ در دور اول، افت مشارکت وجود داشت که مشخص است نشان‌دهنده چیست.» 

او این وضعیت را این‌گونه شرح می‌دهد: «اگر اصلاح‌طلب‌ها در انتخابات حضور نداشتند، با فرض حضور چند جناح از اصولگرا یان قطعا مشارکت مردمی همان ۱۵ و ۲۰درصد می‌شد. همان‌طور که دیدید، آقای جلیلی با تمام تلاشی که کرد حدود ۱۸درصد رای آورد. از سوی دیگر، اگر مقایسه کنیم با انتخابات دوره آقای ابراهیم رئیسی، مشخص است که مشارکت افزایش پیدا کرده است. در دوره جدید میزان آرا بالا رفته و نامزدی که رای آورده از اصلاح‌طلبان بوده است. در مقایسه با رقابت‌های قبلی فقط و فقط حضور اصلاح‌طلبان و این شعار تغییر بود که مشارکت را افزایش داد.»  با این‌حال برخی از جامعه‌شناسان معتقدند که مردم رای به تحول‌خواهی دادند. آزاد ارمکی در این‌باره می‌گوید: «من فکر نمی‌کنم، فرقی بین اصلاح‌طلبان و تحول‌خواهان وجود داشته باشد. دیر زمانی است که جریان اصلاح‌طلبان از بحث‌های سیاسی خارج بوده‌اند و نماینده‌ای نداشته‌اند. اگر بخواهیم با دیدگاه درستی به ماجرا نگاه کنیم، این رای به اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی بوده است.» 

یکی دیگر از مباحث مورد چالش این است که اگر شخص مسعود پزشکیان نبود، باز هم ممکن بود، چهره‌هایی همچون اسحاق جهانگیری یا عباس آخوندی رای بیاورند؟ این استاد دانشگاه تهران می‌گوید: «اگر پزشکیان نبود و جهانگیری به کارزار می‌آمد شاید حدود ۵میلیون بیشتر رای نمی‌آورد و قطعا آقای آخوندی کمتر. آقای پزشکیان منتقد بی‌حاشیه است؛ اما اگر آقای جهانگیری می‌آمد باید پاسخ‌گوی دوره روحانی می‌شد و آن مقطع را شرح می‌داد.»  این جامعه‌شناس بر این باور است که «اکنون پنج نیرو وجود دارند. اصلاح‌طلب، اصولگرا، برانداز، تحول‌خواه و یک گروه خاکستری و بی‌اعتنا. هر کدام از این گروه‌ها هم رفتارهای خاص خودشان را دارند.» 

او در پاسخ به این سوال که «آیا هماهنگی جامعه با وجود این گروه‌های اجتماعی پیچیده و سخت نمی‌شود؟» تاکید می‌کند: «نه، به نظر من این کار را سخت نمی‌کند. برخی از این جریان‌ها و گروه‌ها نمایندگان مشخصی دارند؛ اما گروه بی‌تفاوت‌ها و غیره، نماینده مشخصی ندارند. وضعیت جامعه می‌تواند به خوبی ادامه پیدا کند؛ اگر تعارض اصولگرایان ادامه پیدا نکند.»  او دولت پزشکیان را دولت وحدت ملی می‌داند: «این دولت به همه مردم ایران تعلق دارد و همین هم بود که درصد بیشتری از مردم پای صندوق‌های رای آمدند و به او رای دادند. با این حال همچنان ممکن است تبلیغات منفی و جوسازی علیه پزشکیان ادامه پیدا کند.» او نظرسنجی‌های واقعی را اتفاقا دقیق و نزدیک به آنچه در انتخابات رخ داد، عنوان می‌کند: «در واقع نظرسنجی‌هایی که از سوی گروه‌های ذی نفع برگزار می‌شد و می‌خواستند کاندیدای خود را موفق جلوه دهند فقط آمار و ارقام و درصدهای غلط می‌دادند.»

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی