سکینه سادات پاد| بررسی اتفاقات از زمان تجاوز دشمن به کشور پهناور ایران، هم برای نظارهگر بیرونی قابل تأمل بوده و هم برای حاکمیت و حکمرانان در داخل کشور خیرهکننده است. مردم قدرت بلامنازعی بودند که دشمن بیشترین محاسبات خود را بر تسخیر این قدرت تنظیم کرده بود، و بعضی از مردم ناشناسان در داخل نیز نگران همین بُعد بودند؛ و مردم به هر دو عبرتهای پندآموز دادند.
یقیناً دشمن برای شکستن مقاومت مردم، سبک برنامههای خود را از طریق لشکر ویژه رسانه تغییر میدهد. اما در این سمت ماجرا باید دید نظام حکمرانی آیا نسبت جدیدی برای مردم تعریف میکند؟ برای تبیین ضرورت تغییر در بعضی روشها، باید به رخدادهای چندروزه جنگ اندیشید.
از روز نخست تجاوز که منجر به شهادت بهترین سرداران و دانشمندان هستهای شد، آرایش جنگی مردم به سرعت شکل گرفت و بدون وقفه ادامه پیدا کرد. این شروع، توسط مردم، بخش مهمی از نقشه دشمن را متلاشی کرد، چون تک تک و تنتن مردم پدافند فعال شدند و دشمن هم حملات خود را به سمت مردم فعالتر کرد. زن و کودک و پیر و جوانِ غیرنظامی، در بیشتر شهرها، جان گرانبهای خود را به خاطر عدم همراهی با دشمن و ذلتناپذیری فدا کردند. تنوع و رنگارنگی شهدا از ابعاد مختلف قابل تأمل است؛ واژه "شهید" عادلانه پیشوند همه شهداء شد و هیچ وصفی اعم از ظاهر و اعتقاد و رنگ و نژاد، بالا شهری و پایین شهری، موجب نشد برای بعضی بنویسند مثلاً "شهیدتر". انگار مردم با هر شهید، متحدتر و مقاومتر شدند و به تعبیر امام رحمه الله علیه، شهداء مظهر قدرت ایران شدند.
مردم یک بار دیگر به بهای خون خود فریاد زدند: ایران رنگارنگ و متکثر است. دخترانی که با قرائت تنگ و بسته بعضی نمیتوانستند شهیده شوند، اما شدند. بی شک انسجام و وحدت بیمثال در جنگ، حاصل تمرکز بر هدف بزرگ و عشق مشترک همه مردم، یعنی مراقبت از وطن بود. اگر این انسجام ستودنی نبود، حاکمیت میبایست با دو جنگ سخت دست و پنجه نرم میکرد. توانایی و قدرت نظامی نیروهای مسلح قهرمان، فخر همه ایرانیان شد؛ اما اگر مقاومت و اتحاد مردم قرین آن نبود، پیروزی دستیافتنی نبود.
در جنگ آموختیم سرمایه اجتماعی، والاترین دارایی یک نظام سیاسی و یک حاکمیت موفق است؛ و هر عنصری که به این سرمایه آسیب بزند، عنصر متخاصم و ضربهزن به نظام سیاسی و تمامیت ایران است. لذا تغییر رویهها در راستای احترام و اهتمام به حقوق مردم به عنوان مهمترین مولفه قدرت، یک ضرورت ملی و ایمانی است. پساجنگ، باید گفتگوهای موثر و سازنده در درون ایران بزرگ برای نیل به اهداف بزرگتر شروع شود. هیچ فرد و گروهی، خلاف مشی برادری و وحدت، نمیبایست صاحب قدرت و اثرگذاری شوند. روش خردمندانه حکمت پایه و عقل محور در ساحات مختلف حکمرانی که برآمده از شناخت واقعی جامعه و نیاز آن باشد، بهترین قدردانی از مردم فهیم، غیور، میهندوست و زمانشناس ایران است. گرفتن ابزارها از دست افرادی که توانایی همدلی و همراهی با مردم را ندارند، یک قدم مهم است.
دستاورد بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی، وحدت و انسجام باشکوهی است که تمام معادلات بدخواهان را به هم زد؛ و این با همت مردم به دست آمد. مراقبت از این دستاورد، یقیناً در گام نخست وظیفه حاکمیت است. در روزهای آغازین جنگ، خطاب به رییس محترم صدا و سیما در ایکس نوشتم: "درخواستی در شرایط جنگی، جناب جبلی ملاحظه میفرمایید، موشک و پهبادهای رژیم خونآشام، بدون توجه به گرایش سیاسی و فکری و ظاهر هموطنان، آنها را هدف قرار میدهد؛ پس شایسته است صدا و سیما به طور واقعی مظهر سلایق و نگاههای متکثر اما مشترک در عرق، تعصب و مغازلههای ایرانیان نسبت به وطن باشد. مردم ایران در وطندوستی بیشترین اشتراک لفظی، فهمی، عاطفی و عقلانی را دارند. لطفاً تلویزیون را رنگی کنید، سیاه و سفید دل و چشم مردم عاشق ایران را میزند. نسل Z را هم دعوت کنید." ضمن تشکر از صدا و سیما، امیدوارم این رویه ثابت شود؛ چون ما اکنون داشته مهمی به نام "سرمایه اجتماعی" داریم و این، ارزش افزودهای به توان خیرهکننده نیروهای مسلح است که مراقبت از آن و ارتقای روزافزون آن مستلزم تدبیر است. این تدبیر جز با امکان بهرهمندی از توان همه نخبگان ایران زمین، صرف نظر از رنگ و نژاد و جنسیت و قومیت، میسور نیست؛ چون همه صاحبان این صفات عارضی جانشان را برای وطن "مادر ایران" فدا میکنند. حذف هر کدام از اینها در مسیر ساختن ایران بهتر، به معنای یک خشت کم است. دشمن هم از همین جا جبهه جدید را باز میکند و ما او را دوباره مایوس میکنیم.